خسارت جبران ناپذیر جنگ ۲۰ساله پس از خروج نیروهای آلمانی

وزیر دفاع آلمان از خروج آخرین سربازان این کشور از افغانستان در روزهای گذشته خبر داد.

به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از تاگس شاو آلمان، آخرین سربازان آلمانی با ماشینهای نظامی بعد از ۲۰سال به خانه بازگشتند و سربازان باقیمانده توسط نیروی هوایی از اردوگاه صحرایی در مزارشریف خارج شدند.

آلمان در جنگ علیه تروریسم به رهبری آمریکا در افغانستان با حداکثر یک هزار و ۳۰۰سرباز حضور داشت.

به نقل از پایگاه خبری دویچه وله، از نظر سربازان آلمانی این مأموریت، که پس از حملات تروریستی ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱و برای پشتیبانی نظامی از ایالات متحده آغاز شد، صریحاً مأموریت جنگی نبوده و فقط مداخله مختصری برای تثبیت شرایط این کشور بوده است. اما چیزی نگذشت که همه چیز کاملاً متفاوت رقم خورد.

سوالی که پس از پایان این عملیات طولانی و بازگشت آخرین سربازان آلمانی از افغانستان برای جامعه جهانی و به خصوص خانواده ۵۹سرباز آلمانی که در افغانستان کشته شده اند ایجاد شد، این است که آیا واقعا این عملیات ۲۰ساله ارزشش را داشت؟

طبق گفته دولت آلمان ، مداخله در افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۸حدود ۱۶میلیارد و ۴۰۰میلیون یورو برای مالیات دهندگان آلمان هزینه برداشته است، که از این مبلغ ۱۲میلیارد یورو برای استقرار ارتش نظامی این کشور هزینه شد.

امروز افغانستان یک جمهوری اسلامی با قانون اساسی دموکراتیک است. زنان در مجلس حضور دارند، دختران به مدرسه می روند. خیابان ها ، بیمارستان ها و دانشگاه های جدید ساخته شده است. ده ها ایستگاه رادیویی و تلویزیونی بحث های پر جنب و جوش را پوشش می دهند.

اما این کشور حتی ۲۰سال پس از حمله تروریستی ۱۱سپتامبر به صلح دست پیدا نکرده است و درگیری ها در افغانستان هنوز یکی از خونین ترین درگیری ها در جهان است. طالبان اکنون نیمی از افغانستان را دوباره در اختیار دارد ، بیش از نیمی از جمعیت در فقر شدید زندگی می کنند و افغانستان بدون کمک بین المللی نمی تواند هزینه های خود را تأمین کند.

این در حالی است که به گفته روزنامه نیویورک تایمز ثروتی به نام معادن لیتیوم در افغانستان کشف شده است که می تواند افغانستان را به یکی از ثروتمندترین کشورها تبدیل کند. این همان چیزی است که زمین شناسان وزارت دفاع ایالات متحده ، که سالها کوههای بایر هندوکش را مطالعه کرده اند، ادعا می کنند. اما مردم افغانستان مانند کوزه گری که از کوزه شکسته آب میخورد، مردمی هستند که در عین داشتن ثروت در فقر به سر میبرند. چراکه تا به امروز ملت افغان از این ثروت و معادن هیچ بهره ای نبرده اند.

روشن سازی مورخ آلمانی از عملیات نظامیان آلمان در افغانستان سونکه نیتزل مورخ پوتسدام که تنها صندلی تاریخ نظامی در آلمان را در اختیار دارد در کتابش "جنگجویان آلمانی" درباره حضور نیروهای آلمان در خاک افغانستان اینگونه انتقاد می کند: آلمانی ها

هرگز چشم انداز استراتژیکی در مورد افغانستان نداشتند. گرهارد شرودر صدراعظم پیشین آلمان به منظور نشان دادن همبستگی با پیمان ناتو پس از حملات ۱۱سپتامبر ، نیروهای نظامی آلمان را به افغانستان فرستاد، به این منظور که ۶ماه بعد آنها را پس بگیرد. در بهترین حالت افغان ها از اهمیت ثانویه برخوردار بودند.

او در ادامه گفت: اما چون چیزی از استقرار کوتاه برنامه ریزی شده حاصل نشد، سربازان آلمان، در حالی که اوضاع امنیتی رو به بدتر شدن می رفت، مجبور به ماندن شدند. طالبان و سایر شورشیان بعداً به طور مستقیم به گروه آلمان در شمال افغانستان حمله کردند، مرحله ای که در آوریل ۲۰۰۹شدت گرفت و ارتش آلمان برای اولین بار مجبور به جنگ می شد.

مورخ نظامی که دفتر خاطرات و گزارش های عملیاتی سربازان را ارزیابی کرده است، تأکید می کند که فرماندهان و نیروهای نظامی در کندز نیز برای جنگ آماده بودند. اما دولت فدرال مخالف بود: "صدراعظم مرکل چنین چیزی را نمی خواست ، وزیر دفاع نیز چنین چیزی را نمی خواست و همچنین بازرس کل ارتش نظامی نیز چنین چیزی را نمی خواست. هنگامی که سربازان خواستار سلاح های سنگین و نیروهای بیشتری شدند ، گوش های مسئولین در برلین ناشنوا شدند. آنها گفتند: "ما از آن دور می مانیم، این مربوط به خود افغانهاست."

این مسئله خود یک معضل برای سربازان بود، زیرا آنها نمی توانستند از جنگ دور بمانند. چراکه آنان از یک طرف به دلیل حملات طالبان، از سوی دیگر به دلیل فشارهای ستاد ISAFبرای سرکوب شورشیان، مجبور به جنگیدن بودند، اما اجازه آن را نداشتند.

نیتزل در این باره گفت: سربازان آلمانی بین دوراهی بودند که هیچ حق انتخابی نداشتند. بحث عقب نشینی به هیچ عنوان برای دولت آلمان مطرح نبود. به دلایل سیاسی ، آنها می خواستند به عنوان سومین تامین کننده بزرگ نیرو در افغانستان حضور داشته باشند. در این صورت آلمان دارای وزن در اتحادیه اروپا ، سازمان ملل و بیش از همه ، ناتو می شد. سربازان آلمانی اما از سوی دیگر می توانستند و می خواستند بجنگند، اما اجازه این کار را نداشتند.

نیتزل در ادامه انتقاد کرد و گفت: مأموریت افغانستان این سوال را مطرح کرد که چرا آلمان سالانه ۴۵ میلیارد یورو نیروهای مسلح از جمله نیروهای جنگی ، نیروهای ویژه و سیستم های تسلیحاتی گران قیمت دراختیار دارد. اما دولت فدرال به طور مداوم از این سوال طفره می رود.

وی اضافه کرد: " میتوان گفت که در سطح استراتژیک ، ما نه تنها هیچ چیزی از ماموریت افغانستان یاد نگرفته ایم، بلکه این "شکست استراتژیک دولت فدرال" منجر به تضعیف وفاداری سربازان به دولت شده است. "

پرستار آلمانی آموزش دیده و ترک ارتش آلمان پس از ۱۲سال دنیا نوکام ( ۴۸ساله) پس از ۱۲سال حضور در کنار نیروها و چندین عملیات در افغانستان، ارتش نظامی آلمان را ترک کرد. او اولین ورود خود به کابل را به خوبی به یاد دارد: "در ژوئن ۲۰۰۲ هواپیمای ارتش با شیب تند به سمت باند حرکت کرد. هوای بیرون به ۵۰درجه می رسید و هیچ چیز رنگارنگی وجود نداشت ، همه جا شن و ماسه و خاکستری بود. همانجا بود که نخستین بار زنان را با برقع دیدم."آنجا یک دنیای کاملا متفاوت بود."

اگرچه استقبال افغان ها بسیار دوستانه بود: "افغان ها از جمله کودکان همیشه دست تکان می دادند و خوشحال بودند، چراکه سربازان آلمانی بخشی از ISAFبودند، نیرویی چند ملیتی که قرار بود پس از سقوط طالبان امنیت پایتخت کابل را تأمین کند. آن زمان سربازان با وسایل نقلیه بدون زره پوش در شهر تردد می کردند و به کودکان شیرینی می دادند."

او در ادمه اضافه کرد: اما همه چیز به طور ناگهانی در ژوئن ۲۰۰۳تغییر کرد؛ یک بمب گذار انتحاری یک اتوبوس حامل سربازان آلمانی را در کابل منفجر کرد، ۴نفر از آنها کشته و بسیاری دیگر زخمی شدند. در آن زمان دنیا نوکام اخیراً افغانستان را ترک کرده بود، اما کشتگان حادثه را به خوبی می شناخت. وی دراین باره گفت: "من آنها را چندی پیش در کابل سرحال و خوشحال دیدم. اما این همه چیز را تغییر داد."

پس از این حمله ارتش آلمان قوانین امنیتی را شدیدتر کرد و بی اعتمادی نسبت به افغانها افزایش یافت. "سربازان با ماشینهای زرهی رانندگی می کردند، اجازه نمی دادند هیچ کسی سوار خودرو شود."

نوکام با نگاهی به گذشته می گوید ، این فقط یک سال پس از استقبال گرم بود. وی اضافه کرد: "من در مورد افغان ها بسیار محتاط بودم. و آن احساس بی تجربگی و دوستانه ای که پیش از آن داشتم را از دست داده بودم. میتوان گفت که پشت هر افغان دشمنی می دیدم."

وی که چندین سال به عنوان روانشناس در کنار همرزمانش حضور داشته و به نگرانی ها و نیاز های آنان رسیدگی میکرده اوضاع روحی آنان را اینگونه توصیف کرد: آنان مدام به این عملیات شک داشتند و از من سوال می کردند: "من اینجا چه می کنم؟ به من بگو واقعا من اینجا چکار میکنم؟"

این پرستار آموزش دیده که پس از سالها حضور در افغانستان اکنون از افراد معلول مراقبت می کند، می گوید: "من سپاسگزار تمام تجربه های خوب و بد در آنجا هستم. اما در نهایت، وقتی می بینم اکنون افغانستان کجاست، می گویم که ارزشش را نداشت. تعداد زیادی از دوستانم برای این کار جان خود را از دست دادند، از لحاظ جسمی یا روحی زخمی شدند. و تمام اینها برای چه بود؟ آنها با خون و عرق برای شهرهایی که اکنون در دست طالبان است جنگیده اند. من فکر می کنم که این واقعا بد است."

خاطرات ژنرال بازنشسته ارتش و اولین فرمانده آلمانی در افغانستان تصاویر و خاطرات مربوط به آن زمان تا به امروز کارل هوبرتوس فون باتلر را همراهی می کنند. او اولین برداشت خود از کابل در ژانویه ۲۰۰۲را اینگونه شرح داد: "چیزی مانند به زمین لرزه بود. در

آن زمان افغانستان ۲۰سال جنگ داشت: اشغال شوروی ، جنگ داخلی ، رژیم طالبان. به سختی می شد کسی را در خیابان دید. همه چیز نابود شده بود، چیزی شبیه به برلین پس از جنگ جهانی دوم."

تا ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ژنرال آلمانی "هیچ چیز" درباره کشور دور در آسیای میانه نمی دانست. اما همه چیز زمانی تغییر کرد که ناتو پس از حملات تروریستی، پرونده اتحاد را اعلام کرد. در ۵دسامبر یک کنفرانس بین المللی در پیترزبرگ تصمیم به ایجاد یک کشور دموکراتیک در افغانستان گرفت و شورای امنیت سازمان ملل حکم یک نیروی محافظت بین المللی ) (ISAFرا در کابل صادر کرد.

ژنرال باتلرکه اولین تیپ را در کابل هدایت می کرد اضافه کرد: "فکر می کردیم که این کار سریع انجام خواهد شد، حداکثر ۱یا ۲سال و بعد از آن شرایط افغانستان تثبیت می شود، احتمالاً حتی دموکراتیک می شود، ما میتوانیم از آنجا خارج شویم و همه چیز خوب خواهد بود. "

اما این یک اشتباه بود. فون باتلر بدون درنگ اعتراف کرد: من فکر می کنم که در آن زمان ما واقعاً ساده لوحانه فکر می کردیم. تاریخ افغانستان و سالهای جنگ و خشونت کاملاً اشتباه درک شده بود. اما مهمتر از همه ما نتوانستیم درک کنیم که دولت مرکزی افغانستان قادر به مداخله در استانها نیست.

سربازان هرگز نمی توانند ثبات دائمی ایجاد کنند، فقط یک کشور با ثبات سیاسی و اقتصادی می تواند این کار را انجام دهد.

او در آخر اضافه کرد: ما موفق شده ایم اطمینان حاصل کنیم که تروریسم در افغانستان دیگر تهدیدی برای جامعه جهانی حداقل برای آینده قابل پیش بینی نیست.

مترجم معصومه علیزاده

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار