«سیمای نوجوان» و یک ملودی هیجان‌انگیز/نسلی که با تلویزیون بزرگ شد

موسیقی تیتراژ برنامه «سیمای نوجوان» در اواخر دهه هفتاد مملو از خاطرات شیرین و تلخی است که رجعت دوباره به آن می‌تواند یادآور روزهایی باشد که دهه شصتی‌ها حرف زیادی برای گفتن داشتند.

کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می‌کند با انتخاب عناصر، فرم‌ها و چینش‌ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته‌سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می‌دهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته می‌شود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور می‌کند.

آنچه بهانه‌ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری‌بر ماندگارترین و خاطره‌سازترین موسیقی‌های مربوط به برخی برنامه‌ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آن‌ها برای ما در هر شرایطی می‌تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره‌بازی که پس از آغاز و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطره‌بازی هفتگی در روز‌های جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال‌هایی که حالمان بهتر از این روز‌های پردردسر بود، برویم.

«خاطره‌بازی با تیتراژ‌های ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که به‌صورت هفتگی می‌توانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.

در شصت و چهارمین شماره از این روایت رسانه‌ای به سراغ موسیقی تیتراژ سیمای نوجوان شبکه یک سیما رفتیم که برای خیلی از آن‌هایی که منتسب به دهه شصتی هستند، دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی بود. روز‌هایی سرشار از خاطره بازی و خاطره سازی که رفته رفته از کارتون‌های جذاب ودوست داشتنی دهه شصت که کشور درگیرجنگ و مسائل مبتلا به بود دیگر خبری نبود، و برنامه سازان و تهیه کنندگان و تولیدکنندگان کم کم به فکر برنامه سازی و بدعت گذاری روی فضایی افتادند که یکی از مهم‌ترین بستر‌های فرهنگی هنری در حوزه تعلیم و تربیت بود.

بله جعبه جادویی تلویزیون که در آن دوران هنوز آنچنان که باید از عبارت «رسانه ملی» خبری نبود و مردم رادیو و تلویزیون را با کلید واژه «سازمان صدا و سیما» می‌شناختند. شرایطی که به سبب برنامه ریزی‌های کلانی که در حوزه رسانه صورت گرفته بود، به تدریج در حال عبور از دوران گذار پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس بود که می‌بایست تغییر و تحولات اساسی در نوع برنامه سازی و جذب مخاطب شکل دگرگون شده‌ای پیدا می‌کرد، چارچوب به غایت استراتژیک و مهم که گرچه در آستانه تغییر و تحولات سیاسی دوران دهه هفتاد هم همراه شد، اما هرچه بود فضایی بود که بینندگان آن سال‌های تلویزیون در همه برنامه‌ها و ساختار‌های محتوایی سازمان صدا و سیما شاهد تغییر و دگرگونی آن بودند. آنچنان که بسیاری از برنامه‌های جدید تلویزیون با تهیه کنندگان و مجریان نسل جدید فرهنگ و هنر کشورمان خود را وارد فضایی کردند که در همه حوزه‌ها دربرگیرنده نکات جالب توجهی بود که پرداخت جامعه شناسانه آن وقت زیادی را می‌طلبد.

اتفاقاً در این ساختار رسانه‌ای بود که دست‌اندرکاران آن سال‌های تلویزیون روی مخاطبان و بینندگان خود در گروه سنی کودک و نوجوان هم تامل و تمرکز بیشتری کردند. شرایطی که موجب ظهور و بروز فضایی شد که از پس آن برنامه‌های ترکیبی خط شکنانه ای، چون «نیم رخ»، «اکسیژن»، «سیمای نوجوان» پیش روی مخاطبان قرار گرفت. مخاطبانی که خیلی از آن‌ها این ساختارشکنی را پسندیدند و جمعیتی دیگر هم تماشای صرف کارتون و دیگر مجموعه‌هایی، چون «محله بهداشت»، «محله بروبیا»، و بعد‌تر برنامه‌هایی، چون «زیر گنبد کبود»، «مدرسه موش‌ها»، «بچه‌ها مواظب باشید»، «ما می‌توانیم» «هزار برگ هزاررنگ» و بسیاری دیگر را به این رویکرد‌های جدید ترجیح می‌دادند.

اما به طور حتم اگر بخواهیم روی خوب چهره برنامه‌های ساختار شکنانه تلویزیون در اواسط و اواخر دهه هفتاد را مورد بررسی قرار دهیم و ابعاد منتقدانه ماجرا را به اهلش بسپاریم، طبیعتاً یکی از اولین نشانه‌ها و رویکرد‌های مثبتی که در این ساختار وجود دارد، قطعاً و حتماً موسیقی متن این برنامه‌های تلویزیونی و مهم‌تر موسیقی تیتراژ آنهاست که برخی از این آثار مانند بخش زیادی از موسیقی تیتراژ‌های سال‌های منتهی به دهه ۶۰ و ۷۰ تلویزیون توانسته به عنوان محبوب ترین، ماندنی‌ترین و خاطره انگیزترین موسیقی تیتراژ‌های به جای مانده از آن دوران طلایی در ذهن مخاطبان نقش ببندد، حتی مخاطبانی که در سخت‌گیرانه‌ترین شکل ممکن قرابتی با این ساختار برنامه سازی نداشتند و مایل بودند همچنان بیننده ساختار محتوایی دهه ۶۰ تلویزیون در گروه سنی کودک و نوجوان باشند.

یکی از همین موسیقی تیتراژ‌های به یادماندنی که در غرفه ذهن بینندگان دهه شصت و هفتاد تلویزیون به ویژه در حوزه گروه سنی نوجوان جا خوش کرده مربوط به ملودی شروع آغاز برنامه تلویزیونی «سیمای نوجوان» شبکه یک سیما بود. آنجا که یک دست که گویی در دست دیگرش هم دوربینی به دست دارد، به سمت کوبه‌ای بر روی یک در قدیمی می‌شتابد و کوبه در را می‌زند. موسیقی آغاز می‌شود و اینجا تازه آغاز یک داستان نزدیک به ۳۰ ثانیه‌ای است که لوکیشن ابتدایی آن از دری قدیمی مربوط به چند دهه قبل که سازندگانش آن را در یکی تیمچه‌های بازار تهران یافته بودند، به واسطه کوفتن به در شروع می‌شود و بیننده را می‌برد به دنیای خیال انگیزی که موسیقی ناصر چشم آذر فقید با آن نبوغ و خلاقیت مثال‌زدنی اش پیرامون حوزه آهنگسازی آن را دیدنی‌تر و تماشایی‌تر می‌کند.

فضایی بدیع که در آن سال‌های تلویزیون کمتر سازنده‌ای تلاش می‌کرد، قالب ساختار شنکنانه را تجربه کند. تصاویری با حضور کودکان و نوجوانانی که با گلِ لبخندی که از اقصی نقاط ایران روی گونه‌هایشان به طرز اغراق آمیزی به بیننده نمایان می‌شد، بیننده را برای ورود به دنیای خیال انگیزی دعوت می‌کرد که با تلفیق دیگر تصاویر مفهومی، چون حرکت چرخ دوچرخه و نوجوانی که این سو و آن سو می‌دود، از نشاط و سرزندگی و شوری سخن می‌گفت که نوجوان ایرانی آن سال‌ها در حوزه‌های مختلف تجربه می‌کرد. گاهی یک نوجوان در حال ورزش، گاهی یک نوجوان روستایی ساده دل در حال زراعت، گاهی یک نوجوان مشغول بازی و گاهی نوجوانی در حال درس، گاهی دختر نوجوان قالیباف و همه این گاهی‌ها که با کوفتن چندباره کلونی آن در تصاویر را به هم ربط می‌داد و ما با هم نسلان خود که گه‌گاهی تماشاگر مشترک این برنامه بودیم با هم بر سر تعداد کوفتن این کلونی شرط بندی می‌کردیم و عجب دنیای ساده‌ای داشتیم ما که یکی از دلخوشی هایش همین تصاویری بود که در این سال‌ها به وفور از آن ساخته می‌شود و ما در بی تفاوت‌ترین شکل ممکن از آن عبور می‌کنیم و در روز‌های سخت و دشواری خود را می‌دیدیم که حسرت بازگشت به آن دوران طلایی را دو چندان می‌کند.

تهیه کنندگان و برنامه سازان آن سال‌های تلویزیون خوب می‌دانستند که برای موسیقی تیتراژ مجموعه عصرگاهی که با طعم ساختار شکنی قرار است محتوایی در مواجهه با نسل نوجوان ایران عزیزمان باشد کار باید به دست چه کسی بسپارندشما فکر کنید، این کلونی و این فکر‌ها و خیالات در عرض ۳۰ ثانیه به سرعت در ذهنمان عبور می‌کنند و در نهایت به قالبی می‌رسند که بعد از نمایش عرض ارادت یک نوجوان ایرانی به عقیده و میهن و اعتقادش به بستن سربندی روی سر نوجوانی می‌رسد که در آن نوشته شده «سیمای نوجوان» فقط همین و بعد می‌رویم به دنیای تصاویری دیگر که برنامه‌های ترکیبی آن دوران گل سرسبدش بود. برنامه‌هایی که خیلی از ما به خاطر کم شدن وقت کارتون هاییش اصلاً دوستش نداشتیم و بعضی از ما هم با دیدن آدم‌های جدیدی، چون کامیار اسماعیلی در برنامه «نیم رخ» و بعدتر امیرحسین مدرس و حسین رفیعی و یا شهاب حسینی در برنامه اکسیژن جور دیگری با دنیای برنامه سازی مواجه می‌شدیم که می‌توانست برایمان جذاب باشد.

اما به طور حتم یکی از مهم‌ترین پیوند دهنده این قصه‌های تصویری قطعاً موسیقی بود، موسیقی که سازنده‌اش باید بداند آنچه در این مقطع زمانی کوتاه به نام تیتراژ در قالب یک برنامه مختص نوجوان به گوش شنونده می‌رساند باید دربرگیرنده چه مولفه‌ها و کردار‌های موسیقایی باشد که بتواند در کوتاه‌ترین زمان ممکن اتصال حسی میان بیننده و برنامه از طریق جعبه تلویزیون برقرار کند و چه کسی بهتر از ناصر چشم آذرِ نابغه که خوب می‌داند رگ خواب مخاطب در چنین حوزه‌هایی کجاست که بتواند آن را پیدا کند. هنرمندی تمام عیار در موسیقی که گرچه در این سال‌ها دستش از این دنیای تلخ و فانی کوتاه شده، اما ملودی‌ها و نوا‌هایی که از خود به یادگار گذشته قطعاً دربرگیرنده حس و حال خاطره‌انگیز و خاطره سازی است که شاید از او در کنار معدود آهنگسازان دیگر به عنوان رکوردداران ساخت ملودی و موسیقی تیتراژ‌های خاطره‌انگیز یاد کرد.

موزیسینی که آثارش به قدری دربرگیرنده چارچوب‌های فنی و مبتنی بر دانسته‌های موسیقایی است که هر شنونده اهل موسیقی می‌تواند با شنیدن ملودی‌هایش پی ببرد آهنگساز آن اثر کسی نیست جز ناصر چشم آذر؛ چارچوبی که کمتر آهنگسازی در ایران را می‌شناسیم که بتواند از خود شناسه موسیقایی را بر جای گذارد که هر مخاطبی می‌تواند متوجه آهنگساز آن ملودی شود. دقیقاً در همین بزنگاه است که تهیه کنندگان و برنامه سازان آن سال‌های تلویزیون خوب می‌دانستند که برای موسیقی تیتراژ مجموعه عصرگاهی که با طعم ساختار شکنی قرار است محتوایی در مواجهه با نسل نوجوان ایران عزیزمان باشد کار باید به دست چه کسی بسپارند. موسیقی که صفر تا صد آن در همان چند ثانیه کوتاه به درست‌ترین شکل ممکن حق مطلب را ادا کرده و توانسته شمایل مناسبی از یک ملودی مرتبط با گروه سنی نوجوان را به گوش مخاطبان برساند.

بله در تابستان و پاییز اواخر دهه هفتاد بود که سیمای نوجوان شبکه یک سیما با موسیقی تیتراژ ابتدای مرحوم ناصر چشم آذر برای ما جور دیگری ماندگار شد. حتی اگر خیلی از ما آن محتوا را دوست نداشتیم و فکر می‌کردیم برای یک دانش‌آموز تازه از شیفت صبح مدرسه به خانه آمده و خسته شده، کمی تا زیادی جدی است. اما خب غروب پاییز آن سال‌ها، رنگ و بوی مدرسه رفتن‌ها و رفاقت‌هایی که بود شنیدن موسیقی تیتراژ سیمای نوجوان را برای ما متفاوت کرده بود. چه بسا اگر همین موسیقی در این روزگار پر از دشواری رخ نمایان می‌کرد، آنچنان که باید خاطره سازی نمی‌کرد، اما این اعجاز موسیقی ناصر چشم آذر بود که به واسطه انتخاب خوب تهیه کنندگان و برنامه سازان آن سال‌های تلویزیون که موسیقی تیتراژ این پروژه را تبدیل به یکی از خاطره سازترین ملودی‌های مرتبط با تیتراژ‌های تلویزیونی کرد.

اعجاز این موسیقی هم از آنجا اهمیت پیدا می‌کند که اکنون نزدیک به سه دهه از ساخت آن می‌گذرد، اما این چه حکمتی است که یک ملودی ساده تا این حد می‌تواند در یاد‌ها و خاطره‌ها باقی بماند. ملودی که شاید برخی‌ها یادشان نیاید برای مفهوم تصویری آن در تلویزیون مسابقه می‌گذاشتند که بتوانیم بفهمیم ماجرای این تیتراژ از چه قرار است. البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که آنچه در قالب موسیقی تیتراژ «سیمای نوجوان» ناصر چشم آذر معرفی می‌شود با موسیقی تیتراژ برنامه «نیم رخ» تفاوت دارد.

به هر ترتیب درباره مولفه‌های موسیقایی آثار ناصر چشم اذر که خوبی‌هایش از آنچه به عنوان نقد و چالش می‌توانیم حرف بزنیم، بسیار بیشتر است، مولفه‌هایی ارزشمند و در خدمت مفهوم است که این آهنگساز فقید موسیقی با نگاه جامع‌الاطرافی که به محیط پیرامونی خود داشت، خود را به عنوان یک موزیسین جریان ساز در عرصه‌های مختلف معرفی کرد. مولفه‌هایی که می‌تواند در قالب رویکرد‌های کارشناسانه مرتبط با موسیقی مورد توجه و مداقه بیشتری قرار گیرد، اما هرچه هست دربرگیرنده تفکراتی بود که اکنون جای خالی آن در موسیقی ما به شدت حس می‌شود و ما کمتر آهنگسازی را یافت می‌کنم که بتواند با نبوغ و خلاقیت که در حوزه‌های مختلف آهنگسازی دارد، فضای مناسبی برای شنیدن موسیقی‌هایی فراهم کند که از آن‌ها به عنوان موسیقی خوب یاد می‌کنید.

طبیعتاً موسیقی تیتراژ «سیمای نوجوان» شبکه یک سیما یکی از صد‌ها موسیقی است که از سوی هنرمندان برای برنامه‌های مختلف تلویزیونی ساخته شده و شاید رجعت دوباره آن برای برخی‌ها امری خنده دار و بیهوده به نظر آید، اما اگر هر از چندگاهی به این نوع موسیقی‌ها رویکرد‌های متکی بر سایر علوم دانشگاهی در حوزه علوم انسانی داشته باشیم می‌تواند نقش مهمی در کاهش نسبی و مقطعی برخی از چالش‌های فکری ما به واسطه موسیقی باشد.


بیشتربخوانید


منبع: مهر

برچسب ها: سینما ، تلویزیون
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار