دهخدا از زبان دستیارش +عکس

گفتگوی منتشر نشده با بنیانگذار تجزیه و تحلیل نمایشنامه در ایران. كتاب «ستيغي در مه » به زودي از سوي انتشارات افراز منتشر خواهد شد. اين كتاب به زندگي ادبي و هنري دكتر حسن ره آورد مي پردازد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  بخش نخست كتاب به صورت گفت وگو تنظيم شده و بخش دوم شامل سه نمايشنامه از مولير، بومارشه و راسين است كه ره آورد آنها را پيش از اين در دهه 20 منتشر كرده بود. در انتهاي كتاب اسناد، مدارك و عكس هايي از ره آورد آورده شده است. دكتر ره آورد نخستين دستيار علامه دهخدا در لغتنامه و بنيانگذار تجزيه و تحليل آكادميك نمايشنامه در ايران است.

 
او تنها استاد هنرستان هنرپيشگي بود كه دهه 90 شمسي را به چشم ديد. اين دانشمند فرزانه 50 سال از عمر خود را صرف تدوين لغتنامه خود كرد. ملت ما نوشت: او در دوم خرداد 91 دارفاني را وداع گفت. در اینجا علاوه بر نگاهي به كارنامه ادبي دكتر حسن رهآورد بخش مربوط به علامه دهخدا و انجمن ايران و فرانسه را با هم مي خوانيم.
 
 

كسي شما را به او معرفي كرد؟

- ماجرا از اين قرار بود كه دهخدا از مرآت، وزير فرهنگ وقت، خواسته بود جواني تحصيلكرده و مورد اطمينان و آشنا به كار لغتنامه را به ايشان معرفي كند. مرآت هم ساع تهاي تدريس مرا كم كرد و مرا نزد دهخدا فرستاد. در واقع من نخستين دستيار دهخدا بودم كه در منزل او مشغول به كار شدم. يكي از چيزهايي كه بايد بدانيد اين است كه دهخدا مرتباً مي گفت اين يادداشت ها متعلق به ملت ايران است و اين حرف را دايماً پيش كساني كه به ديدنش مي آمدند تكرار مي كرد. من آن زمان در وزارت فرهنگ، رئيس اداره آمار و مطالبات بودم.
 
 
مرآت مرا خواست گفت با دهخدا قراردادي را تجديد كرده ايم و اين قرارداد را به اعتبار لغتنامه با ايشان بسته ايم به گمانم چون قراردادي كه با مرحوم دهخدا بسته بودند، بسيار ناچيز بود، مرآت خواسته بود كمكي به ايشان كرده باشد خلاصه اي نكه مرآت به من گفت دهخدا كسي را خواسته كه به او كمك كند و از من خواست در صورت تمايل قبل از ظهرها پيش دهخدا بروم و بعدازظهرها هم به اداره بروم و كارهايم را انجام دهم. آن زمان چون ما به دانشسراي عالي پول نمي داديم، مجبور بوديم هفت هاي 14 ساعت رايگان درس بدهيم. مرآت اين 14 ساعت را براي من به شش ساعت كاهش داد و در دارالفنون مشغول به تدريس شدم.

گفته مي شود كه مرحوم دهخدا از كساني كه مي خواستند در لغتنامه مشغول به كار شوند، امتحان مي گرفته است آيا اين موضوع صحت دارد؟

- بله دهخدا همه را امتحان مي كرد.اول بار كه پيش ايشان رفتم، مرا نيز امتحان كرد گفت چشمانش ضعيف است و از من خواست فلان ماده را از ديكشنري پيدا كنم من هم ديكشنري را برداشتم و آن ماده را يافتم و برايش ترجمه كردم؛ بعد كه ديدم خودشان به راحتي ديكشنري را مي خوانند متوجه شدم قصد امتحان مرا داشت هاند.

شما تا كي نزد دهخدا كار مي كرديد؟

- من تا سال 34 يعني تا زمان فوت او در كنارش بودم.

در شروع چه وظايفي از جانب دهخدا بر عهده شما گذاشته شد؟

- در ابتدا كه من نزد دهخدا رفتم ديدم هم هچيز به هم ريخته است ابتدا سعي كردم في شها را منظم كنم و سپس اندازه في شها را بزر گتر كردم. اين را هم بگويم كه ما در آن موقع كمي سردرگم بوديم اما به مرور كار شكل گرفت.

چه كساني نزد دهخدا مي آمدند؟

افراد زيادي نزد دهخدا مي آمدند. مثلاً دكتر قاسم غني گاهگاهي پيش دهخدا مي آمد. او روزي وحشتزده پيش دهخدا آمد. دهخدا گفت: چي شده؟ چرا اينقدر آشفته اي؟ گفت: درشكه چي فلان فلان شده كرايه زياد مي خواد و من هم ندادم و شلاق را برداشت مرا بزند، من هم فرار كردم به درشكه چي گفتم: برو پولش را بده تا برود، دهخدا به من گفت: مي داني اين مرد كه بود؟ گفت: هر كه مي خواهد باشد، پول مرا نداده است و باید شلاق بخورد.

غني مرد بسيار باسواد و دانشمندي بود. برخي افراد هم مي آمدند و تقاضاي بسته هاي فيش مي كردند. زماني كه دكتر معين در منزل دهخدا حضور داشتند، خودشان نظارت مي كردند؛ اما زماني كه نبودند، برخي از اين افراد سوءاستفاده مي كردند و مطالب فيش هايي را كه به قصد تنظيم كردن، همراه خود مي بردند، يادداشت مي كردند تا بعدها به نام خود چاپ كنند. من به محض اين كه از اين موضوع آگاه شدم، ديگر فیش ها را در اختيارشان نگذاشتم. خود دهخدا نيز نسبت به فيش ها حساس بود. در آغاز كار لغتنامه وقتي مي ديدند يك فيش روي زمين افتاده است، سراسيمه فرياد می زدند آقا...! آقا...! : فيش.

يعني اين كه فیش روي زمين افتاده است. بعدها كه سن شان ؛» فيش بالا رفته بود، به ايشان مي گفتم اين جوانان فيش ها را مي برند و استفاده مي كنند و مرحوم دهخدا مي گفتند: عيبي ندارد، بگذار ببرند.

دكتر شهيدي را نخستين بار در خانه دهخدا ديديد؟

- بله، او وقتي نخستين بار به خانه دهخدا آمد تا به جمع ما ملحق شود با عبا و عمامه آمده بود.

چرا دهخدا ادامه كار لغتنامه را به دكتر معين سپرد؟ شما نخستين كسي بوديد كه پيش دهخدا رفتيد، چرا ادامه كار را به شما واگذار نكرد؟

معين بعد از من نزد دهخدا مشغول كار شد. او شخصيتي بزرگ و به لحاظ علمي منحص رب هفرد بود. در واقع مسئوليت سرپرستي گروهي را بر عهده داشت كه روي لغتنامه كار مي كردند. براي همين هم بود كه دهخدا ادامه كار را به او واگذار كرد و به گمان من انتخاب كاملاً درستي بود.
 
البته دو وصيت از ايشان در دست است در اولي گفته است كه كار لغتنامه را بعد از او معين ادامه دهد و در وصيت دوم ادامه كار را به دبي رسياقي سپرده است، ناگفته نماند كه اين وصيتنامه مكتوب نيست و به صورت صدا نزد من موجود است. سپردن ادامه كار به دبير سياقي نيز شايد به دليل قوم و خويشي دهخدا با او بوده است.
 
به هر حال بعد از فوت دهخدا يعني از سال 1334 دكتر معين رياست لغتنامه را بر عهده گرفت و قراردادي با مجلس بست و طبق اين قرارداد، مجلس پولي در اختيار ايشان گذاشت، بعد هم محل كارمان عوض شد، به دانشگاه تهران رفتيم و مشغول به كار شديم. به اين ترتيب من معاون ايشان شدم. دكتر

شهيدي هم معاون دوم شدند. بعد از آ نكه مرحوم معين بيمار شدند، دكتر شهيدي را جانشين ايشان كردند. ماجرا از اين قرار بود كه آن زمان به دليل اختلاف حكومت با دكتر مصدق، دستور داده بودند، اسم مصدق در لغتنامه نيايد. بنابراين گفتند كسي مي تواند رئيس لغتنامه شود كه حرف ميم را نياورد، من هم نپذيرفتم و تصميم گرفتم خودم كار جديدي را آغاز كنم و مشغول تدوين لغتنامه خودم شدم.

از مراسم به خاکسپاري دهخدا بگوييد؟

- من بارها از همسر دهخدا شنيده بودم كه مي گفت پيرمرد كاري نكن در قهوه ات سم بريزم و بكشمت. روزي كه دهخدا فوت كرد ما همه در حياط جمع شده و منتظر بوديم دانشجويان بيايند تا پياده، سمت سرچشمه برويم در همين زمان ديديم كه خانم ايشان در حياط فرياد مي زنند كه آقا كجاست كه من بروم و كنارش بخوابم و من بلافاصله ياد حرف او افتادم كه م يگفت پيرمرد كاري نكن كه در قهو هات سم بريزم.

آن روز باران مي آمد اما خيلي شديد نبود. در مراسم خاكسپاري دهخدا در ابن بابويه در حالي كه همه زير باران ايستاده بوديم، دكتر مصفا قصيده بسيار مفصل و زيبايي را كه در سوگ دهخدا سروده بود، خواند.

در انجمن ايران و فرانسه چه سمتي داشتيد؟

- من معاون انجمن بودم.

از آشنايی تان با هانري كربن بگوييد.

- كربن پيش از آن كه به ايران بيايد، به تركيه رفته بود تا مداركي درباره ايران به دست آورد، اما چيزي نيافته بود. به ايران آمد و در انجمن ايران و فرانسه در خيابان حشمت الدوله كانوني براي پژوهش درباره فرهنگ ايران با عنوان ايرا نشناسي برپا كرد. او در جست وجوي كسي بود كه هم زبان فرانسه بداند و در ضمن با ادبيات و فرهنگ ايران آشنا باشد. مرا به او معرفي كردند. از طرف اداره نگارش مامور شدم به انجمن بروم و در آ نجا مشغول به كار شوم؛ در آغاز هفت هاي 3 روز و بعد از مدتي همه روزه از ساعت 4تا 8 بعد از ظهر فعاليت مي كرديم.

خود كربن سه ماه از سال را به ايران مي آمد و مسائل بودجه و ديگر كارها را انجام مي داد و مي رفت و 9 ماه از سال من اين خدمت را به عهده مي گرفتم. در آ نجا حقوق خوبي برايم تعيين كردند.

در انجمن ايران و فرانسه چه تعداد كتاب چاپ كرديد و آيا شما نقشي در چاپ اين كتا بها داشتيد؟

- بيست ويك جلد كتاب چاپ كرديم و من بر چاپ كتاب ها نظارت داشتم. اين كتا بها به صورت رايگان در سرتاسر دنيا توزيع مي شد.

دانش كربن در زمينه فلسفه و عرفان در چه حد بود و آيا به نظر شما كربن آ نطور كه شهره است فردي دانشمند بود؟

- دكربن عاشق كارش بود و خدمات زيادي به عرفان و فلسفه ايران و اسلام كرد. آن زمان ما پيش سركار آقا مي رفتيم و همان جا بود كه مي خواستند كتا ب هاي خانواده او را بسوزانند و من اجازه ندادم و گفتم همه را خودم چاپ م يكنم. از انتقاداتي كه به كربن وارد بود اين بود كه پيش افراد مختلف مي رفت و با آنها صحبت م يكرد و بعد هم مطالب آنها را به زبان فرانسه ترجمه و به نام خود چاپ مي كرد، يعني حر ف هاي اين افراد را يادداشت مي كرد و به عنوان كار تحقيقي به چاپ مي رساند.

تسلط كربن به زبان فارسي در چه حد بود؟

- كربن فارسي را به خوبي م يخواند و مي فهميد اما نمي توانست خوب فارسي صحبت كند. خانم او بهتر از خودش فارسي حرف مي زد. عادت او چنين بود كه ش بها بيدار مي ماند و كار مي كرد و روزها مي خوابيد. محل زندگيش نيز در همان انجمن بود.

آيا شما در مجموع، فعاليت های علمي کربن را مثبت مي دانيد؟

- بله، كربن در حوزه عرفان و فلسفه كارهاي مفيدي انجام داده است.

آيا رفتن شما به فرانسه به انجمن ايران و فرانسه ارتباط مي يابد؟

- خير من پيش از ورود به انجمن ايران و فرانسه، به فرانسه رفتم.

به خاطر دارم يكي از دانشمندان فرانسوي به تركيه رفته بود تا اطلاعاتي راجع به ايران به دست آورد. بعد هم آمد به ايران و سفارت فرانسه از ما خواست هر طوري كه مي توانيم به او كمك كنيم. ايشان به انجمن آمدند و رئيس انجمن از من خواست راهنمايي شان كنم. من از او پرسيدم دقيقاً چه مي خواهد و چقدر بودجه دارد؟ او هم خواسته اش را گفت و اضافه كرد كه محدوديتي در پرداخت بودجه ندارد. من نيز تمام كتاب هايي را كه لازم داشت، خريداري كردم و در اختيارش گذاشتم.
 
 
از برخي دوستاني كه لطفي به من داشتند نيز مقداري شب نامه دستنويس گرفتم و كپي کردم و به پاريس فرستادم. بعد از اين جريان سفارت فرانسه از انجمن ايرا نشناسي قدرداني كرد و از من نيز به پاس خدماتي كه كرده  بودم دعوت كردند به پاريس بروم. در پاريس با شماري از استاداني كه درباره ايران تحقيق مي كردند تماس داشتم و با آ نها كار مي كردم.

پنج نفر از اين استادان تصميم گرفته بودند كه در پاريس مركزي براي شناخت ايران تاسيس كنند و از من خواستند كه به اين مركز بروم و با آنها همكاري كنم. من هم چون در ايران به همين كار مشغول بودم، نپذيرفتم. زماني كه در پاريس بودم تمام سوالاتي را كه از سرتاسر دنيا درباره ايران به بخش ايرا نشناسي مي رسيد به من ارجاع مي دادند تا به آنها پاسخ گويم. من در عين اين كه به اين سوالات پاسخ مي دادم، هوشيار بودم و سوالاتي را كه مضمون و محتواي خوب داشت يادداشت مي كردم و بعد خود م آنها را كامل م يكردم. من با عشق كار مي كردم و خوشبختانه محيط هم اين اجازه را به من مي داد.

تا زماني كه كربن در ايران بود شما با ايشان همكاري مي كرديد؟

- بله.

درباره جلسه هايي كه علامه طباطبايي با كربن داشتند، چيزي به خاطر داريد؟

- بله، علامه طباطبايي شنيده بودند كه كربن دانشمند بزرگي است بنابراين از دكتر نصر خواسته بودند کربن را پيش ايشان ببرند. در آن جلسات، صحبت هاي علامه طباطبايي را يادداشت كرده و در فرانسه آن را به نام خود چاپ كرد ه بود.

گفته مي شود كه در آن زمان علامه طباطبايي به همراه غلامحسين ابراهيم ديناني كه آن موقع دانشجوي فلسفه بودند، هر دو،سه هفته ي كبار از قم به تهران مي آمده و با کربن ملاقات مي كرد ه اند. در اين جلسات کربن به آ نها فلسفه غرب مي آموخته و آ نها هم اطلاعات خود را درباره عرفان و حكمت اسلامي در اختيار او قرار مي داد هاند و ظاهراً علامه طباطبايي هم از اين گفت وگو خيلي راضي بوده اند آيا اين موضوع صحت دارد؟

- عادت ما ايراني هاست كه دانشمندان خارجي را تقديس مي كنيم و نسبت به دانشمندان خود بي اعتنا هستيم. البته پروفسور كربن دانشمند بزرگي بوده اند و خدمات زيادي كرده اند، اما من خود شاهد بودم كه

ايشان صحبت هاي ديگران از جمله علامه طباطبايي را يادداشت و به نام خود چاپ مي كرد.

نظرتان راجع به علامه طباطبايي چيست؟

- علامه طباطبايي مرد دانشمندي بودند. من دورادور ايشان را مي شناختم و چند بار هم به همراه کربن به ديدن ايشان رفتم.
 
 
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
برچسب ها: دهخدا ، کتاب ، گفت و گو ، شبانه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار