گلچینی از کرامات حضرت جواد الائمه (ع)؛ از گفتن شهادتین در سه روز اول زندگی تا دعا برای زنده کردن نوزاد

در سالروز ولادت امام جواد (ع) گلچین کرامات و معجزات ایشان را بخوانید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، امام محمد تقی (ع) نهمین امام شیعیان و فرزند گرامی امام رضا (ع) هستند که مانند امامان معصوم دیگر و ائمه اطهار (ع)، صاحب کرامات و معجزات بسیاری اند. در ادامه به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت این امام بزرگوار برخی از این کرامات را بخوانید:

گفتن شهادتین در سه روز اول زندگی

حضرت حکیمه خاتون (س) دختر امام موسی کاظم (ع) و خواهر امام رضا (ع) درباره ولادت برادرزاده‌اش امام جواد (ع) می‌گوید: پس از آن‌که نوزاد را در جامه‌های مطهر پیچیده بودیم و حضرت رضا (ع) او را از ما گرفت، در گهواره گذاشت و به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو!

در روز سوم ولادت، امام جواد (ع) دیده حقیقت بین خویش را به آسمان گشود و به سوی راست و چپ نظر کرد و به زبان فصیح ندا داد: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ»، وقتی این حالت غریب را از آن نور دیده مشاهده کردم، به خدمت حضرت رضا (ع) رفتم و آنچه دیده و شنیده بودم را به حضرت گفتم. حضرت فرمود: «پس از این عجایب بسیار را بیش از آنچه مشاهده کردی، مشاهده خواهی کرد»

منتهی الامال، ج ۲، ص ۵۷۲ و ۵۷۳ / المناقب، ج ۴، ص ۳۹۴ / بحار النوار، ج ۴۸، ص ۳۱۶ و ج ۵۰ ص ۱۰/ الانوار البهیه، ص ۲۵۰ / حلیة الابرار، ج ۴، ص ۵۲۴ / الثاقب فی المناقب، ص ۵۰۴ / مدینة المعاجز، ج ۷، ص ۲۶۰

میوه ای از جنس نقره

ابو جعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می‌کند که حضرت امام جواد (ع) را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست می‌زد و آن برگ‌ها به برگ نقره تبدیل می‌شد. من آن‌ها را از حضرت گرفتم و با آن‌ها در بازار معامله نمودم. آن برگ‌ها نقره خالص بود و هرگز تغییری نکردند.

دلائل الامامة، ص. ۳۹۸ / موسوعة الامام الجواد (ع)، ج. ۱، ص. ۲۲۸ / اثبات الهداة، ج. ۳، ص. ۳۴۵

دست شفابخش کودک سه ساله

محمد بن میمون می‌گوید: به همراه امام رضا (ع) در مکه بودم. به حضرت عرض کردم می‌خواهم به مدینه بروم، نامه‌ای برای ابی جعفر بنویس تا با خودم ببرم. امام رضا (ع) تبسمی کرد و نامه‌ای نوشت. به مدینه رفتم در حالی که چشمهایم به دردی مبتلا بود. به درب خانه امام جواد (ع) رفتم، نامه را تحویل دادم. موفق غلام امام گفت: سر نامه را بگشا و در پیش روی امام قرار ده. این کار را کردم. آن گاه حضرت جواد (ع) فرمود:‌ ای محمد وضعیت چشمت چگونه است؟ عرض کردم یابن رسول الله، همانگونه که مشاهده می‌فرمایید بیمار است و نورش رفته است.

حضرت جواد (ع) دستش را دراز کرد، بر چشمم کشید. بینایی ام چون سالمترین زمانش گشت. دست‌ها و پا‌های حضرت را بوسیدم و در حالی بازگشتم که بینایی ام را بازیافته بودم و این در زمانی بود که سن حضرت کمتر از سه سال بود.

مسندالامام الجواد (ع)، ص. ۱۱۷ / الخرائج والجرائح، ج. ۱، ص. ۳۷۲ / موسوعة الامام الجواد (ع)، ج. ۱، ص. ۲۳۵ / اثبات الهداه، ج. ۳، ۳۳۸ / بحارالانوار، ج. ۵۰، ص. ۴۶ / مدینة المعاجز، ج. ۷، ص. ۳۷۲ / کشف الغمة، ج. ۲، ص. ۳۶۵ / حلیة الابرار، ج. ۴، ص. ۵۴۰.

کودکی که برای اثبات حقانیت الهی زنده شد

در زمان امامت حضرت جواد (ع) مردی به نام شاذویه که قبیله آنان تیره‌ای از بنی امیه بودند، به امامت حضرت جواد (ع) اعتقاد داشت. علت گرایش آنان نیز اعجازی بود که از وجود مبارک پیشوای نهم (ع) در مورد فرزندشان رخ داده بود. ماجرا از این قرار بود که شاذویه روزی به طور اتفاقی همراه رفیقش به حضور امام محمدتقی (ع) رفت، در آن جلسه محمد بن سنان نیز حاضر بود.

امام (ع) به آنان خوشامد گفت و درود فرستاد و فرمود:‌ ای شاذویه! در نظر تو موضوعی است که می‌خواهی آن را پیش ما مطرح کنی و نیز دلیل و نشانه‌ای نیز بر امامت ما می‌خواهی! تو این راز را نزد کسی آشکار نکرده‌ای!

وقتی که شاذویه سخنان امام جواد (ع) را که از مکنونات قلبی اش آگاه بود شنید، به امامت و حقانیت آن گرامی یقین کرد و او فهمید که امام (ع) از خاندان وحی، اهل بیت نبوت و میراث دار رسالت است.

امام نهم شیعیان به او فرمود:‌ای شاذویه! تو می‌خواهی ما برایت انگیزه آمدنت و نیازی را که تو را پیش ما کشانده بیان کنیم!

شاذویه در حالی که از کلمات امام (ع) ذوق زده شده بود گفت: آری سرورم! من اینجا نیامده‌ام مگر به خاطر اینکه راز دل مرا آشکار کنی، سؤالم را پاسخ دهی و نیازم را بگویی!

حضرت جواد (ع) فرمود: بله، همسر تو باردار است و به زودی پسری به دنیا می‌آورد. همسرت در هنگام تولد این فرزند زنده خواهد ماند. او همسر خوبی است و از قبیله امیه است. برو نزد همسرت!

شاذویه گفت: بله.‌ای ابا جعفر!

رفیق شاذویه که به امام جواد (ع) اعتقادی نداشت، گفتگوی او با امام را درک نکرد و او را مذمت کرد و گفت: ابوجعفر این سخنان را به خاطر پیشبرد امامت خویش به زبان آورد؛ اما شاذویه سخن او را نپذیرفت.

شاذویه پس از اینکه از محضر امام (ع) مرخص شد به خانه اش آمد.

او همسرش را در آستانه مرگ دید؛ اما، چون به گفته امام جواد (ع) اعتقاد داشت زیاد نگران نشد و آرامش خود را حفظ کرد. پس از مدتی عیالش نوزاد پسری به دنیا آورد که مرده بود.

او دوباره به حضور امام جواد (ع) رسید و وقتی نزدیک رفت، امام (ع) فرمود:‌ای شاذویه! آیا آنچه را که در مورد همسر و فرزندت گفته بودم درست بود؟

او گفت: بله‌ای آقای من! اما چرا دعا نکردی تا پسرم زنده به دنیا بیاید؟

امام جواد (ع)فرمود: آیا این را از ما می‌خواهی؟

شاذویه گفت: بله سرورم!

امام جواد (ع)فرمود: اما سرنوشت او مقدر شده است و حکم الهی در مورد او جاری است.

او با لحنی ملتمسانه گفت: پس فضل و کرامت شما چه می‌شود؟

محمد بن سنان نیز به یاری او شتافته و با اصرار و التماس شاذویه را تایید کرد و گفت: آقا جان! از خدا بخواهید تا پسر او را زنده کند!

لب‌های امام جواد (ع) به حرکت در آمد و با خداوند متعال به نجوا پرداخت: خداوندا! تو به راز‌های درونی بندگانت آگاهی! شاذویه دوست دارد که فضل و رحمت و کرامت تو را ببیند، پس خدایا! پسر او را برایش زنده کن!

در همین لحظه امام خم شد و سر مبارکش را به شاذویه نزدیک نموده و فرمود: برو به نزد پسرت که خداوند او را برایت زنده کرد!

شاذویه با شتاب تمام از محضر پیشوای نهم خارج شد در حالی که از شنیدن زنده شدن پسرش سر از پا نمی‌شناخت. وقتی خبر به مادر بچه رسید، او از اعتقادات فاسد قبیله اش تبری جسته و به مذهب اهل بیت گروید و امام جواد (ع) را به عنوان امام برگزید.

کسانی که در منزل شاذویه شاهد معجزه امام نهم بودند و همگی شیعه شدند.

خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، مؤسسه البلاغ، بیروت، ۱۴۱۱ ق، ص۳۰۷. 

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۲۰ ۱۵ اسفند ۱۳۹۸
جانم فدای اهل بیت و پیامبر جانانم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۲۹ ۱۵ اسفند ۱۳۹۸
اللهم ارزقنا زیارتهم فی الدنیا و شفاعتهم فی الاخره
آخرین اخبار