اولین روز ماه ربیعالاول زمان هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه است. شب اول ربیع الاول سال چهاردهم بعثت، یعنی درست زمانی که پیامبر مخفیانه از مکه به مدینه رفت، مشرکان تصمیم داشتند، پیامبر (ص) را به قتل برسانند که در این شب امیرالمومنین (ع) در جای ایشان خوابید تا پیامبر از این توطئه جان سالم به در ببرد. این شب لیلةالمبیت نام گرفت. این واقعه در اول ربیع الاول سال چهاردهم بعثت که بعدا سال ۱ هجری قرار داد شد به وقوع پیوست. عمل حضرت علی (ع) در لیلةالمبیت یکی از فضائل امام علی علیه السلام است و در شأن آن آیه ۲۰۷ سوره بقره نازل شد.
در این آیه داریم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این]بندگان مهربان است.» علمای شیعه و گروهی از علمای اهل سنت معتقدند آیه اشتراء (آیه ۲۰۷ سوره بقره) در شأن علی (ع) در ماجرای لیلةالمبیت نازل شده است. ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه از استادش ابوجعفر نقل میکند که با تواتر ثابت شده، این آیه درباره امام علی (ع) نازل شده و هرکس آن را انکار کند یا دیوانه است و یا با مسلمانان هیچگونه ارتباطی نداشته است.
اما ماجرای این نقشه قتل چه بود؟ با بالا گرفتن دعوت پیامبر (ص) به اسلام، کفار قریش، پس از مرگ ابوطالب به آزار و اذیت مسلمانان دامن زده و آنان را به دست کشیدن از اسلام مجبور میکردند. پیامبر (ص) که جان مسلمانان را در خطر دید، پس از پیمانی که با اهل یثرب بست، دستور داد تا مسلمانان به آن دیار هجرت کنند. آنان در چند مرحله به صورت دستههای کوچک و پنهانی و دور از چشم قریش رهسپار یثرب شدند. کفار قریش در آخرین چارهاندیشی علیه دعوت پیامبر (ص)، تصمیم به قتل ایشان گرفتند.
جمعی از قریش در دار الندوه جمع شدند تا درباره نوع برخورد با پیامبر (ص) تصمیم بگیرند. نظرات مختلفی ارائه شد؛ اما در نهایت طبق نظر ابلیس، تصمیم گرفته شد از هر قبیله یک نفر انتخاب شود و شبانه بر پیامبر (ص) حمله کنند و دستهجمعی او را در خانهاش بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشد و بنیهاشم که خاندان و خونخواهان پیامبر بودند، نمیتوانستند با همه طوایف قریش بجنگند و مجبور میشدند به گرفتن دیه رضایت دهند در برخی منابع تاریخ آمده است که شیطان به شکل پیرمردی در این جلسه حاضر شد و مشرکان را راهنمایی کرد.
بیشتربخوانید
به دنبال توطئه دار الندوه، فرشته وحى پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهى را به او ابلاغ کرد که باید هر چه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند. رسول اکرم (ص) على (ع) را از توطئه قریش خبر داد و او را فرمود که در بسترش بخوابد. على (ع) گفت: اى پیامبر خدا، آیا با خوابیدن من در آنجا تو سالم مى مانى؟ پیامبر (ص) فرمود: بلى، على (ع) خندهاى تبسّم آمیز کرد و به شکرانه این افتخار، سر به سجده گذاشت. سپس در بستر پیامبر (ص) خوابید و روانداز خصوصى حضرت را هم روى خود کشید.
پیامبر (ص) در حالى از خانه خارج شد که قریش خانه را در محاصره داشتند و انتظار مى کشیدند تا بخوابد. رسول خدا (ص) به هنگام بیرون شدن از خانه، این آیه را تلاوت مى کرد: «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ». [۳]و ما فراروى آنها سدّى و پشت سرشان سدّى نهاده و پردهاى بر (چشمان) آنان فروگسترده ایم؛ در نتیجه نمى توانند ببینند. آنگاه مشت خاکى برگرفت و بر سر آنان پاشید و بىآنکه او را ببینند، از میان ایشان گذشت و راهى غار ثور شد.
گویند: مشرکان قریش، على را همچون پیامبر (ص) سنگباران کردند و او به خود مى پیچید، و سرش را زیر پارچه کرده بود و تا صبح بیرون نیاورد. یعقوبی مینویسد: خداى عزوجل در آن شب به جبرئیل و میکائیل وحى کرد که من یکى از شما دو نفر را محکوم به مرگ کرده ام، کدامیک حاضر است در راه رفیقش از خود بگذرد؟ پس هر دو زندگى را برگزیدند و خداوند به آن دو وحى کرد که چرا مانند على بن ابى طالب نبودید؟
من میان او و محمد برادرى انداختم و عمر یکى از آن دو را بیشتر قرار دادم پس على مرگ را برگزید و زندگى را براى محمد خواست و در بستر او خوابید، اکنون بزمین فرود آیید و او را از دشمنش نگهدارى کنید. پس جبرئیل و میکائیل فرود آمدند و یکى از آن دو بالاى سر و دیگرى در پایین پاى على نشستند تا او را از دشمنش پاسبانى کنند و سنگها را از او بدور دارند و جبرئیل میگفت: بخ بخ لک یا بن ابى طالب، من مثلک یباهى الله بک ملائکة سبع سماوات؛ به به تو را اى پسر ابوطالب! کیست مانند تو؟ خدا به واسطه تو بر ملائکه هفت آسمان مباهات میکند.»
در وصف این روز شاعران کشورمان اشعار بسیاری سرودند که شاید یکی از زیباترینهایش این شعر سیدحمیدرضا برقعی بوده است:
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد / خط به خط باور تقویم مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب / صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها / باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر / بی زره آمده در معرکه یک بار دگر
تا خود صبح خطر دور و برش میرقصید / تیغ عریان شده بالای سرش میرقصید
مرد آن است که تا لحظه آخر مانده / در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی / و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها / باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند / جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد / آیه ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن / جگر شیر نداری سفر عشق مکن
عنکبوت آیهای از معجزه بر سر در دوخت / تاری از رشته ایمان تو محکمتر دوخت
از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟! / از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟!
یازده قرن به دل سوختهام میدانی / مُهر وحدت به لبم دوختهام میدانی
باز هم یک نفر از درد به من میگوید / من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید
من که از آتش دل، چون خُم مِی در جوشم / مُهر بر لبزده خون میخورم و خاموشم
طاقتآوردن این درد نهان آسان نیست / شِقْشقیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست
منبع: فارس
لبیک یا سید علی خامنه ای..الحق که نواده حضرت امیر هستین..آقا.