گزارش/

سرانجام سرسپردگی به آمریکا

شاه مخلوع پهلوی از ابتدا تمایل به حضور در ایالات متحده را داشت، اما آمریکایی‌ها شرایط را به گونه‌ای رقم زدند که به کابوس‌های شبانه و آوارگی یک پادشاه سرسپرده تبدیل شد.

به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، شاه مخلوع پهلوی از ابتدا تمایل به حضور در ایالات متحده را داشت، اما بی اعتنایی آمریکایی ها مانع از اقامت او  می شود. سر انجام پس از ماه ها آوارگی در اول آبان 1358 کارتر پروانه اقامت او در نیویورک را صادر می کند. اما این پایان ماجرا نبود و سرآغازی شد از کابوس های شبانه و آوارگی یک پادشاه سرسپرده!


وقتی پروانه اقامت در نیویورک هم به کار شاه نیامد!

سفر به مصر

"دلدم اسکندر" در کتاب "خاطرات من و فرح پهلوی"، به نقل از "فریده دیبا" مادر فرح، در مورد رفتار او با اطرافیان و مسائل مالی که در ابتدای ورودش به مصر، برای او پیش آمد، این چنین می نویسد: "محمد رضا  اطرافیانش را تشویق می کرد او را ترک کنند و سراغ زندگی خود بروند و به این ترتیب طی چند روز تعداد اطرافیان محمد رضا وما به چند نفر تقلیل یافت. آنچه محمد رضا را نگران می ساخت ولخرجی ها و عیاشی های این همراهان بود."

"اردشیر زاهدی"، داماد محمدرضا پهلوی در کتاب خاطرات خود "25 سال در کنار پادشاه" درخصوص ولخرجی ها و عیاشی های شاه و اطرافیانش پس از فرار از ایران، می گوید: "برخي از همراهان به قدري وقيح بودند كه دستمزدهاي كلان شب‌نشيني با زنان مخصوص بار هتل را هم به حساب مخارج شاه مي‌گذاشتند؛ سرانجام، شاه همه را خواست و به آنها گفت: ما به پيك‌نيك نيامده‌ايم و در اينجا پول زيادي نداريم و وزارت درباري هم وجود ندارد تا مخارج ما را بپردازد بنابراين هر كس قادر به تأمين مخارج خود نيست مي‌تواند همين الساعه ما را ترك كند!"

سفر به مراکش

دلدم اسکندر در کتاب خاطراتش می گوید: پس از اقامت چند روزه در اسوان مصر شاه دعوت نامه ای از ملک حسن دوم پادشاه مراکش دریافت کرد؛ شاه به گمان این که این دعوت هم جزئی از توصیه های آمریکا برای آرام کردن او ضاع و به امید تغییر شرایط می باشد به این دعوت پاسخ مثبت داد، اما با ورود به مراکش شرایط تغییر کرد.

 وی در ادامه این کتاب می گوید: ملک حسن که به اذعان بسیاری از تاریخ نویسان به طمع ثروت 50 میلیاردی شاه، او را به مراکش دعوت کرده بود با این پاسخ شاه روبرو شد که تمام ثروت او به صد میلیون هم نمی رسد ملک حسن از دعوت خود پشیمان شد و بعد از انقلاب در ایران محترمانه عذر او را خواست . مقامات مراکشی هم از شاه به عنوان" مردی که برای شام امده بوده "(وپس از صرف شام نمی رفت )یاد می کردند؛ سرانجام ملک حسن هم بنا به اقتضائات و قطع امید از دست یافتن به چند دهکی از ثروت شاه، برای او روشن ساخت که باید قبل از کنفرانس سران اسلامی که قرار بود ماه آوریل در مراکش تشکیل شود انجا را ترک کند .

روز سوم اسفند 1357نماینده ای از طرف شاه با ریچارد پارکر سفیر آمریکا در مراکش ملاقات کرده و تمایل و تصمیم شاه را برای عزیمت به آمریکا به آنان انتقال داد اما آمریکا که از سویی طمع در ارتباط با جمهوری نوپا را داشت واز سویی با حمله دانش آموزان به سفارت خود مواجه شده بود به این تقاضا پاسخ منفی داد آنچنان که بعد از این که برژینسکی این تقاضا را با کارتر مطرح کرد کارتر هم برخلاف معمول با عصبانیت و تندی گفت "که من نمی توانم ببینم که شاه در امریکا مشغول بازی تنیس است در حالی که جان اتباع امریکایی به خاطر او به خطر افتاده است. "

"فریده دیبا" (مادر فرح) در نوشته ای از حالات روحی خود پس از ترک مراکش اینگونه می گوید:"جزایر باهاما در نزدیکی ایالت فلوریدای آمریکا قرار دارند واین نزدیکی به اندازه ای است که ما احساس می کردیم در آمریکا هستیم احساس نزدیک بودن به آمریکا به ما اعتماد به نفس و اطمینان می داد! در مصر و مراکش احساس می کردیم در کشور های قرون وسطایی هستیم وقتی موقع نماز ظهر و عصر صدای الله اکبر از بلند گوهای مساجد بلند می شد محمد رضا و همه ما به وحشت می افتادیم زیرا در تهران اشوب زده ماه ها بانگ الله اکبر را که انقلابیون سر می دادند شنیده و لرزیده بودیم."


وقتی پروانه اقامت در نیویورک هم به کار شاه نیامد!

سفر به مکزیک

دولت باهاما در اواسط خرداد 1358 از تمدید ویزای شاه در آن کشور خود داری کرد، بار دیگر شاه برای رهایی از این آوارگی به دوستان امریکایی اش متوسل شد. سرانجام به کمک راکفلر و کسینجر، رئیس جمهور مکزیک با اقامت شاه موافقت کرد و  شاه و سایر همراهانش  در بیستم خرداد 1358 عازم مکزیک شدند.  

 فریده دیبا در مورد اقامت در مکزیک اینگونه می نویسد: "اقامت در مکزیک برای محمد رضا زجر اور بود زیرا او باید هر هفته شیمی درمانی می شد اما ما در ویلای گل سرخ روزهای دلچسبی داشتیم در کوئر ناواکا چند تن از دوستان امریکایی شاه به ملاقاتش می آمدند : هنری کیسینجر ، جرالد فورد ، ریچارد نیکسون ، فرانک سیناترا ، دیوید رکفلر ، الیزابت تیلور..." 

زاهدی در کتاب خاطراتش می گوید: اعليحضرت علاقه زيادي به رفتن به آمريكا نشان مي‌دادند و به اين ترتيب آمريكا را دچار بحران كرده بودند. اگر آمريكا شاه را مي‌پذيرفت روابطش با دولت جديد ايران بحراني مي‌شد و منافع حياتي او در ايران و منطقه به خطر مي‌افتاد و اگر شاه را نمي‌پذيرفت موجب نااميدي همه رهبران منطقه و دوستان آمريكا در جهان مي‌شد و آنها نسبت به وفاداري آمريكا دچار ترديد مي‌شدند و از خود مي‌پرسيدند كه آيا اين سرنوشت آينده ما نخواهد بود؟!


آمریکا، خانه ای بر روی آب


وقتی پروانه اقامت در نیویورک هم به کار شاه نیامد!


سرانجام کارتر تحت فشار اطرافیانش مجبور شد روز 29 مهر 1358 اجازه مسافرت شاه و همسرش را به آمریکا با ویزای توریستی صادر کند و در فاصله دو روزپس از آن کارتر پروانه اقامت آمریکا را به محمدرضا پهلوي اعطا کرد.

فریده دیبا در کتاب "دخترم فرح" در مورد ورود به نیویورک اینگونه می گوید: موقعی که در یک فرودگاه ناشناس در فورت لادردیل فرود آمدیم هیچ کس را منتظر خود نیافتیم. محمد رضا در آن حال نزار و رنگ پریده که تب شدید هم آزارش میداد گفت : ببینید روزگار با ما چه کرد ؟ در همین آمریکا ترومن ، اف کندی و کارتر به استقبال من می آمدند و فرش قرمز زیر پایم پهن می کردند".


اما اینجا پایان تراژدی آوارگی محمد رضا پهلوی نبود؛ دیری نپایید که دانشجویان انقلابی پیرو خط امام در اعتراض به این اقدام آمریکایی ها و پناه دادن به محمد رضا پهلوی، سفارت خانه یا به تعبیری  جاسوس خانه آمریکایی ها در تهران را تسخیر کردند.


وقتی پروانه اقامت در نیویورک هم به کار شاه نیامد!

 آرامش مقطعی شاه با اقدام دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 مبدل به کابوسی شد که تا پای مرگ با او همراه بود. این بار دولتمردان آمریکایی که سفارت خانه خود را در تسخیر دانشجویان انقلابی می دیدند برای آزادی گروگانهای خود ترجیح دادند که دیگر محمد رضا در آمریکا نماند، شاه که  چاره ای جز ترک آمریکا نداشت ترجیح داد به مکزیک باز گردد اما وزارت خارجه آمریکا از دادن ویزا به شاه خود داری می کند؛ و سر انجام در 23 آذر 1358 ، محمد رضا پهلوی در حالی که سرنوشت دلدادگی و سرسپردگی پدرش برایش تداعی شده بود، آمریکا را به مقصد پاناما، تنها کشوری که حاضر به پذیرش اش می شود ترک و پا در جای پای سرنوشت پدرش می گذارد، تبعید، انزوا و مرگ.

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
-
ناشناس
۰۸:۵۰ ۰۲ آبان ۱۳۹۵
خیل جالبه که در قرن 21 هنوز هم عده ای پیدا میشن و از حکومت سلطنتی حمایت میکنند!
Czechia
ناشناس
۲۲:۵۵ ۰۱ آبان ۱۳۹۵
سرانجام سرسپردگی به آمریکا، البته امروزه هم عده ای سرسپرده ی شیطان نفس خود شده اند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۰۴ ۰۱ آبان ۱۳۹۵
آخر وعاقبت ظلم وبیداد وبی خیالی همین است
عاقبت ها را خدا فرمود فنظرکیف کن پس توعبرت گیر زین پس مردمان پیش را
Canada
ناشناس
۲۰:۰۲ ۰۱ آبان ۱۳۹۵
درس عبرت براى دولتمردان خودباخته
آخرین اخبار