به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، به ظاهر کارشان لودگی و مسخرهبازی بود؛ در خیابانها و کوچه پس کوچههای شهر میچرخیدند و با شوخیهایشان، مردم را میخنداندند تا قوت لایموتی به دست آورند؛ گاهی چنان معروف میشدند که کار و بارشان سکه میشد و نُقل هر مجلس جشن و سروری بودند؛ گاهی هم شهرتشان، راهی میشد برای ورودشان به خانه اعیان و اشراف و میشدند وسیله سرگرمی آنها و وقتی کارشان میگرفت، ممکن بود سر از قصر سلطان در بیاورند و بشوند تلخک رسمی دربار. احتمالاً درباره تلخکها یا همان دلقکهای درباری و رفتارهایشان، حکایتهای بسیاری شنیدهاید؛ حکایتهایی که هیچکدام، سند درست و حسابی ندارد و معمولاً، در قالب نقل خاطره یا حکایتی فولکلوریک، جای خود را در حافظه تاریخی مردم باز کرده است. تلخکها اصولاً به چشم کسی نمیآمدند که مورخی بخواهد درباره آنها فصلی بپردازد و شیرینکاریهای آنها را مستند کند. به همین دلیل، نام تلخکهای مشهور هر دوره تاریخی، به ندرت در کتابها و اسناد، ثبت و ضبط میشد.
بیشتربخوانید: از تاریخچه بستنیها و بستنی فروشیها چه میدانید؟
تلخکهایی که مشهور شدند
شاید قدیمیترین تلخکی که نامش در تاریخ ایران به یادگار مانده است، «طلحک» باشد؛ دلقک محبوب سلطان محمود غزنوی. غیر از «طلحک»، میشود ردپای تلخکهای درباری را در ادوار مختلف تاریخ ایران پیدا کرد. شاه عباس، تلخکی به نام «عنایت کچل» داشت و کریمخان زند، از خوشمزگیهای «لوطی صالح» لذت میبرد؛ تلخکی که فرجام خوشی پیدا نکرد و بعدها، آقامحمدخان قاجار، شاید به دلیل متلکهای نیشداری که از «لوطی صالح»، هنگام حضورش در شیراز شنیده بود، وی را به طرز فجیعی به قتل رساند. حضور تلخکهای درباری، در دوره قاجار پررنگتر شد.
شاید دلیل آن، تصویر نسبتاً روشنی است که از فعالیتهای روزمره شاهان قاجار، به ویژه ناصرالدینشاه قاجار در دست است. آنها عادت به نوشتن خاطرات روزانه داشتند یا به یک نفر منشی دستور میدادند خاطرات را ثبت و ضبط کند. درباریان هم به تبعیت از شاه قاجار، دست به قلم میشدند و روزنامه خاطرات مینوشتند؛ مانند «عینالسلطنه» که روزنامه خاطراتش، دریایی از اطلاعات نایاب و کمیاب دوره قاجار است. در دوره ناصرالدین شاه، کمکم با تلخکهایی روبهرو میشویم که در برخی حوادث و وقایع، نقش آفرین بودند؛ از «کریم شیرهای»، ملقب به «دوشابالملک» بگیر تا «شغالالملک». پس از ناصرالدین شاه نیز، هنوز تلخکها، به قول «سرجان ملکم»، «یکی از اجزای لاینفک اسباب سلطنت» محسوب میشدند و تا پایان دوره قاجار، حضوری پررنگ در دربار داشتند؛ چنانکه میرزا زکیخان، ملقب به «چلغوز میرزا»، تلخک رسمی احمدشاه قاجار بود.
فراتر از وظایف تعریف شده
بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان نامآشنای معاصر، در کتاب «نمایش در ایران» مینویسد: «برخی از این مسخرهچیها چنان در کار خود لودگی و ظرافت و چیرهدستی داشتند که مورد حمایت اُمرا واقع میشدند و پایشان به دربارها باز میشد ... چیزی را که مردم در مسخره (تلخک) بیشتر دوست میداشتند، مایه انتقادی او بود، زیرا مسخره در قالب طنز و هزل، انتقادهایی از طبقه بالا میکرده است و استقبال مردم از مسخره، بیشتر به خاطر آن بود که او را زبان خود میدیدند.» وظیفه اصلی تلخک، خنداندن شاه بود؛ او باید وسایل انبساط خاطر همایونی را فراهم میکرد! به تدریج میان شاه و تلخک رابطهای ایجاد میشد که به وی اجازه میداد مرزهای نزاکت مرسوم را بشکند و با لودگی و مسخرهبازی، گزارشهایی را که درباریان به سمع شاه نمیرساندند، به او عرضه کند. هنر تلخک این بود که با ادبیات سخیف و گاه مستهجن خود، هم شاه را بخنداند و هم صدای رعیت را به گوش وی برساند. البته، همه آنها در این عرصه موفق نبودند و بسیار پیش میآمد که به طایفه ظلمه بپیوندند و از موقعیت به دست آمده، برای رونق زندگی و جایگاه خود، بهره ببرند و یادی هم از رعیت بختبرگشته نکنند. اما در میان همین صنف، افرادی بودند که کارهای خوبشان در ذهن مردم باقی ماند و در گذر ایام، مبدل به داستانهای جذاب و شنیدنی شد.
تلخکی به نام «کریم شیرهای»
«کریم شیرهای»، یکی از مشهورترین تلخکهایی است که نام او در ذهن مردم ایران ماندگار شد. وی اصالتاً اصفهانی بود و در عنفوان جوانی به تهران رفت تا برای خودش، کار و باری دست و پا کند؛ اما سر از دسته مطربها درآورد و شهرتش، او را به کاخ هزارتو و هراسناک ناصرالدین شاه کشاند. عبدا... مستوفی، از سیاستمداران عصر قاجار، در خاطراتش مینویسد که کریم شیرهای، افزون بر سمت مسخرگی دربار ناصری، نایب مطربهای دربار بود و بر فعالان این صنف در تهران نیز، نظارت داشت. شاه با وجود استبداد و خشونت ذاتی، به لودگیهای کریم شیرهای کاری نداشت و به صورت هدفمند، دست او را برای مسخره کردن درباریان باز گذاشته بود تا بتواند از چند و، چون کارهای اطرافیانش آگاه شود! به همین دلیل، درباریان برای آنکه رازهایشان نزد شاه برملا نشود، ناچار بودند دلِ کریم شیرهای را به دست بیاورند و از همینجا بود که ضربالمثل «خرِ کریم را نعل کردن» به معنای «دمِ شخصی را دیدن»، در میان مردم تهران و سپس سایر ولایات، جا افتاد. با این حال، حکایتهایی که از زندگی و رفتارهای او نقل میکنند، نشان میدهد که در بسیاری از مواقع، «نعل کردن خرِ» او، مشکل درباریان را حل نمیکرد و کریم، گاه با زبان تند و تیزش، ابزاری برای فاش کردن رفتارهای خائنانه درباریان یا نجات رعیتی از ظلم و ستم اعیان یا رها کردن بیگناهی از زیر تیغ جلاد میشد. این نقش ویژه را، شاید هیچ کدام از تلخکهای معروف، در این حد و اندازه، نداشتهاند. کریم شیرهای به عنوان یک تلخک، در شرایط خفقان حاکم بر ایران عصر ناصری، برای رعایایی که دستشان از زمین و آسمان کوتاه بود، یک غنیمت محسوب میشد. او در دوره ناصرالدین شاه درگذشت، اما خاطرهاش در ذهن مردم این مرز و بوم باقی ماند.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/