ناشنیده‌هایی از مهرجویی درباره جنگ و یک کتاب

مصاحبه شنیده‌نشده از داریوش مهرجویی درباره وقایع جنگ پس از خواندن کتاب «دا» (خاطراتی از مقاومت خرمشهر، سیده زهرا حسینی) منتشر شد.

حبیب احمدزاده، نویسنده و کارگردان در مصاحبه ای با یادآوری این‌که این مصاحبه برای نخستین‌بار در فضای رسانه منتشر می‌شود، نوشته است: «هنوز کتاب «دا» به‌صورت رسمی از چاپ بیرون نیامده و حتی رونمایی نشده و در بازار هم پخش نشده بود که به سبب ارادت، پس از تماس تلفنی به‌صورت حضوری جلدی از آن را خدمت استاد مهرجویی هدیه کردم. چند روز بعد سیمای آبادان به هنرمندی و مجری‌گری جناب آقای شیخی می‌خواست تا برنامه‌ای برای تبلیع خواندن این کتاب و مسابقه‌ای که قرار بود بین معلمان خانم در آبادان و خرمشهر برگزار کنند به‌صورت زنده داشته باشد. به یاد استاد افتادم. با آقای مهرجویی صحبت کردم. ایشان آن زمان در سفر شمال بودند، در نقطه‌ای که تلفن همراه بدون مشکل جواب نمی‌داد. در کمال فروتنی گفتند حتما، فقط ساعت دقیقش را برایم معین کنید، فردای آن روز که مصاحبه انجام شد تلفنی خواستم تا از ایشان بابت زحمت مصاحبه تشکر کنم، گفت «لازم نیست، فقط بدان این‌قدر این کار برایم مهم بود و احساس وظیفه در قبال عظمت کار مقاومت و دلاوری مردمان خرمشهر و آبادان در جنگ داشتم که برای آن‌که صدایم به واسطه خط گوشی همراه قطع و وصل نشود، دیروز صبح زود تنها به همین نیت مصاحبه برگشتم تهران و الان هم می‌خواهم برگردم شمال.» تا به آخر گوش کنید، این نیت در اواخر مصاحبه‌شان کاملا به چشم می‌خورد.

پی‌نوشت: این مصاحبه در همان زمان تنها به‌صورت زنده پخش شده و این اولین‌بار است که از تک‌نسخه بایگانی اصل برنامه استخراج می‌شود و به‌صورت کامل در معرض استفاده مخاطبان و تاریخ‌نگاران آینده برای شناخت بیشتر مرحوم مهرجویی قرار می‌گیرد. روح این بزرگوار و همسرش شاد.»

داریوش مهرجویی در این مصاحبه درباره کتاب «دا» و احساسش درباره این کتاب با اشاره به این‌که رمان و داستان ایرانی و خارجی بسیاری می‌خواند، گفته بود: «این [دا]واقعا کتابی است گیرا، بسیار جذاب و خیلی خوب. ساختار قشنگی دارد. یکی از رمان‌های قوی ادبیات کنونی ماست. بخصوص صحنه‌پردازی‌های خیلی واقع‌گرایانه‌ای که خیلی کم در رمان‌های موجود می‌بینیم. یک نوع ناتورالیزم شفاف و گیرا در این کتاب است که خیلی راحت با خواننده ارتباط برقرار می‌کند و جذاب است. او را با خود می‌کشاند و می‌برد. در عین حال از نظر مفهومی هم خیلی غنی است، چون واقعیت وحشتناک جنگ را نشان می‌دهد؛ یک عده مصدوم و مجروح چنین مورد خشونت‌هایی وحشتناک قرار می‌گیرند و این‌جور عذاب می‌کشند و فنا می‌شوند. به صورت رنج‌آوری می‌بینید در داستان و تلاش و کوشش این زن برای این‌که مثمر ثمر باشد و علی‌رغم این‌که همه در لحظاتی فرار می‌کنند، می‌ماند. خیلی جالب است و تصویر شفاف و قشنگی از روز‌های اول جنگ ظالمانه را نشان می‌دهد.»

این کارگردان فقید در پاسخ به این‌که اگر روزی فرصت داشته باشد، آیا بر روی این داستان برای ساخت فیلم کار می‌کند، بیان کرده بود: «بله. اتفاقا این داستانی که ایشان با تمام جزئیاتی که طرح می‌کند، قوی و غنی است. من هیچ بدم نمی‌آید قسمتی از آن را [بسازم]، همه‌اش را نمی‌شود، چون همه‌اش سریال طولانی می‌شود. من فکر می‌کنم فیلم‌ساز‌های خانم هم مانند تهمینه میلانی خیلی رغبت نشان دادند که فیلم ساخته شود، البته اگر آن‌ها بتوانند بهتر است، زیرا قهرمان اصلی این داستان زن است، می‌توانند عمیق‌تر به سرنوشت و کار‌هایی که می‌کند، رسوخ کنند. من هم هیچ بدم نمی‌آید اگر موقعیتی پیش بیاید، چون تصویر جذابی از آن دوره دارد. روز‌های اول جنگ و بدبختی عظیمی که سر مردم می‌آید و دچار بلا و مصیبت عظیم می‌شوند.»

او ادامه داده بود: «من کتاب را به دوستان و خواننده‌ها توصیه می‌کنم بخوانند و بخصوص به نویسنده برای کار قشنگش تبریک می‌گویم.»

بعد در پاسخ به این‌که چرا آن را توصیه می‌کند اظهار کرده بود: «به خاطر احساسی که داشتم؛ چون تجربه قوی و غنی هنری و حسی و ادبی و فلسفی و فکری و تاریخی در آن جمع است. واقعا تصویر درخشانی از موقعیت عجیب و غریبی که ما در آن گرفتار شدیم بدون این‌که گناهی کرده باشیم. ما که جنگ را راه نینداختیم، یکدفعه به ما حمله کردند و چرا آخر؟ به چه دلیل؟ چه شد؟ هیچی. [روایت]این کشتار‌ها و فجایع خیلی جالب بود.»

مهرجویی در پایان بیان کرده بود: «درود من‌را به مردم آبادان و خرمشهر برسانید که مصائب جنگ را عمیقا و از نزدیک تجربه کردند؛ می‌خواهم از صمیم قلب درود بگویم به پاس پایداری و مبازره و ایستاگی‌ای که کردند. از ته دل درود می‌فرستم.»

داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر شامگاه ۲۲ مهرماه در منزل‌شان در حوالی کرج به قتل رسیدند.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.