علیرضا حصارکی، طراح و گرافیست درمورد نقش هنر انقلاب بیان کرد: هنر در ساخت صورت و سیرت خودش باید دارای سرفصلهای جدی باشد که بتوانیم آن را به عنوان هنر و فضای هنری بشناسیم.
هنر ما در طی گذران زمان با تحولات مختلف دچار دگردیسیهای متعددی شده است و از اینرو، باید ببینیم این دگردیسیها تا چه اندازه به نفع هنر بالاخص هنر انقلاب بوده اند.
این گرافیست عنوان کرد: تقریباً در طول مدت زمانی که از انقلاب تا جنگ تحمیلی گذشته است و با حوادث و رویدادهایی روبرو بوده ایم به صورت متعدد و متکثر، نماد، مفاهیم و اطلاعاتی به هنرمندان انتقال پیدا کرده است که انعکاس آنها به زبان بصری، شنیداری و تصویری بوده است. اما اصل ماجرای این مفاهیم این است با توجه به این که این اطلاعات به زبان هنر ساخته و پرداخته شده اند تا چه اندازه در دل مخاطب عامه اثر گذاشته و توانسته اند مخاطب عامه به عنوان کسی که مصرف کننده اصلی این آثار است را با خودشان درگیر کنند و پیش ببرند.
او تصریح کرد: مطمئناً تحولات اجتماعی اثرگذاری ژرفی در مخاطب خواهند گذاشت؛ به طوری که یک اثر هنری با آن چه که یک هنرمند با طبع ریزبین و ظریف خودش به آن میپردازد، میتواند اثرگذاری و ماندگاری آن تاریخ، وقایع و اطلاعات را بیشتر کند.
این گرافیست با اشاره به نقش رسانه روی هنر گفت: هنر چیزی جدا از رسانه نیست. همان طور که شهید آوینی در کتاب آئین جادو به آن اشاره جدی میکند که یک سویهی هنرهای جدید را به سمت رسانه میبرد و اثرگذاری هنر و رسانه زمانی بیشتر خواهد شد که با هم ترکیب شوند و مخاطب عامه را درگیر کنند و اطلاعات و بن مایههای خود را به شکل ظریفی انتقال دهند تا مخاطب بتواند همذات پنداری کند و اصولی که از برآیند فرهنگ و الگوهای انقلابی خودش است را بپذیرد و با آنها جلو برود.
حصارکی مطرح کرد: این که تا چه اندازه توانسته ایم هنر انقلابی را داشته باشیم؟ باید به این دقت کنیم که تحولات اجتماعی بسیار اثرگذار هستند. ما از دههی دوم بعد از انقلاب اسلامی ایران شاهد رویدادهای دیگری هستیم. به همین دلیل، باید ببینیم در هر دهه، هنرمند انقلابی توانسته است با چه الگوهایی مخاطب خود را درگیر کند؟
او ادامه داد: به نظر بنده، آنقدر این تحولات شتابزده و سریع بوده اند که گاهی اوقات، هنرمندان جا مانده اند و نتوانسته اند به خوبی با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند و گاهی اوقات هم، میتوان گفت هنر از بدنه اجتماعی سریعتر جلوتر رفته است که اینها را باید نسبت و ناظر بر تحولات اجتماعی و گونههای هنری بررسی کنیم تا متوجه شویم هنرمندان در چه عرصهای و با چه موضوعاتی نسبت به سوژه انقلاب اسلامی رشد کرده اند یا پس رفت داشته اند.
حصارکی افزود: به طور مثال؛ زلزله بم به عنوان یک رخداد اجتماعی حزن انگیز باعث شد که هنرمندان در یک همبستگی و همراه شدن بتوانند مردم را با این فضا همراه کنند و درونمایهها و بن مایههای همذات پنداری، کنار هم بودن و در یک مسیر و سرنوشت مشترک بودن را فراهم کنند و اثر موفقی داشته باشند. اما در خیلی از رخدادهای اجتماعی که اتفاق افتاده اند مثل بسیاری از ناکامیهای اجتماعی، نیاز بود که هنرمند انقلابی صریحتر و واضحتر و قویتر و غنیتر جلو بیاید و مردم را همراهتر کرده و همذات پنداری کند و اثرات وضعی و تلخ اجتماعی را کاهش دهد ولی سرعت گیرها و یک سری ضعفهایی داشتیم که میتوان گفت هنرمند انقلابی هم پا با تحولات جلو نیامد و این ضعف است.