به گزارش خبرنگار
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان؛ نشست وارسا با هدف کمک به افغانستان، اواخر سال جاری میلادى درست 6 ماه قبل از نشست ناتو برگزار در «پایتخت لهستان» خواهد شد. جایی که مقامهای افغانستانی و کشورهای کمککننده در آنجا گرد هم میآیند تا در مورد تقویت نیروهای امنیتی افغانستان از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ میلادی با هم گفتگو کنند.
مقامهای افغان میگویند در این کنفرانس جامعه جهانی بر شفافیت کمکهایی که برای افغانستان صورت میگیرد، تاکید میورزد و حکومت افغانستان نیز تعهد کرده است که از مصرف این کمکها برای جهان پربازده خواهد بود.
امنیت خواست فطری عموم انسانها و نیاز فراگیر جامع بشری است. امنیت با زندگی انسانها پیوند ناگستنی دارد. کشتار، ترور، آدم ربایی، سرقت، غارت، تهدید، ارعاب، تهمت، توهین و ترور شخصیت، شیوههای گوناگون نقض امنیت فرد و جامعه است. امنیت پدیدهای است که سبب رشد اقتصادی، تأمین و تمثیل دموکراسی، حاکمیت قانون، تأمین برابری و عدالت اجتماعی در جامعه میشود.
در طول سالها جنگ در افغانستان دستیابی به صلح و امنیت، گویی به آرزویی دست نیافتنی مبدل شده است و ضرورت وجود صلح در این کشور به خوبی نمایان است.
سالهای متمادی جنگ و ناآرامی در افغانستان صدمات و خسارات جبرانناپذیری به این کشور و مردمانش وارد ساخته است. عدم وجود صلح و بروز اختلاف در میان اقوام و آحاد جامعه افغانستان از سویی و حملات تروریستی گروههای منسوب به القاعده دراین کشور، امنیت و صلح را به مخاطره انداخته است. بیگمان در این تراژدی غمبار مردم قربانی اصلی ناامنیها هستند، چه آنان که در این کشور ماندند و متحمل سختترین رنجها شدند و چه آنان که به کشورهای همجوار پناهنده شدند و رنج آوارگی را به جان خریدند؛ همگی از صدمات عدم امنیت در کشور لطمه دیدند.
گفته می شود تعداد نیروهای امنیتی افغانستان به حدود 400 هزار تن رسیده است. به گفته مقامات ارشد وزارت دفاع افغانستان، اینک نیروهای امنیتی افغان مسوولیت تامین امنیت هشتاد درصد قلمرو افغانستان را دارند و قرار است تا دو ماه آینده مسوولیت 90 درصد قلمرو افغانستان را به عهده گیرند. از جانب دیگر فلیپ هاموند وزیر دفاع بریتانیا گفته است: «از وقتیکه نیروهای امنیتی افغانستان رهبری عملیاتها را به عهده گرفتهاند، تلفات آنها بسیار زیاد شده و ممکن است تعداد تلفات در سال گذشته دو برابر شده باشد.»
تاریخ افغانستان پر از نزاع و درگیری
افغانستان کشوری است که سه دهه جنگ را سپری کرده و در جریان این جنگها تمامی زیربناها و زیرساختهای آن از بین رفته است. زیاد به گذشته نمیرویم؛ بعد از فروپاشی رژیم طالبان، در کنفرانس بن؛ نظام جدید به کمک جامعه جهانی روی کار آمد. جامعه جهانی میلیاردها دلار به این کشور کمک کرد. بیست و هشت کشور عضو سازمان ناتو در افغانستان حضوری نظامی پیدا کردند. بیش از هفتاد هزار نیروی خارجی با هدف تأمین امنیت به افغانستان فرستاده شد. اردوی ملی، امنیت ملی و پلیس ملی افغانستان یکبار دیگر جان گرفت و به آن سرو سامان داده شد. در این مدت اردوی ملی و پلیس ملی از نظر کمیت نیز ارتقای قابل ملاحظهای داشته است.
بحران امنیت در افغانستان دو بُعد بُعد داخلی و خارجی دارد.
بعد داخلی
کارشناسان نبود حکومتی کارا، سؤاستفادههای بزرگ از داراییهای ملت، عدم حسابدهی صادقانه و شفاف از سوی زمامداران و فـُقدان حکومتی عاری از فساد را از ابعاد داخلی بحران امنیت در افغانستان عنوان میکنند. همچنین کشت وسیع مواد مخدر نیز از دیگر عوملی است که به استمرار ناامنی در این کشور کمک کرده است. چرا که پولهای عایدی از کشت و قاچاق مواد مخدر از یک سو غذای مقوی مخالفان مسلح حکومت افغانستان است و از سوی دیگر ایجاد کار کاذب برای بیکاران بشمار میرود تا آنجایی که در بعضی مناطق، مردم به خاطر نبود کار برای بدست آوردن پول به مخالفان مسلح دولت میپیوندند.
در حال حاضر نزدیک به 3 میلیون نفر در افغانستان بیکارند که تعدادی زیاد آنها را جوانان و نوجوانان تشکیل میدهند. این تعداد ممکن است برای بقای زندگی خود و خانوادهشان دست به هر کاری بزند. این نیروی سرگردان برای سربازگیری طالبان و دیگر تروریستها، افراد مناسبی به شمار میروند. نبود افرادی مجرب، متخصص که لیاقت و کفایت کاری داشته باشد در بسیاری از ادارات دولتی نیز مزید بر علت و سبب رشد فساد اداری و به طبع آن سبب دلسردی مردم از نظام حاکم شده است.
متاسفانه در طول10 سال گذشته بیشتر بر بالا بردن کمیت امنیتی در افغانستان تاکید شده است نه کفیت؛ درگیریهای سه ماهه، شش ماهه و نه ماهه چگونه میتواند در وضع امنیتی کشور روند مثبت ایجاد کند این امر لزوم بکارگیری اشخاص صادق، کارا، مستعد و دلسوز را در حکومت گوشزد میکند.
بعد خارجی
ناامنی در افغانستان بیشتر به استراتژی و تصمیمهای کشورهای بزرگ بستگی دارد. چالشهای امنیتی که امروز دامنگیر افغانستان شده، بیشتر زاده افکار جامعه جهانی و نبود یک استراتژی مشخص از سوی آنهاست. آمریکا بعد از گذشت هفت سال در افغانستان چیزی بنام "استراتژی جدید" روی کاغذ طرح کرد.
برخی کارشناسان حوزه افغانستان عدم تفاهم و اقدام مشترک بین نیروهای داخلی و خارجی در جریان عملیاتهای نظامی و کشتهشدن افراد در جریان این عملیاتها را سبب ایجاد فاصله بین مردم و دولت میدانند. تمرکز نکردن جامعه جهانی به خصوص آمریکا و انگلیس در مهار و از بین بردن پایگاهها، آموزشگاهها و منابع مالی تروریستها در طول 10 سال گذشته که اغلب آن سوی مرزهای افغانستان قرار دارند، از دیگر عواملی است که در رفع ناامنی در افغانستان مؤثر بوده است.
نگاهی به اوضاع افغانستان کنونی
افغانستان متشکل از اقوامی چون پشتو، هزاره، تاجیک، ازبک، ترکمن و نورستانی است. اکثریت 98 درصدی آنان مسلمان هستند که به دو مذهب شیعه و حنفی تقسیم میشوند. مردمی که سالها طعم تلخ جنگ را با تمام وجود حس کردهاند.
پس از خروج نیروهای روس در سال 1989 میلادی پس از ده سال جنگ، مردم امیدوار بودند تا در سایه صلح و آرامش زندگی را از سر بگیرند؛ اما با خروج روسها، جنگهای داخلی و قومی در کشور به راه افتاد و این بار فقدان وحدت ملی باز هم شعلههای جنگ را در افغانستان شعلهور ساخت و زمینه ظهور و پیدایش طالبان را رقم زد. گروه طالبان در سال 1994میلادی به قدرت رسید و در اندک مدتی کابل را تصرف کرد. این در شرایطی بود که کشور همچنان درگیر جنگهای داخلی بود. این گروه با استفاده از اعتقادات مردم و با شعار پیاده کردن دستورات اسلام به قدرت رسید. با پیوستن گروه القاعده به سرکردگی اسامه بن لادن به این گروه به اوج قدرت خود رسید.
دیری نپایید که با قتل عام مردم در شهرهای مختلف خصوصا درشهر مزارشریف چهره واقعی این گروه تروریست نمایان شد. حمله به شهر مزار شریف برای قتل عام شیعیان در سال 1998میلادی کشتاری خونین به راه انداخت. تعداد کشته شدهها در این شهر به حدود 7 هزار نفر رسید. این کشتار در شهرهای دیگری چون یکاولنگ تکرار شد و قربانیان زیادی گرفت. تلفیق این دو گروه با یکدیگر زمینهساز بسیاری از حملات تروریستی و قتلها و جنایات در افغانستان شد؛ به طوری که تا به امروز، هنوز هم اخبار حملات تروریستی گروه القاعده در افغانستان از بسیاری از مراکز خبری به اطلاع مردم میرسد. در این میان اختلافات قومی و مذهبی ساکنین افغانستان نیز بر مساله ناامنی دراین کشور دامن میزند. با توجه به اینکه طبق قانون اساسی مصوبه سال 1382 شمسی و در ماده سوم از این قانون در افغانستان هیچ قانونی نمیتواند مخالف اعتقادات احکام دین مقدس اسلام باشد؛ باز هم شاهد هستیم که بسیاری از احکام اسلامی توسط این گروه افراطی به نادیده گرفته میشود.
هر چند نمیتوان نقش حملات تروریستی در نرسیدن به امنیت را در افغانستان نادیده گرفت، اما عمل نکردن به فرامین اسلامی و غفلت از آموزههای قرآنی نیز مسبب بسیاری از اختلافات و تنش بین آحاد جامعه اسلامی است که در نتیجه آن بسیاری قتلها و تجاوزات، عدم امنیت در این کشور را رقم میزند. بیگمان همین امر سبب شده تا بسیاری از کشورها نسبت به اوضاع امنیت در افغانستان ابراز نگرانی کنند و به دورنمای صلح و ثبات در این کشور همچنان بدبین باشند.
آثار منفی عدم وجود صلح در افغانستان
صلح و امنیت لازمه زندگی بشری است و عدم دستیابی بدان موجبات بسیاری از صدمات خواهد بود. بسیاری از جنایات و قتلها، تجاوزات و هتاکیها، که در کشور ستمدیده افغانستان رخ داده است از عدم وجود صلح و امنیت بهره می گیرد. عدم صلح در یک اجتماع انس و مودت میان مردم را از بین میبرد و نه تنها اتحاد ملی به وجود نخواهد آمد؛ بلکه به اختلافات دامن زده و به همگان صدمه میزند. امری که در افغانستان به وضوح نمایان است.
تحولات سیاسی امنیتی افغانستان پس از حمله آمریکا به این کشور و اشغال آن توسط نیروهای ائتلاف، یکی از مهمترین و پیچیدهترین چالشهای منطقهای و بینالمللی در خلال سالهای گذشته بوده است. این مسئله تحت تأثیر عواملی مانند رویکردها، منافع، اهداف و سیاستهای متفاوت و در مواردی متعارض بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در قبال افغانستان میباشد. در این میان سیاستهای دوگانه بازیگران فرامنطقهای و ممانعت از تحقق یک رویکرد مشترک منطقهای نسبت به افغانستان، سبب تداوم منازعات سیاسی، اجتماعی و امنیتی در این کشور شده است که امنیت جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یکی از همسایگان بزرگ افغانستان، تحت تاثیر قرار داده است.
آمریکا و سیاست FPAK
با آغاز سال 2011، جنگ آمریکا و متحدانش در چهارچوب ناتو در افغانستان، وارد دهمین سال خود شده است. این طولانیترین جنگ در تاریخ آمریکا، افغانستان و در تاریخ ناتو محسوب میشد و اولین جنگی است که ناتو نیروهای زمینی خود را به کار گرفته و در خارج از محیط اروپا مبادرت به جنگ کرده است. بنابراین این جنگ، از جنبههای مختلفی حائز اهمیت است. برخی؛ جنگ افغانستان را در واقع ادامه تلاش آمریکا برای تثبیت موقعیت خویش، به عنوان تنها ابرقدرت در دوران پس از جنگ سرد تلقی میکنند و نابسامانیهایی که بعد از آن اتفاق افتاده را ناشی از همان هرج و مرج و چالشهایی میدانند که آمریکا در این راستا با آن موجه بوده و یکی از آن صحنهها در افغانستان بوده و هست.
در این رابطه اصطلاح بازی بزرگ جدید که برخی در مورد افغانستان به کار میبرند، به بازی بزرگ در ابتدای قرن نوزدهم بازمیگردد که بین امپراتوری روسیه و امپراتوری انگلیس در منطقهای روی داد که افغانستان در مرکز آن قرار داشت. در این بازی بزرگ جدید، بازیگر اصلی ناتو است و در آن تصویری که ارائه میشود، قرار است ناتو به عنوان بازیگر سیاسی- نظامی در جهان عرضاندام کند و موقعیتش را تثبیت کند. البته این بازی از سوی قدرتهای دیگر با چالشهای عمدهای روبهروست.
آمارها نشان میدهد ناتو در افغانستان با مشکلاتی روبهروست؛ اول اینکه دامنه ناامنی از افغانستان به پاکستان نیز کشیده شده است، یعنی ناامنی در کشوری با جمعیت 170 میلیونی و دارای تسلیحات هستهای است. به همین دلیل برای استراتژی آمریکا در این جنگ از اصطلاح افپاک که مخفف افغانستان و پاکستان است، استفاده میشود. با جنگی که دنبالهاش در پاکستان است، آمریکا فشارهای فزایندهای را به دولت پاکستان وارد میکند. در عملیات فاجعهآمیز می 2009 علیه طالبان پاکستان، در دره سوآت، حدود 3 میلیون نفر بیخانمان شدند. پاکستان اینک تحت فشار آمریکاست که دست به عملیات مشابهی بزند. آمریکا در این مدت عملیاتهای تهاجمی خود را نیز با هواپیماهای بدون سرنشین افزایش داده است.
به گزارش سایت افغانستان باشگاه خبرنگاران حضور آمریکا و ناتو در افغانستان با سه هدف انجام شده و صورت میپذیرد: محاصره چین، کنترل روسیه و مقابله با ظهور ایران به عنوان قدرت منطقهای. البته این بدان معنا نیست که شکست ناتو یعنی شکست واشنگتن در این اهداف؛ چرا که سناریو دیگری مطرح است که سیاستهای روسیه را در کمک به آمریکا و ناتو توجیه میکند. این سناریو بر آن است که خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان، موجب اغتشاش و ناامنی گسترده در افغانستان و در نتیجه منطقه میشود و در واقع ایجاد ثبات در افغانستان، به فصل مشترک بازیگران منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده است. نکته دیگر این است که اگر شرایط در افغانستان به نحوی پیش برود که نیروهای آمریکا و طالبان بتوانند برای همان سه هدف یاد شده این منطقه را به پایگاه خود تبدیل کنند، افراطیگری در منطقه افزایش خواهد یافت که این امر برای تمام کشورهای منطقه نیز پیامدهای منفی در بر خواهد داشت.
سیاست بازیگران منطقهای در افغانستان
بازیگران عرصه افغانستان را میتوان به دو دسته فعال و نیمهفعال تقسیم کنیم. بازیگران فعال، پاکستان و روسیه هستند و بازیگران نیمه فعال کشورهایی مانند هند، ترکیه، عربستان و مجموعه کشورهای عضو شورای خلیج فارس میباشند.
پشتونها وارد میشوند
مردم پشتون یا پختون به زبان پشتو سخن میگویند. این قوم در شمال پاکستان، اکثراً شرق و جنوب افغانستان و به طور پراکنده در تمام افغانستان زندگی میکنند. در گذشته به پشتونها، «افغان» میگفتند؛ اما پس از استقلال افغانستان، دولت این کشور واژه افغان را به همه مردم افغانستان اطلاق کرد و پس از آن بیشتر به این قومیّت، پشتون گفته شد.
جنگ افغانستان در سطح جهانی موجب شد آمریکا و ناتو حوزه نفوذ و عملشان را گسترش دهند و به حوزه نزدیک روسیه وارد شوند، یعنی توازن استراتژیک را به نفع خود تغییر دهند. در سطح منطقهای این جنگ موجب گسترش افراطیگری دینی شد. در سطح داخلی نیز افزایش ترانزیت مواد مخدر به روسیه پیامدهای جدی داشت؛ چرا که براساس آمار سالانه حدود 50 هزار نفر در روسیه به دلیل مصرف مواد مخدر جان میبازند.
اهداف روسها از جنگ افغانستان
به نظر میرسد روسها هم چهار موضوع را در افغانستان دنبال میکنند. هدف اول جلوگیری از سرایت جریان افراط به روسیه است؛ هدف دوم روسیه کاهش آسیبپذیری در مقابل مواد مخدر است که تاکنون برای روسها تلفات سنگینی داشته است. هدف سوم پیشگیری از تهدید تلقی شدن افغانستان برای روسیه است. هرکدام از وضعیتهایی که منجر به حاکم شدن غرب و یا طالبان در افغانستان شود، برای روسیه تهدید محسوب میشود. هدف چهارمی که روسها دنبال میکنند، بازسازی ذهنیت تلخ مردم افغانستان است که نشئت گرفته از ده سال اشغال این کشور توسط شوروی میباشد. تمام سیاستگذاریهای سیاسی و اقتصادی روسیه در افغانستان، برای همراهسازی افکار عمومی میباشد.
حرف آخر
گفته شد که صلح از نیازهای اولیه زندگی انسانی ایست. دین مبین اسلام که خود داعیهدار صلح جهانی است تاکید بر صلح و زندگی مسالمت آمیز انسانها با هم دیگر دارد. امری که در آیات قرآن تبلور دارد و در سیره بزرگان دین جلوهگر است. در اسلام حقیقی؛ صلح اصل شرعی است و عمل بدان وظیفه هر مسلمانی است. با این حال در کشور افغانستان این امر محقق نشده و با درگیری و اختلاف میان اقوام، اختلاف میان آحاد جامعه اسلامی محقق گشته است. این امر سبب ساز بسیاری از تنشها و در نتیجه کشتارها و جنایات در افغانستان شده است و صلح و امنیت در این کشور را از بین برده است. امری که بر خلاف دستورات اسلام و سیره پیامبر است.
پس همه گروههای افغانستان که داعیه مسلمان بودن دارند و حتی گروه طالبان که با شعار اسلامخواهی بنیان گذاری شده است، میبایست به اسلام واقعی باز گردد و از دستورات قرآن تبعیت کند و صلح و امنیت را در جامعه اسلامی باز گرداند. امید است روزی شاهد صلح و امنیت در کشور افغانستان باشیم.
گزارش از حمیدرضا قربانی
انتهای پیام/