البرز، یکسره غرق ماتم/ از اجتماع فاطمیون تا قلم‌های غمزده

مدیرکل تبلیغات اسلامی البرز گفت: اجتماع بزرگ فاطمی در کرج برگزار شد.

باشگاه خبرنگاران جوان البرز - حجت الاسلام والمسلمین مهدی ولایی برحق گفت: اجتماع مرکزی عزاداران حضرت فاطمه(س) در کرج البرز، حدفاصل میدان جمهوری تا میدان سپاه، برگزار شد.

مدیرکل تبلیغات اسلامی البرز گفت: این برنامه از ساعت ۹ صبح آغاز شد.

بیست و پنج موکب مردمی در مسیر یادشده به عزاداران فاطمی ارائه خدمت کردند.

به گفته ولایی برحق، ویژه برنامه ای هم با اجرای مداحان و شعرخوانی شاعران مطرح البرز و کشور برپا شد.

او گفت: نیروهای مردمی، بسیج، مساجد و... کنار یکدیگر عزاداری فاطمی را برپا کردند.

بر اساس منابع تاریخی، ایام فاطمیه به حسب روایات بیش از ده تا پانزده قول بوده، ولی آنچه شهرت دارد، سه قول اصلی است:

۱. روایت «۴۰» روز که دهه اول گرفته می‌شود، بعد از شهادت رسول الله صلی الله علیه وآله که مصادف با ۸ تا ۱۰ ربیع الثانی است.

۲. روایت «۷۵» روز که دهه دوم گرفته می‌شود، مصادف با ۱۳ تا ۱۵ جمادی الاولی است.

۳. روایت سوم «۹۵» روز که دهه سوم گرفته می‌شود، مصادف با ۱ تا ۳ جمادی الآخر است که بیشتر مورد تاکید است.

نام فاطمه زهرا(س) همواره در یاد و دل ایرانی چون چراغ روشن است و وقتی ایام شهادت ایشان فرا می رسد یاد و دل را در آتش حزن می سوزاند.

شاعران البرز نیز در این ایام، قلم را با جوهر غم بر صفحه معنویت به ماتم می کشانند و ارادت شان به صدیقه طاهره(س) را با سوگ سروده های خود نشان می دهند تا عرض ارادتی باشد به خاندان نبوت.

بخشی از اشعار فاطمی شاعران البرز را در ذیل بخوانید:

وقوع حادثه ای تلخ رخ نشان می داد
زمان خبر ز غم و رنج بی امان می داد

طنین گریه و شیون پیام فاجعه را
ز دودمان امامت به آسمان می داد

به خاندان امامی که بود مظهر داد
ستم نهایت بیداد ر انشان می داد

شگفت از آنکه نشد زیر و رو جهان از غم
غمی که شدت آن عرش را تکان می داد

حسین(ع) درس شهادت به عینه می آموخت
درآزمون بلا زینب(س) امتحان می داد

چراکه مونس و همراز انزوای علی(ع)
غریب و بی کس و پهلو شکسته جان می داد

چه تلخ بود و گران مرگ زود هنگامش
اگرچه جان به ره حی لامکان می داد

چه راز و رمز نهان بود در زمان که زمین
شبانه فاطمه(س) را در خود آشیان می داد

هرآنجه بود، سدید، این حکایت جانسوز
خبر ز ماتم عظما به شیعیان می داد

سدیدهریسی

البرز، یکسره غرق ماتم/ از اجتماع فاطمیون تا قلم‌های غمزده

ناله سر کن ای مدینه در عزای فاطمه
دیده تر کن در غمِ بی انتهای فاطمه

بوی غربت می وزد از کوچه های بی کسی
شهر پیغمبر شده ماتم سرای فاطمه

بر سرِ بالینِ زهرا اشک می ریزد علی( ع)
دیگر از خانه نمی آید صدای فاطمه

ماجرای پشتِ در را تا که از زهرا شنید
گفت مولا: کاش می مُردم به جای فاطمه

( من که ره بُردم به حُسنِ گنجِ بی پایان دوست)
مفتخر هستم که می باشم گدای فاطمه

تا قیامت شایقا از دیده خون باید گریست
چون که پایانی ندارد غصّه های فاطمه

اکبر حمیدی(شایق)

البرز، یکسره غرق ماتم/ از اجتماع فاطمیون تا قلم‌های غمزده

و تو را، و تو را، و تو را

چگونه می شود بر شانه های شعر نشاند

بانو

هیچ قالبی نیست که شرمسار تو نیست

قلم ، بر آستانه ی نامت می لرزد!

و سطرها گریان به رقص می آیند! نمی دانم ! و هرگز نخواهم دانست چقدر دوستت دارم

و نمی خواهم بدانم

بگذار این دریا و کهکشان همچنان بی پایان بماند

آنگاه که خورشید حِرا دستان طلایی خود را به شانه ام می گذارد

شعر تو در من طوفان می کند، بانو!

کعبه بر چشمان تو طواف می کند

زمزم، زلال اشک های تست که برمیخ های سرد سمی شرک فشاندی

بانو! تو ترجمه آن کتاب مقدسیکه آغازش را موریانه های مورخ به دندان کشیدند

و پایانش سر بود و دیسکه کاهنان مرتدّش می خواندند

کتابی که گاهی بر« زئوس» و گاهی بر «تیشتر» فرمان می راند، کتابی که « آرس» را با شمشیر نگاشت

کتابی که با دستان مبارک خویش به ونوس تاج بخشید، کتابی که خاستگاه اسطوره اوستاست

و  آرامگاه میترا

کتاب مقدسی که بر آسمان هزار « هلیوس» می چیند و تو آن بانوییکه مردان بزرگ تاریخ به احترامت تمام قد می ایستند

تو آن بانویی که خاکت سرمه هزار آفتاب است

بانو جان! تو را چگونه می شود بر شانه های شعر نشاند؟

چگونه؟ چگونه؟

دکتر سیدمجید جوادی

***

چو بگشاد سوی عشق بال وپرش را
به فردوس تا وجود انورش را

ولایت را چو عرش، او در رسا شد
شکوه عالمی از باورش را

چو خورشید شهادت ها طلوع کرد
سحر محراب فرق همسرش را

به دین معنای هستی جلوه می کرد
حسین همان نام آورش را

بلند موج غریب قصه ها شد
چو می خوانیم پیاپی دفترش را

بلند برآسمان ها نامش افزون
به دل یاد بلند اکبرش را

شکفت در اوجی از پرواز هستی
به جنت درمقام اطهرش را

به لوح زندگی آیین دلهاست
پدر را دخت و یار، پیغمبرش را

چوبانوی دوعالم نام زهراست
نشان ازعشق می جوید رهش را

که تا دنیا و دین پیوسته باقیست
نگهدار بارالهی یاورش را

محسن پیرزاده

انتهای پیام/د.خ

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.