نگاهی به آنچه صدام بر سر سیاست و اقتصاد عراق آورد

صدام جنگ را باخت، سیاست را باخت، اقتصاد کشورش را نابود کرد و خون آن سرزمین باستانی را تا انتها کشید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «امروزه فقط خاطره‌ای تلخ و تیره از صدام به جای مانده است؛ هر چند هنوز پیامد‌های پیدا و پنهان سال‌های طولانی سیطره او - و رژیمی که او در راس آن بود - در عراق (و نیز در بخش‌هایی از ایران) ادامه دارد و از برخی زخم‌های به جای مانده از آن دوران همچنان خون می‌چکد.

در آن سال‌ها گاهی سوسیالیست می‌شد و گاهی به مسلمانی تظاهر می‌کرد، اما از همه بیشتر روی «عرب» بودنش تبلیغ می‌شد. به این که رهبر و ناجی جهان عرب است و می‌تواند این «نژاد» چندپاره را زیر پرچم خودش متحد کند و در شروع عصری نو برای آنان پیشگام باشد. حتی زمانی که مصمم به شروع جنگ با ایران شده بود، از «قادسیه دوم» سخن می‌گفت و جاه‌طلبی‌های آمیخته به جنون خودش را به تاریخی آلوده به جعل و تحریف پیوند می‌زند.

همان روز‌ها در یکی از مقالات نشریه آبزرور آمده بود «کسانی که صدام را می‌شناسند، معتقدند هدف او در دست گرفتن رهبری خلیج فارس و جهان عرب است.»

آن زمان برای رسیدن به هدفش از کمک‌های دولت‌های غربی، هم آمریکایی‌ها و هم اروپایی‌ها بهره‌ها برد، اما نه به آن چه می‌خواست رسید و نه حتی بخشی از نقشه‌هایش عملی شد (و پیشگویی آن شعر مشهوری که یکی از رزمنده‌های ما در روز‌های نخست تجاوز عراق می‌خواند، محقق شد: خلیج فارس می‌خواهی؟ / چنین گستاخ می‌گویی؟ / تو خوزستان همی‌خواهی؟ /... / برایت من حدیث مرگ می‌خوانم/ و تخم مرگ افشانم/ به پیش آن دروغین رب بی‌چیزت/ سیه‌روزت بگردانم/ تو را بر خاک بنشانم).

اما صدام با تکیه به همین متحدان غربی از جنگی که قطعا به شکست و سقوطش منتهی می‌شد، زنده بیرون رفت و به اصطلاح «جان به در برد.» قبل از شروع جنگ به پیروزی‌اش مطمئن بود، اما از جایی به بعد فقط دست‌وپا می‌زد تا شکست نخورد و مجبور به پرداخت تاوان شکست نشود.

همان زمان هم غربی‌ها و از همه بیشتر خود آمریکایی‌ها به او اعتماد نداشتند، به نقشه‌های احتمالی بعدی‌اش مشکوک بودند و حتی در برخی گزارش‌های سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی از صفت «دیوانه» برایش استفاده می‌کردند (به ویژه آن که او گاهی حرف‌هایی در ضدیت و دشمنی با اسراییل به زبان می‌آورد.)، اما او ایران انقلابی را درگیر جنگ می‌کرد و منطقه را از صلحی که می‌توانست مقدمه بالندگی و تغییرات بزرگ همراه آن باشد، محروم می‌داشت.

چنان که می‌دانیم دوره ماه‌عسل او با آمریکایی‌ها سرانجام به پایان رسید و بعد از حمله‌اش به کویت به تهدیدی جدی و «دشمنی شیطانی» برای آنان تبدیل شد. تنش و مخاصمه که بالا گرفت، سال ۱۹۹۰ در چنین روزی از همه جهان عرب خواست پشت سرش بایستند و در رویارویی تاریخی او با غرب همراهی‌اش کنند.

می‌دانیم که این اتفاق نیفتاد و دستی برای کمک یا اتحاد به سمت او دراز نشد. جالب این که در اوج بحران و تنگنا، زمانی که درمانده و بی‌آبرو شده بود باز مدعی رهبری اعراب بود و از توهماتش دست نمی‌کشید. او جنگ را باخت، سیاست را باخت، اقتصاد کشورش را نابود کرد و خون آن سرزمین باستانی را تا انتها کشید.

اما تا چند سال بعد، در بدترین روز‌های محاصره اقتصادی و بن‌بست سیاسی عراق در قدرت باقی ماند، چون فرماندهی ارتش و نیز پایتخت را در اختیار داشت. همچنین برای این که در قدرت باقی بماند، هیچ خط قرمزی نمی‌شناخت و از هیچ جنایتی شرم و ابا نمی‌کرد.»

منبع: روزنامه اعتماد

انتهای پیام/

برچسب ها: صدام حسین ، عراق
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۵ ۱۶ شهريور ۱۴۰۰
واقعأ خدابه چه روزی انداختش
-
ناشناس
۱۱:۱۹ ۱۶ شهريور ۱۴۰۰
امام خمینی فرمودند : صدام بجز خودکشی راه دیگری ندارد و دیدم که صدام که جرات خودکشی نداشت چگونه مانند دزدان به دار آویخته شد
آخرین اخبار