مساله اسلام و مدرنیته است نه حوزه و دانشگاه

استاد دانشگاه تربیت مدرس گفت: مساله اصلی کشور ما دوگانه حوزه و دانشگاه نیست، بلکه مساله اصلی کشور دوگانه مدرنیته و اسلام است.

دکتر علیرضا شجاعی زند امروز در نشست علمی " فراتر از علم و دین، فراتر از حوزه و دانشگاه" که به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه در سالن اجتماعات دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز با حضور اساتید حوزه و دانشگاه و طلاب حوزه و دانشجویان برگزار شد گفت: به ظاهر علم ودین و حوزه و دانشگاه همدیگر را تداعی می‌کنند. تناظرات و تشابهاتی دارند. اما از یک جنس نیستند. علم ودین یک امر دیگری است. حوزه و دانشگاه هم امر دیگری است. پس اساسا هرکدام ازعقبه و خاستگاه متفاوتی برخوردارند و ماهیتا متفاوت هستند. اما در یک چیز مشترکند، به هیچ رو قادر به تحلیل و تبیین جامعه امروز ما نیستند. خیلی‌ها سر این دو گانه‌ها ایستادن و تلاش کردند و خواستند تا با این دو گانه‌های علم و دین و حوزه و دانشگاه و با این مبنا و با این مدخل واقعیت‌های جامعه ما را تبیین و تحلیل کنند؛ که به اعتقاد بنده این قابلیت را ندارند. جامعه ما خصوصا در دو سه دهه اخیر به سطح بالاتری از مسائل مبتلا شده که بسیار فراتر از دو گانه علم و دین و حوزه و دانشگاه است.

وی ادامه داد: وضع و موضع ما در ایران کنونی بسیار از نظر مبنایی و تاریخی متفاوت‌تر از غرب مسیحی و غرب مدرن است. بنابرین مسائل ما با مسائل آن‌ها متفاوت و از جنس دیگری هستند. نمی‌توانیم بگوییم، چون یک روز و روزگاری یک عده مسائلی در جوامع غربی مطرح بوده است و آن دوران را گذرانده اند و حالا ما گمان کنیم که نوبت ما رسیده و ما هم با همان مسائل درگیر می‌شویم و با همان نسخه‌های غربی می‌توانیم حل و فصل کنیم.

وی با اشاره به اینکه، در غرب زمانی علم و دین و حوزه و دانشگاه موضوعیت داشته، اما سرگذشت و سرنوشت ما متفاوت است، گفت: غرب غیر از آن چیزی که ما به آن دچار بوده ایم تجربه کرده است. علم و دین اساسا هیچگاه برای ما مساله نبوده و نیست. علم ودین با همدیگر همراهی دارند و در رویارویی با یکدگر نیستند.

استاد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس  بیان کرد:آن نوع مسائلی که در غرب علم و دین را مقابل یکدیگر قرار داده، در تصور جامعه ما خیلی موضوعیت ندارد. علتش هم این است که اساسا مساله علم و دین و چالش علم و دین زمینه مسیحی و غربی داشته و دارد. البته حوزه و دانشگاه کمی مساله‌ش فرق می‌کند. نمی‌توانیم بگوییم، چون اساسا علم و دین مساله ما نیست، پس حوزه و دانشگاه هم مساله ما نیست یا مساله‌ای با هم ندارند. نخیر؛ حوزه و دانشگاه برای ما مساله شد. البته همان هم یک مساله درون خیز نبود، یعنی حوزه و دانشگاه از درون جامعه ما دچار مساله نشده‌اند، بلکه یک مساله آفرینی غربی است. حوزه و دانشگاه درادواری مساله ما بوده و هنوز هم هست؛ و مسائل قابل توجهی هم در بین حوزه و دانشگاه هست. اما اصل آن از جنس مساله آفرینی‌های غربی است و نه از جنس درون جامعه ما.

شجاعی زند گفت: دو گانه علم و دین یک مساله معرفتی و شناختی است، و ریشه آن بیش از آنکه در مدرنیته باشد، در مسحیت است؛ که اولا ناشی از آموزه‌های عقل گریز مسحیت است و ثانیا مربط به مداخلات نابجای کلیسا در ساحت عقل و علم است؛ و این مسائل بدون اینکه در انجا حل شود به کنار گذاشته شد و مساله علم و دین هیچگاه در غرب حل نشد و از اولویت و از محل توجه و اهمیت افتاد و به حاشیه رفت؛ و به یک مساله خیلی جدی تبدیل نشد. ولی از آنجایی که غرب مشکلات خود را به سایر جوامع منتقل می‌کند یا در جوامع دیگر مساله آفرینی می‌کند، پس این مساله به ما ربطی ندارد؛ لذا خودمان را نباید بی جهت وسط این دعوا بیاندازیم؛ و اگر هم گمان می‌کنیم مساله ما هست دلیل آن این است که برای ما مساله آفرینی شده است یا این مساله به جامعه ما منتقل شده است.

وی اظهار کرد: دوگانه حوزه و دانشگاه به ظاهر متناظر با علم و دین است. اینگونه در جامعه ما جا افتاده که یک سویه ماجرا حوزه قرار دارد که متولی دین است و یک سویه دیگر دانشگاه قرار دارد که متولی علم است. این تلقی، تلقی ساده انگارانه و ساده سازی شده است، که اساسا غلط است. این تناظر و تشابه از سر سهل انگاری و ساده بینی اگر درذهن ما شکل گرفته، باید اصلاح شود. این‌ها از اساس متفاوت از هم هستند. حوزه و دانشگاه ماهیتا یک مساله نهادی است، نه معرفتی پس بین حوزه و دانشگاه و علم و دین هیچ تناظری و تشابهی وجود ندارد، یعنی این‌ها نسبت یک به یک به هم ندارند.

وی ادامه داد: ببینید اینکه آیا وحدت درست است یا اتحاد؟ به نظر من منظور حضرت امام خمینی هم این نبوده که این دو در هم هضم و حل شوند و تبدیل به یک پدیده شوند و چون واژه وحدت در دهان به سهولت می‌چرخد و تعبیر شعاری هم دارد، به خاطر همین از واژه وحدت استفاده می‌شود. به گمان من نظر حضرت امام و هم حضرت آقا به اتحاد است. اتحاد یعنی حفظ نقش‌ها و چارچوب‌ها و سازوکار‌های خاص خودشان و همسویی پیدا کنند. نه به معنی اینکه در هم ادغام شوند. پس هم آن تناظر یک به یک غلط است و هم این برداشت از وحدت که این‌ها باید در یکدیگر ادغام شوند درست نیست؛ و بودن جریانی به نام نهاد نمایندگی در دانشگا‌ها و یا استفاده این دو از اساتید یکدیگر و برقرار بودن این رفت و آمد‌ها وحدت یا ادغام نیست بلکه نوعی همسویی و همراهی است.

وی اظهار کرد: دوگانه حوزه و دانشگاه به تعبیر من حتی نهادی هم نیست بلکه این دوگانه مبیین دو نیروی اجتماعی است که به شکل دو نهاد درآمده است. دوگانه حوزه و دانشگاه بیشتر دوگانه روحانی و دانشگاهی، یا روحانی و روشن فکر است. این دوگانه بیشتر از اینکه ناشی از تفاوت‌های نهادی و سازمانی آن‌ها باشد، بیشتر مربوط به تفاوت‌های رویکردی آنهاست. یعنی احیانا اگر چالشی بین حوزه و دانشگاه یا به تعبیری روحانی و دانشگاهی است ناظر به تفاوت‌های رویکردی این دو هست؛ و ناظر به مبانی معرفتی این دو نیست.

استاد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس  ادامه داد: علم و دین اساسا مساله ما نبوده، اما یکی از مسائل جامعه ما روحانی و روشنفکر بوده. اگر در جوامع سایر کشور‌های اسلامی این دوگانه نبوده به خاطر این است که جریان قدرتمند علمایی و دینی حضور نداشته است. حضور قدرتمند این دو جریان و حرکت موازی این دو در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی جامعه ایران موجب شکل گیری دوگانه روحانی و روشنفکری شده است. در جوامع کشور‌هایی مثل عراق و مصر و تونس با اینکه جریان علمایی قدرتمند وجود داشته، اما جریان روشن فکری قدرتمندی فعالیت نداشته؛ لذا این دوگانه در آن جوامع شکل نگرفته است. اما اساسا با حضور دو جریان قدرتمند علمایی و روشن فکری در ایران این دو گانه در جامعه ما شکل گرفته و تبدیل به مساله شده است؛ و بارزترین نقش خود را در عصر مشروطه ایفا کرده اند؛ و در ادوار مختلف با فراز و فرود‌هایی تداوم داشته اند، تا اینکه به انقلاب اسلامی رسید و به خاطر عقبه بسیار قوی که داشته اند در شکل گیری انقلاب اسلامی بسیار اثر گذار بوده اند.

شجاعی زند اظهار کرد: در غرب مسیحی تقابل دین و دولت یا دین و دانشگاه وجود داشته و دارد. اما در اسلام این منازعه به سمت روحانی و روشن فکر کشیده شده است. این حاوی نشانه‌های مهمی است. علت آن آموزه‌های متفاوتی است که در این دو دین وجود دارد. در غرب مدرنیته یک تغییر درون خیز است در صورتی که مدرن شدن در ایران یک امر وارداتی است و از بیرون به ما منتقل شده است. عدم شکل گیری این دو منازعه دین و دولت و یا دین و علم در اسلام به خاطر این است که اسلام رویکرد مثبتی به عقل و علم و اقبال مثبت و جدی به حیات اجتماعی و سیاسی پیروان خودش داشته. به خاطر این دو عامل است که دو گانه‌هایی که در غرب شکل گرفته در اسلام به مساله اصلی تبدیل نشده؛ و افتراق در جامعه اسلامی بیشتر متناظر به نیرو‌های اجتماعی و نحله‌های فکری و مرامی است. بروز این چالش‌ها در جامعه ما ناشی از امواج فکری ومرام‌های وارداتی است. به همین خاطر مساله اصلی ما چالش‌های مدرنیته و اسلام است. نه چالش دین و علم.

وی ادامه داد: اگر دو گانه قابل طرحی باشه، اسلام و مدرنیته است. نه سنت مدرنیته، نه دین مدرنیته. چون این‌ها دوگانه ها، دوگانه‌های ناقص و غیرواقعی و انحرافی هستند و چالش اصلی نیستند. چرا؟ چون غربی‌ها دوست دارند که تفکر مقابل خود را یا همان دیگری خود را سنت نشان دهند. چون رقیب شکننده و غیر قابل دفاعی است؛ و سنت جایگاه مطمئنی برای ایستادن نیست؛ و هم خاستگاه قابل قبولی هم برای مدرنیته نیست. پس پشت دوگانه مدرنیته و سنت یا دین و مدرنیته هم نمی‌توان ایستاد. چرا؟ چون ادیان وضع یکسانی در قبال مدرنیته ندارند. ظرفیت‌های یکسانی هم برای مقابله با مدرنیته ندارند. ما هم وکیل مدافع همه ادیان نیستیم. به همین خاطر این دو گانه دین و مدرنیته را به اسلام و مدرنیته تبدیل کرده ام.

وی تاکید کرد: دوگانه اصلی، اسلام و مدرنیته است و ادامه داد: اول اینکه، مهم‌ترین تفاوت دوگانه اسلام و مدرنیته با دوگانه علم و دین و دوگانه حوزه و دانشگاه در موضوع و نوعیت این دوگانه هاست. دوگانه اسلام و مدرنیته واجد ابعادی بسیار فراتر و گسترده‌تر از وجوهی صرفا نهادی و معرفتی است. وقتی دوگانه اسلام و مدرنیته را در مقابل هم قرارمی دهیم گویا دو کلیت تام را در مقابل هم قرار می‌دهیم. دوم ناشی از شرایطی است که دین در موقعیت کنونی پیدا کرده، تحولاتی است که دین در موقعیت جهانی به طور کلی و اسلام به طور خاص در جهان ایجاد کرده است. به خاطر همین امکان تغییر دوگانه‌های قبلی به دوگانه مدرنیته و اسلام فراهم می‌شود؛ و اگر این شرایط پیش نمی‌امد که اسلام بتواند ظرفیت‌های خود را آشکار کند این دوگانه هم در مورد اسلام و مدرنیته نمی‌توانست مطرح شود؛ و در مورد سایر ادیان نمی‌توان ادعا کرد که آن‌ها در تقابل با مدرنیته قرار گیرند. دلیل آن هم این است که اسلام این قابلیت را دارد و آن را از خودش نشان داده است. اسلام در میدان‌های مختلفی ظرفیت رویارویی با مدرنیته را دارد در میدان فلسفه، در میدان گفتمانی، درمیدان ایدئولوژی و حتی در میدان راهبردی را دارد.

برچسب ها: دانشگاه ، علم
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار