دلش میخواست یکی از لباسهای امام را بگیرد برای تبرک، اما خجالت میکشید بگوید. حتی نامه نوشت، اما نامه را نفرستاد. ناامید شد؛ داشت بر میگشت شهر خودش که کسی از پشت صدایش زد، برگشت. غلام امام جواد علیه السلام بود. گفت: «این لباس را آقا برایت فرستاده.» آدم این حکایتهای واقعی را که میخواند، انگار دوپامین میدود در خونش، همان هورمونی که مسوول ایجاد حس خوب در بدن ماست. آدم دلش میخواهد اینها را قاب کند و بفرستد کنجی از قلبش، برای روزهایی که دنیا تمام زورش را میزند تا غافلمان کند از کسانی که بیمنّت دستگیرند، اهل جود هستند و عطا کننده نیازهایمان.
حالا اگر این درخواستها و طلبها، همان نیازهایی باشد که خودشان معرفی کردهاند که دیگر درست میشود گل کنج دروازه. مثل سه ویژگی که امام جواد علیه السلام آنها را از نیازمندیهای هر مومن میداند. در این گزارش، حجت الاسلام «حسین دنیادیده» با توضیح این روایت نورانی از امام جواد علیه السلام، چرایی و اهمیت این نیازها را برایمان روشنتر میکند.
حجت الاسلام حسین دنیادیده در مورد سه ویژگی مورد نیاز هر مومن از منظر امام جواد علیه السلام میگوید.
*سه نیاز واقعی مومن از نگاه امام جواد
نیاز داریم تا نیاز! اما رد خور ندارد نیاز به نیازی که امام معصوم آن را صریح و صحیح مشخص کردهاند. حجت الاسلام حسین دنیادیده در این خصوص میگوید: «امام جواد علیه السلام در روایتی نورانی سه نیاز واقعی مومن را برشمرده آن حضرت میفرمایند: الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۸) یعنی مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است؛ توفیق از طرف خداوند متعال، واعظی از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسی که او را نصیحت نماید.»
اعمال و رفتار در زندگی، زمینه ساز کسب یا سلب توفیق الهی گاهی عمیقا حس میکنیم که باید به خدا بیشتر از خودمان میدان بدهیم. توفیق الهی انکار شدنی نیست. حجت الاسلام دنیادیده جایگاه توفیق را این گونه توضیح میدهد: «فراز اول روایت، حضرت فرمودند مومن نیاز دارد به توفیق از طرف خداوند. توفیق الهی به معنای آسان کردن راه سعادت برای انسان است؛ یعنی خداوند اسبابی را برای انسان فراهم میکند که از طریق این اسباب و ابزار بتواند راه سعادت را به خوبی بپیماید.
انسانها با اعمال و رفتار خود زمینه را برای کسب یا سلب توفیق الهی فراهم میکنند. یکی از دعاها و درخواستهای مومنان از خداوند، کسب توفیق است تا بتوانند سعادتمند شوند. جایگاه توفیق در روایات ما خیلی مهم برشمرده شده. به عنوان مثال در نهج البلاغه مولا علی علیه السلام فرمودند «لاقائد کالتوفیق»؛ یعنی توفیق بهترین راهبر است؛ و در روایتی دیگر با ارزشترین چیزی که از آسمان فرو میآید را توفیق معرفی میکنند «اجلٌ ما ینزل من السماء التوفیق». حال که دانستیم توفیق نیاز مومن است و منظور از توفیق چیست و چه جایگاهی دارد، پس همه ما باید از خدای متعال درخواست توفیق داشته باشیم. حضرت شعیب هم در قرآن میفرمایید: «و ما توفیقی الا بالله»؛ (توفیق من تنها از جانب خداوند است). نکته مهم دیگر در این خصوص این هست که وقتی میگوییم توفیق از جانب خداست به این معنا نیست که ما تلاش نکنیم.
طبق روایتی از امام رضا علیه السلام، هرکس از خدا توفیق مسألت کند، در حالیکه کوشا و تلاشگر نیست، خود را به استهزاء گرفته است. «من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزء بنفسه». یکی از راهکارهای کسب توفیق طبق فرمایش امام علی علیه السلام داشتن نیت خوب است، میفرماید: «من حسنت نیته امّده التوفیق»؛ یعنی هرکس نیتش خوب باشد، توفیق یار او شود. نیت خوب یعنی اینکه ما برای همه خوب بخواهیم و بد خواه کسی نباشیم.»
*واعظ درونی، لازمه تاثیرگذاری موعظههای دیگران
«واعظی از درون»! دومین نیاز واقعی هر مومن طبق کلام امام جواد علیه السلام را، حجت السلام دنیادیده این گونه توضیح میدهد: «فراز دوم روایت امام جواد اشاره دارد که مومن یک نیاز جدی به واعظی از درون خودش دارد. برای روشنتر شدن این فراز از روایت، از سخنان دیگر اهل بیت کمک میگیریم. چه قدر زیبا پیامبر مهربانیها این فراز را توضیح داده اند؛ پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «اِذَا اَرَادَ اللهُ بَعبدٍ خَیراً جَعَلَ لَهُ وَاعِظاً مِن قَلبِهِ؛ هنگامی که خداوند اراده کند به بندهاش خیری برساند، برای او واعظ درونی قرار میدهد.» آن حضرت در جای دیگر فرمود: «مَن کَانَ لَهُ فی قَلبِهِ واعِظٌ کانَ عَلَیهِ مِنَ اللهِ حافظٌ؛ کسی که واعظ درونی داشته باشد، نگاهبانی از طرف خداوند برای او خواهد بود».
این دو روایت درکتاب محجة البیضا آمده است؛ لذا دقت کنیم که باید از درون خودمان واعظی را بیابیم که در ادبیات دینی میشود گفت همان مراحل مشارطه، مراقبه و محاسبه نفس در علم اخلاق هست. بهترین واعظ نفس ما خودمان هستیم به فکر حال دلمان باشیم و مراقب خوبیهایمان باشیم و اگر میخواهیم از موعظهها و نصیحتهای دیگران هم استفاده کنیم قبلش از موعظه نفسمان و از کنترل درونی که خیلی قویتر از بیرونی هست بهرمند بشویم؛ لذا در حدیثی امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «مَن لَم یَجعَلِ اللهُ لَهُ مِن نَفسِهِ وَاعِظاً، فَإِنَّ مَواعِظَ النّاسِ لَن تُغنِیَ عَنهُ شیئاً؛ کسی که خداوند برای او واعظی درونی قرار ندهد، موعظههای مردم هرگز در او سودمند نمیافتد» (تحف العقول) از روایات دیگر متوجه میشویم که هر چقدر ایمان و باور ما قویتر باشد، موعظهگر درونی ما هم بهتر عمل میکند.
از طرفی وجدان و فطرت درون ما آدمها یکی از بهترین واعظان درونی نفس ماست. زیاد میشنویم که کسی بگوید عذاب وجدان گرفتم، این جمله نشانه خوبی هست که واعظ درونی ما هنوز فعال است و خدا نکند که این قوه درون ما خاموش بشود. عامل دیگری که میتواند ما را یاری بدهد برای اینکه واعظ درونیمان تقویت بشود رعایت حدود الهی یا همان تقواست. عارف بزرگ مرحوم آیت الله بهجت در اهمیت تقوا فرموده بودند: «از ما، عمل چندانی نخواسته اند! مهمتر از عمل کردن، «عمل نکردن» است! تقوا یعنی “عمل گناه را مرتکب نشدن! همه میپرسند چه کار کنیم؟ من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟ و پاسخ این است که گناه نکنید. شاه کلید اصلی رابطه با خدا گناه نکردن است. به ایشان گفتند چه کار کنیم تا آدم بشویم؟ فرمودند: نگویید چکار کنیم! بلکه بگویید چه کار نکنیم تا آدم بشویم؛ لذا اگر اهل تقوا باشیم بهترین موعظهگر درونی را برای خودمان داریم.»
گفتند جواد است، سر راه نشستیم...
*نصیحتپذیری
چند دانش آموز دختر دبستانی به حضرت امام خمینی (ره) نامه مینویسند، در بخشی از این نامه میآورند: امام عزیز، ما بچههای کلاس پنجم جهاد مدرسه فاطمیه هستیم. چون در کتاب دینی ما نامه امام محمدتقی علیه السلام را به فرمانده سیستان و نصیحتهایی را که امام، به ایشان کردهاند نوشته، ما هم تصمیم گرفتیم که برای شما نامهای نوشته و شما را نصیحت کنیم. ولی اماما، ما شما را نمیتوانیم نصیحت کنیم. زیرا شما بزرگوارید و از همه گناهان به دورید. شما آن امام بتشکنی هستید که مدت چهل سال است نمازهای شبتان ترک نشده …
امام خمینی که خودش را حتی محتاج نصیحت همین دخترهای دبستانی میداند در جواب نامهشان مینویسد: «بسمه تعالی فرزندان عزیزم! نامه محبتآمیز شما را قرائت کردم. کاش شما عزیزان مرا نصیحت میکردید که محتاج آنم… ۲۹ شهر صفر ۱۴۰۳. روح الله الموسوی الخمینی.» [صحیفه نور؛ جلد ۱۷؛ صفحه ۱۳۷].
حجت الاسلام دنیادیده در توضیح سومین ویژگی لازم برای مومن، یعنی نصیحتپذیری میگوید: «در فراز سوم روایت، حضرت فرمودند نیاز دیگر مومن قبول نصیحت از کسی است که او را موعظه میکند. بعد از کسب توفیق از خدا و موعظهگر درونی نیاز هست از نصیحت دیگران هم بهرمند بشویم. فراز اول حدیث یعنی کسب توفیق با قبول موعظه و نصیحت دیگران هم ارتباط تنگاتنگی دارند. مولا علی علیه السلام فرمودند «من اکبر التوفیق الأخذ نصیحۀ»؛ بزرگترین توفیق برای انسان پذیرش نصحیت است. مهم است که ما نصیحت را بپذیریم و به این باور برسیم که نیازمندیم و همواره باید خود را در مقام موعظه شونده بدانیم، بزرگان و علمای ماهم همین منش را داشتند و همواره توصیه میکردند در جلسات موعظه و نصیحت مومنین شرکت کنند بویژه در مجالس روضه سیدالشهدا که رحمت واسعه خداوند است و خیلی در رشد معنوی ما اثرگذار هست.
مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه است. نقل میکند: «وَ قَالَ نَبِیُّ اللَّهِ ص بَادِرُوا إِلَی رِیَاضِ الْجَنَّةِ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا رِیَاضُ الْجَنَّةِ قَالَ حَلَقُ الذِّکْر. کلمه «بادروا» امر است و ریشهاش بدر است یعنی عجله کنید و شتاب بگیرید، حضرت فرمودند که شتاب کنید و عجله کنید به سوی چمنزارهای بهشت. کسانی که آنجا بودند سوال کردند که «وَ مَا رِیَاضُ الْجَنَّةِ» این چمنزارها و بوستانهای بهشت چیست که به سوی آنها عجله کنیم «قَالَ حَلَقُ الذِّکْر» حضرت فرمودند همین حلقههای ذکر است. مرحوم مجلسی رضوان الله تعالی علیه در مرآة العقول در ذیل همین روایت و نظائر این روایت که تعبیر به «حلق الذکر» شده، بیانی دارند که خلاصه بیان ایشان این است که بالاترین مصداق حلقههای ذکر همین جلسات تذکر و موعظه و بیان معارف است.
پس وظیفه ما نسبت به چنین جلساتی این است که شتاب کنیم و عجله کنیم برای حضور در این جلسات. کار دارم، کار خانه و کار بیرون و عذرهایی که انسان میتراشد با این مطالبهای که شخص اول عالم خلقت دارد، تناسب ندارد. گاهی مواقع توفیق حضور در جلسات نیست، میتوانیم با خواندن مواعظ و نصایح خوبان عالم بهرمند شویم و در سخن دیگری این عارف واصل بینظیر، آیت الله بهجت اینگونه فرمودند: گاهی خواندن زندگی اولیا الهی اثرش مانند حضور در درس اخلاق است. قطعا بیتاثیر نیست که ما اهل خواندن کتب خوب باشیم و خصوصا زندگی نامه شهدا که از مصادیق اولیا الهی هستند را هم در برنامههایمان قرار دهیم.
به عنوان مثال کتاب سلام بر ابراهیم که از شهدای خوش نام دفاع مقدس هست که مقام معظم رهبری بعد از خواندن این کتاب فرموده بودند: من کتابی خواندم مربوط به شهید هادی این کتاب خیلی جالبه، خیلی جذابه من کتاب راخواندم، ولی تا مدتها دلم نمیآمد از روی میز کارم بردارم و بگذارم توی کتابهایم. شخصیتی که دراین کتاب معرفی شده خیلی جاذبه دارد مثل مغناطیس انسان را جذب میکند. بگردید این شخصیتها را پیدا کنید از این قبیل شخصیتها که سردار هم نیستند حتی فرمانده گردان هم نیستند، اما حکایتها دارند.» توفیقتان روز افزان، چراغ وجدانتان همیشه روشن و گوش جانتان پذیرای پند دیگران باد!
منبع: فارس