یک اثر هنری به ما چه می‌گوید؟

میل به درک آثار هنری پیچیده به لحاظ مضمونی و فرمی، گویی غریزه‌ای پنهان در نهاد بشر است که هرچقدر مذهبی‌تر و ایدئولوژیک‌تر باشد، غریزه‌اش قدرتمندتر است.

آیا همیشه انتظار داریم که بعد از دیدن تئاتر، فیلم سینمایی، تابلوی نقاشی و مجسمه و یا پس از خواندن رمان، موبه‌مو تفسیر ما از مضمون اثر با آنچه در ذهن مؤلف بوده، یکسان باشد؟ یا پس از مواجهه با اثر هنری، حالتی کیف‌ناک و شورانگیز داریم و وجدی تمام، وجود ما را فراگرفته است؟ آیا به این فکر می‌کنیم که همیشه در لایه‌های زیرین اثر، حرفی است که باید، چون گنجی به چنگ بیاوریم و به آن افتخار کنیم؟

میل به درک آثار هنری پیچیده به لحاظ مضمونی و فرمی، گویی غریزه‌ای پنهان در نهاد بشر است که هرچقدر مذهبی‌تر و ایدئولوژیک‌تر باشد، غریزه‌اش قدرتمندتر است. از زمان عصر فلسفی یونان باستان، که هنر برابر با تِخنِه ـ تکنیک ـ و محاکات از طبیعت دانسته شد، منتقدان در پی کشف رابطه اثر هنری با طبیعت یا حتی رازآمیزی آن برآمدند.

در عصر مدرن نیز با خوانش‌های رنگارنگ در قالب نظریه‌های هنر، تمایل شدیدی به مضمون‌گرایی در آثار هنری، بویژه ادبی، ایجاد شد. خوانش اسطوره‌ای، سیاسی، روانکاوانه و... مواجهه ما با محتوا و مضمون اثر هنری بوده است، نه کشف روابط فرمی و تصویری آن. البته در آثار تصویری و حجمی و در هنر انتزاعی و مدرن و فرم‌های رسانه‌ای هنر‌های تجسمی در انواع کار‌های کوچک یا مانیومنتال، رگه‌هایی از فرار از محتوا و مضمون وجود دارد. در آنجا اثر هنری صرفاً، چون اثر هنری است، نقد می‌شود و فرم آن مهم‌تر است از چیزی که می‌گوید، زیرا به‌طور مشخص می‌توان به نقوش اسلیمی در نگاره‌ها و معماری ایرانی- اسلامی اشاره کرد.

نکته مهمی که در مواجهه تفسیرگونه با اثر ادبی ـ هنری وجود دارد، پیوند و ارتباط وثیق این آثار با متون مقدس از دوره‌های ابتدایی تا ادیان ابراهیمی است. این ارتباط در فرم بیانی قصه‌ها و نوع مضمون‌پردازی و حتی قهرمان‌پروری میتولوژیک و گاه ضد لوگوس این متون، آشکار است. از سوی دیگر، وقتی در تاریخ هنر رابطه نهاد قدرت مذهبی را با هنر مرور می‌کنیم، می‌بینیم بخش مهمی از آثار هنری در وجوه مختلف، در خدمت مذهب بوده و در تأیید یا رد آن خلق شده است.
این مسأله، راه تفسیر را در اثر هنری باز می‌کند، تفسیر این مسأله که محتوا و فرم اثر، چه نسبتی با روایت کتاب مقدس دارد و سویه تأیید و کذب آن در چه بخشی نهفته است. گویی منتقدان در دوره طولانی از تاریخ، همچون مفتشان انگیزاسیون کلسیای قرون وسطی بودند که میزان رازآمیزی و گشادگی معنای متن و اثر هنری را در نسبت با نهاد قدرت باید جست‌وجو می‌کردند. البته این ماجرا هنوز هم برقرار است.

نکته دیگری که در تمایل ما به تفسیر آثار هنری و کشف لایه‌های مفهومی اثر مهم است زمان‌مند بودن یا مکان‌مند بودن اثر هنری است.آثار مکان‌مند دارای بوطیقای منحصربه‌خود هستند و به‌دلیل بهره‌گیری از امکان مکان و فضا، تفسیرگریزتر از آثار زمان‌مند مانند نمایشنامه و رمان هستند. سینما در این یک قرن گذشته با اتکا به فرم روایی و تصویری خود تا حد زیادی تکلیف خود را با مخاطب روشن کرده است و نمادی سرراست و واضح به او ارائه می‌دهد که پیچیدگی‌های اثر نقاشی و مجسمه یا شعر را ندارد. در آثار ادبی بویژه رمان، هنوز فرهنگ واژگان یا بوطیقای ویژه و واضحی نداریم که فرم روایی رمان را از متن مقدس جدا کنیم.

منبع: روزنامه ایران 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار