به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، کتابخوانی یکی از شایستهترین اموری است که اگر سرلوحه زندگی افراد قرار بگیرد بسیاری از قوانین شاید نادرست زندگی را تغییر میدهد و چه مسیرهایی که اصلاح خواهند شد و چه اتفاقات بدی که نخواهند افتاد و چه روزهای روشنی که در انتظار جامعه خواهد بود.
شاید کتاب مهجور ماندنش را مدیون بی توجهیهای ما باشد و حالا امروز کمتر کسی یادش میآید که در برنامههای روزانه اش فنجانی قهوه به همراه کتاب هم قرار بدهد یا شاید هم تنهاترین کنج هرخانهای کتابخانه آن است.
خلاصه که هرچقدر از کتاب و ماجرای غریبانه اش بگویم کم است، اما عجیبترین بخش این ماجرا حکایت کودکانی است که امروز بیشتر از هروقت دیگری دچار آسیب کتاب نخواندن هستند و هیچکس هم برایش این موضوع رنج آور و دغدغه نیست.
کودکانی که هرکدام در دنیای کودکی توانایی یادگیری بسیار بالایی دارند و کوچک ترین چیزها را هم می فهمند اما کتاب ها که مهم ترین عامل تربیتی کودکان هستند همیشه از سوی همه نادیده گرفته شده اند.
ضررها و آسیب هایی که کتاب نخواندن در جامعه خواهد داشت بی شک در طولانی مدت گریبان گیر همه ما خواهد بود و این اتفاق زنگ هشداری است برای مسئولین و خانواده ها .
دوست دارم امروز از درد و دل نوجوانی بگویم که یک کتاب باز حرفه ای است اما چند وقتی است که با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند.
سها قدوسی نوجوان کتابخوان مشهدی گفت: من ۱۲ سال دارم و از کودکی کتاب می خواندم و کتاب خواندن را دوست داشتم؛ حتی زمان هایی که خواندن بلد نبودم مادرم برایم کتاب هایم را می خواند و من روز به روز با دنیای کتابخوانی آشناتر می شدم اما حالا به جایی رسیده ام که به صورت حرفه ای کتاب خواندن را دنبال می کنم و از اینکه ساعت ها مشغول خواندن کتاب باشم خسته نمی شوم.
او گفت: از همان زمانی که کمی فهمیده تر شدم مادرم برایم کتابخانه ای کوچک در اتاقم درست کرد و کتاب های متعددی برایم می خرید و باصبوری خودش در کنارم می نشست و یکی یکی آنان را برایم می خواند شاید حمایت های مادرم بود که مرا اهل کتاب بار آورد و در هفت سالگی کتابخوان برتر شدم.
نوجوان کتابخوان مشهدی گفت: چند وقتی هست که وقتی به کتاب فروشی ها مراجعه می کنم دست خالی بر می گردم، من هرزمان به کتاب فروشی می رفتم شاید بالغ بر ده کتاب می خریدم و تا چند ماه از خواندن آن کتاب ها لذت می بردم اما این روزها شاید یکی یا نهایتا دو کتاب بتوانم بخرم و این برای من که کتابخوان حرفه ای هستم بسیار بد است.
سها گفت: من عاشق کتاب هستم اما شرایط و اتفاقات این چند وقت باعث شده است تا از دنیای قشنگم دور و دورتر شوم به حدی که زمان مطالعه ام بسیار افت کرده و این اتفاق دو علت دارد، اول اینکه قیمت کتاب ها آنقدر بالا رفته است که شاید بنده که هربار ده ها کتاب میگرفتم و دست پر به خانه برمیگشتم این روزها اصلا کتابی نگیرم و خودم را با یک کتاب هم راضی کنم.
او گفت: دومین علت آن این است که درحال حاضر چاپ کتاب های مفید و پرمحتوای ایرانی افت کرده است و افرادی مثل من که کتابخوان هستند همواره با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند که منابع کتاب های ایرانیشان روبه اتمام است پس مجبور می شویم که به سمت کتاب های خارجی رو بیاوریم.
می ترسم روزی کتاب ها افسانه شوند
سها درباره اهداف و آرزوهایش که به کتاب ها گره خورده اند گفت: دوست دارم جامعه ای داشته باشیم که اولویت اولش کتاب باشد کتاب ها دنیای بسیار دنجی دارند و به نظر من هرکسی باید برای روحش کتاب تامین کند؛ این حرف من شعار نیست بلکه ثابت شده است و من خودم این را احساس می کنم که کتاب ها به انسان آرامش می دهند اما می ترسم کتاب ها روزی به افسانه ها بپیوندند.
نوجوان مشهدی گفت: من نویسندگی را هم دوست دارم و کتاب خواندن امروز من فردای من را می سازد چون لازمه نویسنده خوب شدن، کتاب زیاد خواندن است و اگر اکنون دستی به قلم نمی برم برای این است که فکر می کنم هنوز تجربه هایم به حدی نرسیده است که یک متن و یا شعر پخته تحویل خواننده بدهم.
او گفت: اگر شرایط جامعه ام همینگونه پیش برود ممکن است من از آرزویم دور بمانم و نویسندگی برایم آرزو بماند چون زمان می گذرد و زمانی هم که گذشت دیگر هرگز بر نخواهد گشت به حساب دیگر روزهایی را که من می توانستم ذهن و روحم را تقویت کنم این کار را نتوانستم خوب انجام بدهم و دیگر آن روزها در آینده برای من تکرار نمی شوند.
سها گفت: پدربزرگم حاج احمد بذری را چهل روزی هست که از دست داده ایم و به جرات می توانم بگویم او یک کتابخوان حرفه ای بود چرا که از مطالعه زیاد، اشعار و داستان های بسیاری را از حفظ می خواند و اطلاعات تاریخی زیادی هم داشت.
او گفت: کتابخانه اش بسیار پر بار بود به طوریکه هرگاه به خانه شان می رفتم یکی دو تا از کتاب هایش را قرضی می گرفتم و می خواندم از کتاب های حیات وحش بگیر تا تاریخ و علم و موضوعات دیگر که واقعا بعد از رفتنش کتاب هایش تنها شدند.
دغدغه های سها به عنوان بخشی از جامعه کتابخوان برایم جالب بود او هنوز یک نوجوان است و وقت زیادی برای کسب دانش و تجربه دارد و هنوز می تواند کتاب های زیادی بخواند و تجربه های زیادتری هم کسب کند اما فهمیدم که چقدر تصوراتم همیشه اشتباه بوده است چرا که نوجوانان زیادی در سن و سال سها هستند که دغدغه هایشان شاید از من و امسال من هم بزرگ تر باشد.
آن نوجوانان و کودکان، اهل کتاب اند و دغدغه هایشان از جنس دغدغه های سها است؛ حتی مادران و پدرانی هستند که در هیاهوی گرانی ها بازهم به فکر سلامت روح و روان فرزندان خود هستند و دوست دارند فرزندشان از همان کودکی با فضای کتاب های ارزشمند آشنا باشد و کتاب بخشی از زندگی او شود اما گله هایی هم از وضعیت موجود دارند.
پای حرف های یک مادر نشستم و از دغدغه هایش پرسیدم
انسیه مقیمی مادر طهورا گفت: طهورا ۶ ساله است و علاقه زیادی به کتاب خواندن دارد از ۲ سالگی او را با حال و هوای قصه گویی آشنا کردم و شب ها قبل از خواب برایش داستان می خواندم که همین موضوع باعث شد تا با بزرگ تر شدن طهورا، علاقه او به کتاب خواندن به ویژه قصه گویی بیشتر شود.
وی گفت: هنوزم که هنوزه شب ها برایش از داستان های کودکانه کلیله و دمنه و حتی بعضی از داستان های شاهنامه که به زبان کودکانه نوشته شده اند، می خوانم و او هم با علاقه زیاد گوش می دهد و حتی گاهی آنان را با یک بار خواندن من در ذهنش ثبت می کند و برای عروسک هایش همان داستان هارا تعریف می کند.
مادر طهورا گفت: این کار در خانه ما تقریبا امری همگانی است چراکه خواهر بزرگ طهورا هم کتاب زیاد می خواند به خصوص در اوقات بیکاری اش و گاهی طهورا هم به تقلید از خواهرش کتاب هایش را برمی دارد و با اینکه سواد ندارد اما از روی عکس های کتاب هایش برای خودش آنها می خواند و من خوشحالم از اینکه فرزندم با کتاب هایش خودش را مانوس کرده است.
مقیمی گفت: بزرگ ترین دغدغه هر پدر و مادری تربیت درست فرزندانشان است، قطعا هر مادر و پدری دلش می خواهد فرزند خوبی تربیت کند و تحویل جامعه دهد اما گاهی اوقات موانعی در جامعه پیش پای مادران و پدران هست که بعضی از آنان گاهی اتفاقی و ناخواسته است اما هست و خب همین مسائل باعث می شود تا کودکان بر خلاف میل پدر و مادر به سمت تربیت نادرست سوق داده شوند.
او گفت: یکی از نگرانی های ما خانواده ها همین مسائل گران شدن کتاب ها است؛ گرانی کتاب در این چند وقت اخیر بسیار محسوس بوده و کاملا در جامعه کتابخوان احساس می شود و چیزی نیست که بگوییم خیلی به چشم نمی آید.
این مادر دغدغه مند گفت: به شخصه قبلا خیلی بیشتر برای طهورا کتاب می گرفتم اما اکنون وقتیکه وارد کتاب فروشی می شوم و بعضا با قیمت های بسیار بالای بعضی کتاب ها روبه رو می شوم، پا پس می کشم و شاید فقط یک کتاب کوچک برای طهورا خریداری کنم؛ کتاب می خرم اما به تعداد کمتر از قبل.
مقیمی گفت: همیشه گفتم الان هم می گویم مسئله من مسئله پولی که برای کتاب می دهم نیست چون معتقدم برای تربیت کودکم هرچقدر هم وقت و سرمایه خرج کنم بازهم کم است اما تنها چیزی که باعث می شود در زمان حال برای خرید کتاب عقب نشینی کنم، نشان دادن اعتراضم به گرانی کتاب ها است.
او گفت: شاید من توانایی خرید کتاب با قیمت بالا را داشته باشم اما خانواده دیگری در همین شهر باشد که دوست داشته باشد برای فرزندش کتاب بخرد اما وسع مالی و توانایی خریدش را نداشته باشد و نتواند برای فرزندش کتابی تهیه کند؛ همیشه دوست داشتم طهورا را با محیط فرهنگی آشنا کنم و به نظرم از اول کتاب بهترین گزینه بوده و هست اما نه هر کتابی .
هرکتابی، کتاب خوبی نیست
مادر طهورا گفت: هر کتابی کتاب خوبی نیست و نمی توانیم به هرکتابی با دید تربیتی نگاه کنیم شاید محتوای همه کتاب ها مناسب کودکان ما نباشد و این به مدیریت و نظارت ما خانواده ها بر میگردد که کتابی را برای فرزند خود تهیه کنیم که محتوای منفی در آن نباشد پس جدای از بحث گرانی کتاب، این دغدغه هم به دغدغه های ما خانواده ها اضافه می شود.
مقیمی گفت: حتی گاهی اوقات کتاب های شعر کودکانه ای را دیدم که واقعا خیلی ضعیف بوده و طهورا تمایلی نداشت که ادامه شعر هارا گوش بدهد و به من میگفت کتاب دیگری را برایش بخوانم.
او گفت: تا همین دوسال پیش از اقوام هرکسی میخواست هدیه ای برای کودکان بگیرد کتاب می خرید اما الان جای کتاب های هدیه به عروسک ها و اسباب بازی ها تغییر پیدا کرده است.
مقیمی گفت: این خودش بزرگ ترین چالش نگران کننده ای است که شاید خیلی ها از آن غافل اند چراکه کتاب ها امروزه به خاطر مسائلی که نمی خواهم باز کنم آنقدر از زندگی ها دور افتاده اند که قیمت یک اسباب بازی خوب در بازار شاید از یک کتاب ضعیف پایین تر باشد پس کمتر کسی است که سمت خرید کتاب برای هدیه دادن برود و اکثرا اسباب بازی را ترجیح می دهند.
این مادر دغدغه مند چقدر درست می گفت که چقدر جایگاه کتاب در زندگی ما کاهش یافته است که حتی دیگر در هدیه های ما هم هویتش را گم کرده است.
بیشتر بخوانید
آنقدر کتاب مهجور شده است که اکنون کمتر کسی است که به دوست یا یکی از عزیزانش کتاب هدیه بدهد؛ این مصاحبه مرا یاد کودکی های خودم انداخت یادم می آید وقتی هنوز مدرسه نمی رفتم هرکسی به خانه ما می آمد برای من کتاب داستان هدیه می آورد.
هدیه ای که بی نهایت آن را دوست داشتم و عاشقش بودم و چقدر ذوق می کردم وقتی کتاب را باز می کردم و صفحاتش را ورق میزدم با اینکه نمی توانستم بخوانم اما چشمم که به تصاویر رنگی آن میخورد کلی در ذهنم برای هرکدام از آن شخصیت ها قصه گویی می کردم.
هرچقدر فکر می کنم یادم نمی آید که چه بر سر کتاب های بیچاره آمد اما از یک روزی به بعد کتاب ها نقطه کور روزمرگی ها قرار گرفتند جایی که شاید گاهی خودمان هم به آنجا سر نمی زنیم جایی که گاهی حتی فراموش می کنیم که هست و باید هر چند وقت یک بار در کنار دیگر وسایل آنجارا هم خانه تکانی کنیم.
چقدر عجیب و غریب، قصه ها و شعرهای داخل کتاب ها با ما غریبه شدند و یا نه ما با آنها غریبه شدیم وقتی خودم را به جای شخصیت یکی از کتاب ها قرار می دهم می بینم چقدر سخت است که بعد از مدتی فراموش شوی و دیگر اسمی از تو باقی نماند و گوشه ای از یک کتاب قدیمی خاک بخوری.
اصلا تا به حال به این مسئله اینگونه فکر کرده بودید که شاید ما روح در جان شخصیت های خیالی کتاب ها باشیم؟ تا به حال به این فکر کردید که شاید من و شما با خواندن داستان آنها به زندگی آنها حیات می بخشیم؟ اگر روزی داستان های کودکانه بمیرند چه می شود؟ واقعا چه می شود؟ سوال هایی که هر روز از خودم می پرسم و جوابی برای آنها نمیگیرم.
عوامل متعددی باعث شدند تا داستان ها و کتاب ها، به خصوص کتاب های کودکانه جایشان را به اسباب بازی های خراب شدنی بدهند. وسایلی که امروز می خری و فردا شاید به هر دلیلی خراب شود و تو مجبوری آنها را به سطل آشغال بیندازی اما کتاب ها هرگز جایشان سطل آشغال نیست بلکه اگر روزی بدون استفاده شوند دوباره به طبیعت بر می گردند.
مثل ما که از خاک هستیم و به خاک هم بر می گردیم کتاب ها هم از طبیعت اند و روزی دوباره به طبیعت بر می گردند و این قانون مثل قانون زندگی برای همه ما ادامه دارد.
یکی از کتاب فروشان شهرم گله هایی داشت که شنیدنی است و حرف هایی گفت که قاب گرفتنی است برای همین پای حرف هایش نشستم تا کمی مرهم بر زخم هایش باشم.
ابراهیم بالاپژوه مدیر کتاب فروشی شهرکتاب در مشهد گفت: متاسفانه در این چند سال گذشته در حوزه کاغذ خیلی تغییر و تحولات به وجود آمده است همانطور که همه کالاها در کشور گران شده کاغذ هم از این قضیه مستثنی نبوده اما در رابطه با قیمت کتاب باز خوشبختانه اوضاع کتاب کودک نسبت به کتاب بزرگسال خیلی بهتر است.
وی گفت: زیرا خیلی از ناشرین مثل کانون پرورش فکری و نشر افق هستند که به دلیل دولتی بودنشان قیمت کتاب هارا پایینتر در نظر میگیرند.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: اما همین تعداد ناشرینی که ابتدا خدمت شما عرض کردم آنهاهم به ناچار در این دو سال گذشته قیمت کتاب را در حوزه کتاب کودکان تا دو برابر افزایش داده اند.
تورم بر میزان استقبال مردم از خرید کتاب اثر گذاشته است
بالاپژوه گفت: اما با توجه به تورمی که در کشور داریم، سطح درآمد متوسط خانوادهها آنقدر زیاد نیست که آنها برای کتاب به عنوان یک کالای غیر ضروری هزینه کنند.
او گفت: از آنجایی که ما اگر میخواهیم یک جامعه فهمیده و آگاه و روشن داشته باشیم و فرهنگ کتابخوانی را از همان دوران طفولیت و کودکی برای بچه جا بی اندازیم و جامعهای کتابخوان با سرانه مطالعه بالا داشته باشیم باید سطح درآمد متوسط خانوادهها را در تمام کالاها علی الخصوص در حوزه کتاب در نظر داشته باشیم.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: به شخصه شاهد هستم که خیلی از خانوادهها به کتاب فروشیها مراجعه میکنند، کتابها را نگاه میکنند، اما وقتی به قیمتش میرسند منصرف میشوند و کتاب را سر جایش بر میگردانند.
بالاپژوه گفت: حتی خانوادههایی که همیشه برای فرزندانشان ۵ تا ۶ کتاب خریداری میکرده الان یکی یا دو کتاب میخرند و این اصلا به نظر من خوب نیست.
وی گفت: در هر حال متولیان امور فرهنگی در حوزههای مختلف مدیریتی در سطح کشور حالا چه وزارت ارشاد چه خود دولت و چه شهرداریها در نظر بگیرند که یک سری مشوقها و آیتمها داشته باشند که قیمتها را یا متعادلتر کند یا با تخصیص یارانهای این موضوع را تسهیل کنند تا برای افراد چه کودک چه بزرگسال کتاب راحتتر تهیه شود.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: حالا ناگفته نماند که در ۵ یا ۶ سال گذشته وزارت ارشاد با همکاری موسسه خانه کتاب که از موسسههای تابع خود وزارت ارشاد هست طرحهای تخفیفی برگزار میکنند.
بالاپژوه گفت: به طور میانگین در سال ۳ یا ۴ نوبت این طرحهای تخفیفی به صورت فصلی تحت عنوان بهاره کتاب، تابستانه کتاب، پاییزه کتاب و زمستانه کتاب برگزار میشود و افراد میتوانند از حدود ۲۰ درصد تخفیف خرید کتاب بهره ببرند.
او گفت: این خودش خیلی حرکت خیلی خوبی بود به خاطر اینکه این یارانه از طریق وزارت ارشاد توزیع میشود و مستقیمآً بدون هیچگونه واسطهای به دست خود خریدار میرسد.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: افراد به کتاب فروشیها مراجعه میکنند و کد ملی خود را ارائه میدهد هر نفر با هر کد ملی سقف خریدی دارد و تخفیف میگیرد و خوشبختانه ما شاهد هستیم که در این طرحها استقبال خیلی خوبی از طرف مردم اتفاق میافتد.
بالاپژوه گفت: چیزی که من در مدت کار در اینجا فهمیدم این است که مردم ما اشتیاق زیادی نسبت به کتاب و کتابخوانی دارند، اما سه نکته وجود دارد که در افزایش این اشتیاق نقش ماثری دارد.
او گفت: اول باید توان خرید مردم را در نظر بگیریم و دوم اینکه واقعاً محتوای مناسب داشته باشیم و سوم اینکه فضای مناسبی برای عرضه کتاب در شهرهای مختلف ایجاد کنیم.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: مثلاً در شهرهای کوچکتر فضای بیشتر و دائمی تری برای مردم ایجاد کنیم تا به راحتی برای تهیه کتاب به آنجا مراجعه کنند.
بالاپژوه گفت: نکته دیگری که میخواهم بگویم نمایشگاههای استانی کتاب است که سالانه در مشهد برگزار میشود به نظر من این نمایشگاهها توجیحی ندارند، چون بر خلاف هزینه کلان و وقت زیادی که برای ایجاد این نمایشگاه گذاشته میشود، استقبال خوبی صورت نمیگیرد.
او گفت: منظورم از استقبال حضور شهرستانیهای محترم در این نمایشگاه هاست که شاید خیلی کم این اتفاق بیفتد، چون برای مردمی که در شهرستان زندگی میکنند صرفه اقتصادی ندارد که برای یک نمایشگاه تا مشهد بیایند.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: من خودم در جلسههایی که با مسئولین برگزار میشود همیشه میگویم به جای دایر کردن اینگونه نمایشگاهها هزینه آنرا به شهرستانها بدهید تا در همان شهر خودشان مجموعهای را راه اندازی کنند که استقبال خوبی هم از سوی مردم شهرستان صورت بگیرد.
بالاپژوه گفت: یا هزینه و بودجه آنرا برای طرحهای تخفیفی و یا اهدای کتاب به مردم و کتاب فروشیها صرف کنید تا به صورت مستقیم به دست اهل کتاب برسند.
او گفت: مشکل دیگری که در حوزه کتابخوانی داریم این است که طبق تحقیقاتی که من در حوزه کتابها تاکنون داشته ام متوجه شدم که شاید بالغ بر ۷۵ درصد از کتابهای داخل کشور کتابهای ترجمه هستند، چون برای ناشرین خیلی راحتتر و ارزانتر نسبت به کتابهای داخلی در میآیند.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: نکته دوم اینکه با توجه به اتفاقاتی که تا گرفتن مجوز کتاب برای نویسنده میافتد استقبال نویسندگان برای نوشتن یک کتاب کم میشود و معمولا ناشرین به سمت کتابهای خارجی و ترجمه میروند.
بالاپژوه گفت: قبول دارم تعداد موجودیهای کتاب جدید ایرانی خیلی پایین آمده است و علتش را به صورت دقیق نمیتونم نمیتوانم بگویم چون در تخصص من نیست اما به عنوان یک کتاب فروش تایید میکنم که این اتفاق افتاده است.
بیشتر بخوانید
او گفت: متاسفانه اتفاق دیگری هم که افتاده است در بحث کتاب ترجمه این است که مدیریت و نظارتی که بر روی کتابهای ایرانی وجود دارد بر روی کتابهای ترجمه نیست و این یک مشکل اساسی است.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: خودم به شخصه از محتواهای بعضی از کتابهای ترجمه که در بازار کتاب وجود دارد راضی نیستم، چون برای کودکان حداقل مناسب نیست و بعضی از خانوادهها نسبت به این موضوع ناآگاه هستند و شاید آن کتاب را خریداری کرده و در اختیار فرزند خود قراردهند.
بالاپژوه گفت: معضل دیگری که در این رابطه با آن درگیر هستیم معضل استقبال مردم از کتابهای ترجمه هست نمیگویم این استقبال بد است، اما خیلی خوب هم نیست هم ممکن است در طولانی مدت به نویسندگان ایرانی لطمه بزند و هم استقبال مردم را نسبت به کتابهای ایرانی کمتر کند.
او گفت: خوشبختانه طبق آماری که من دارم کرونا تاثیر منفی در حوزه کتاب نداشته است به خاطر قرنطینه و مراجعه مردم به کتاب و مطالعه حداقل کرونا شرایط را برای کتابها بدتر نکرده است.
مدیر کتاب فروشی شهر کتاب در مشهد گفت: تنها دغدغهای که اکنون کتاب فروشیها، نویسندگان و ناشرین با آن درگیر هستند بحث افزایش بی رویه قیمتها است.
بالاپژوه گفت: کتاب حتی در گذشته به سختی به فروش میرفته با احتساب افزایش این قیمتها در زمان حال احتمال میدهیم که در آیندهای نزدیک بسیاری از کتاب فروشیها مخصوصاً کتاب فروشیهای کوچک زیان شدیدی ببینند و یا حتی تعطیل شوند و باید هر چه سریعتر مسئولین فکری در این باره کنند تا کتاب و کتابخوانی ازبین نرفته است.
او گفت: ما کتاب فروشی ها کمی مظلوم واقع شده ایم چراکه مسئولین فقط در هفته کتاب و کتابخوانی پای حرف ها و درد و دل های ما مینشینند و در بقیه ایام سال تقریبا هیچ کاری با ما ندارند؛ دغدغه دیگری که همه کتاب فروشی ها از کوچک بگیر تا بزرگ با آن درگیر هستند بحث تامین هزینه های انرژی آنهاست که امیدواریم مسئولین در این باره هم کاری کنند و همینطور که قبلا بالی برای ما بودند بازهم باشند و مارا یاری کنند.
دغدغه های آقای بالاپژوه مرا نیز دغدغه مند کرد چراکه فهمیدم مشکل فراتر از این حرف هاست مشکل چیزی بیش از ذهن کوچک من است و من چقدر در ذهن کوچکم این مشکل را کوچک می دیدم.
حقیقتا بخواهم بگویم با حرف های آقای بالاپژوه ناراحت شدم و فهمیدم اگر وضع موجود به همین شکل پیش برود امکان دارد که طبق گفته سها، کتاب ها افسانه شوند و کودکان ما در روزگاران پیش رو از ما بپرسند کتاب ها چه شکلی بوده اند؟ و ما هم یک عکس از زمان خودمان که در آرشیو گوشی مان نگه داشتیم به آنها نشان دهیم و یک تصویر کاملا ذهنی از کتاب برای آنان بسازیم.
کتاب هایی که هرکدام برای خود سرگذشتی دارند یکی از جاده های شمال کشور گذشته است و یکی هم با گرمای جنوب متولد شده؛ آن یکی در کوهستانی سرد و یخ زده کتاب شده و یکی دیگر در آسمان ها سیر می کرده.
کتاب ها مثل ما آدم ها احساس دارند و احساس آنها اگر پیر شود می میرند؛ مخصوصا اگر کودکانمان را از آنها بگیریم پژمرده می شوند و شاید به راحتی خودشان قدم برای رفتن از زندگی هایمان بردارند .
چند روز پیش یادم آمد که گروهی در شهرم هستند که آنقدر برای کتابخوانی به خصوص در حوزه کودکان ارزش قائل اند که با بازیافت چیز های دورریختی کتاب می خرند و به صورت هدیه به مردم می دهند.
بازیافت اتفاقی است که چند سالی هست در میان مردم کشورم رواج پیدا کرده است و بسیاری از مردم شاید این کار را در خانه هایشان انجام بدهند اما در مواقعی بازیافت آنان هدف دار نبوده و حتی از این کار خسته می شدند.
اما با حرکت این گروه جهادی بازیافت مردم هدف دار شده است و انگیزه ی این اتفاق باعث می شود مردم هرگز از این کار خسته نشوند.
این حرکت آنقدر برای من جالب بود که خواستم سر از کارشان در بیاورم برای همین از یکی از متولیان آن پرسیدم که شما دقیقا چه می کنید ؟ از کارتان برایم بگویید؟ و او شروع کرد به صحبت البته دوست نداشت نامش را کسی بداند برای همین به صورت ناشناس با او مصاحبه گرفتم.
این متولی گفت : چیز های دورریختنی مردم را که به صورت بازیافت هستند جمع آوری می کنیم و آنها را می فروشیم و از پول آن کتاب می گیریم و اهدا می کنیم. به همه مردم هم روش بازیافت کردن را آموزش داده ایم تا بدانند چه چیز هایی برای ما حکم طلا را دارند و خوشبختانه تا کنون کسانی که با ما کار می کنند استقبال خوبی از این طرح داشته اند.
وی گفت: این کار هم به محیط زیست کمک می کند و هم باعث می شود تا فرهنگ کتابخوانی در بین مردم گم نشود و کتاب مثل یک چرخه در زندگی های ما بیاید و برود و به نظر من کتاب ها انقدر ارزشمند هستند که ما برای فرزندانمان از همان کودکی کتاب بخریم و او را با این فضا آشنا کنیم.
این متولی گفت: قبل از این اقدام مردم آشغال ها و مواد دورریختنی خود را به صورت یک جا در سطل زباله می ریختند که آلودگی بسیاری در طبیعت بر جای می گذاشت و برای محیط زیست اصلا خوب نبود اما اکنون و با این کار هم در این کار خیر شریک اند و هم خودشان احساس رضایت و مفید بودن دارند و همین برای ما که این کار را انجام می دهیم کافی است.
به راستی که چه کارها که نمی شود کرد و چه انگیزه ها که نمیشه داشت من فکر می کنم عشق می تواند هرکاری بکند و یکی از هسته های اولیه کار آنها عشق است عشقی که باعث شده است آنها یاعلی گفته و این کار را انجام دهند.
کتاب ها قشنگ اند؛ مخصوصا کتاب های داستان اما کتاب های کودکانه با آن همه رنگ و جلایی که دارند به خاطر یک سری دلایل و وجود پاره ای از مشکلات حضورشان کم رنگ تر شده است کتاب هایی که اگر روزی هم حتی بلا استفاده شوند از آنها می شود کلی چیز دیگر ساخت و با کاغذ های باطله آنها دوباره به آنها جان داد و کلی هنر خلق کرد.
نگذارید کتاب ها احساساتشان خدشه دار شود احساس پاک کتاب ها ماراهم پاک می کند و از هرگونه نادرستی دور...
اگر یک روز کتاب ها به افسانه ها بپیوندند شاید کودکانمان حالشان خوب نشود شاید همیشه یک چیزی در زندگی هایشان کم باشد و شاید های زیادی که آن روزها جان می گیرند و بر ذهن ما می نشینند.
قدر کودکانمان را با خرید کتاب برای آنها بدانیم حتی اگر در این هیاهوی گرانی ها حالمان خوب نیست و درآمد کافی نداریم؛ حتی اگر حال و حوصله مان کم شده است و یا حتی اگر رمقی برایمان نمانده است اما کتاب را بخریم حتی شده یکی حتی شده دو تا؛ اصلا دست فرزندمان را بگیریم و به کتاب فروشی ببریم و با او درباره کتاب ها حرف بزنیم.
شب ها برایش قصه بگوییم و داستان های اصیل ایرانی را به زبان ساده تر برایش بخوانیم؛ و آخرین پیشنهاد من به خانواده های صبور ایرانی این است که برای روحیه فرزندتان وقت بگذارید و حتی به او یاد بدهید کتاب خودش را بسازد.
مثلا با وسایل دورریختی یا با عکس ها و تصاویری که از گوشه و کنار مجله ها و روزنامه ها پیدا می کنند؛ آنها را در جایی جمع آوری کنند و در نهایت داخل یک دفتر برای خودش بچسباند و با کمک شما در دفتر خودش تصویر سازی کند و نقاشی بکشد و داستانی را برای شما تعریف کند و شما آنرا برایش بنویسید.
مطمئن باشید کودک شما هر زمان که آن کتاب را باز کند از ذوق دوست دارد بازهم قصه بگوید و از ذهنش داستان بسازد و این هم به پویایی ذهن فرزند شما کمک می کند، هم خلاقیتش را تقویت می کند، هم روح کودک شمارا می سازد و هم کودک شما کتابی دارد که تمام و کمال خودش آنرا ساخته است.
کتاب ها هرچه باشند بازهم عاشق اند پس ماهم عاشق آنها باشیم.
خبرنگار: صالحه بذری
انتهای پیام//ص.ب
ممنوم خبرنگارعزیزحرف دل ما مادر وپدرهاروزدی
من یک مادرهستم بادغدغه هایی مثل خرید کتاب خوب برای دخترانم
خانم بذری گزارشتون عالی بود و حرف دل ما رو زدید ان شاءالله که گوشهای شنوا و افراد عامل پیگیری بفرمایند
موفق باشید