تجاوز به حریم سرزمین ما یک رویای پوچ است

به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز؛ امیر سرتیپ دوم خلبان صمد ابراهیمی باز نشسته نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است.

صمد ابراهیمی فرمانده ی گردان های هوایی بسیاری همچون گردانF4اصفهان، تیپ شکاری اصفهان و تیپ شکاری پایگاه هوایی شیراز بوده است .

سین : خودتان را معرفی کنید ؟

جیم : سرتیپ دوم خلبان صمد ابراهیمی متولد شهر شیراز هستم .

سین : عشق پرواز برای شما از چه زمانی آغاز شد ؟

جیم : از زمانی که به یاد دارم ، عاشق پرواز بودم . در کودکی وقتی از تلویزیون تصاویر فضانوردان خارجی را دیدم که به ماه رفته بودند شروع به گریه کردم . وقتی بزرگترها علت را از من پرسیدند گفتم من می خواستم به کره ی ماه بروم چرا آنها رفتند ؟

سین : از چه سالی وارد نیروی هوایی شدید ؟

جیم:من احساس می کنم از سال 1352 متولد شدم. همان سالی که با ورود به نیروی هوایی به بزرگترین هدف زندگیم رسیدم .ابتدا وارد دانشکده خلبانی تهران شدم و بعد برای ادامه ی تحصیل به امریکا رفتم . بعد از بازگشت، به پایگاه هوایی دزفول رفتم .

سین : پس از دزفول به عنوان نقطه آغاز پروازهایتانچه خاطراتی دارید ؟

جیم : آغاز کار من در دزفول با خاطرات زیادی همراه بود؛ بخصوص این که آن روزها با روزهای پر شور انقلاب همزمان بود . با زنده یاد شهید سر لشکر لشکری دوست صمیمی بودم .لازم است بگویم او اولین آزاده ی جنگ تحمیلی و آخرین کسی بود که آزاد شد .

ما با انقلابی های دزفول و اندیمشک همراه بودیم نامه های امام را به صورت شب نامه در پایگاه پخش می کردیم . یادم است ساواکی ها به مغازه های شهر اندیمشک حمله کردند ، جو وحشتناکی برای مردم ایجاد کردند . با هماهنگی شهید لشکری و انقلابی ها روی دیوارهای شهر نوشتیم :

از دلاوران پایگاه هوایی به متجاوزان

هرکسی که به خود اجازه تجاوزدادبه خاک و خون کشیده خواهد شد . دوام نوشته های روی دیوار کوتاه بود اما ! تاثیر مثبتی در روحیه ی مردم دزفول داشت . مردم دزفول و اندیمشک بی نظیر بودند .

سین : از مقاومت و روحیه ی مردم جنوب در جنگ زیاد شنیدیم شما از نزدیک چه دیدید؟

جیم : رو حیه ی آنها شگفت انگیز بود. با همسرم برای خرید به بازار رفته بودیم موشکی از بالای سر ما گذشت ما به سمت خیابان پرت شدیم و مغازه دار به داخل مغازه پرت شد و موشک به سمت میدان رفت . به طرف مغازه دار دویدم نگران حالش بودند . او سرش را ازمیان خاک وخل بیرون آورد و بالبخند پرسید: چی می خواستی ؟ انگارنه انگار اتفاقی افتاده همه باهم خندیدم .

سین : چرا در شروع جنگ تحمیلی، عراق در 31شهریور 1359 پایگاه های هوایی را بمباران کرد ؟

جیم : نیروی هوایی ، نیروی واکنش سریع است. برای موفقیت در نبرد زمینی برتری هوایی لازم است. البته ما در مرز بودیم و و وقتی برای شناسایی می رفتیم می دیدیمنیرویعراقی ها پشت مرز مستقر شدند و چند هزار تانک و نفربر در منطقه کمین کردند و حتی سوم شهریور1359به ما خبر دادند که یک هواپیمای جاسوسی عراق در خاک ایران است . هواپیمای آنتونف عراق در حال انفجار خطوط نفت و آتش زدن مزارع اطراف بود. من به همراه دوست عزیزم محمدتقی جدیدی خواستیم هواپیما بنشیند وقتی اخطار ما را نادیده گرفت، هواپیما رامورد اصابت قرار دادیم. با فرود اجباری هواپیما گروه پرواز به اسارت در آمدند .

سین :عراق بعد از بمباران فرودگاه های ایران با چه تصوری پیشنهاد پناهنده شدن به خلبان های ایرانی داد؟

جیم : اوایل انقلاب بود . رژیم بعث عراق و هم پیمانانش تصور غلطیاز توان دفاعی و باور ملت ایران داشتند . پیشنهاد پناهنده شدن فقط یک جنگ روانی بود مانند بسیاری از اقدام های تروریستی اوایل انقلاب . آنها نمی دانستند انقلاب ما ریشه در توحید و ارزشهای الهی دارد . ما ماندیم. در طول جنگ شهید دوران ها ، شهید بابایی ها ، شهید لشکری ها داشتیم .نیرو ی هوایی با عملیات کمان 99 اولین پاسخ ملت ایران را به تجاوز عراق دادو به آنها ثابت کرد تجاوز به حریم سرزمین ما یک رویای پوچ است .عمليات کمان99با کمتر از 14 ساعت از تجاوزعراق آغاز کردیم و با 140 فروند هواپيما، به تمام نقاط استراتژيک و منابع جنگي عراق ، از شمال تا جنوب اين کشور حمله کردیمو برتری هوایی را به دست آوردیم تا نیروهای زمینی بتوانند ابتکار عمل را به دست بگیرند .بعداز این عملیات نیروی هوایی عراق تا مدتها دچار مشکل شد.

سین : علت نامگذاری عملیات چه بود ؟

«کمان ۹۹»نمادی از فرستادن آتش خشم ملت ایران به سمتمتجاوز بود به این معناکه تیری در چله کمان گذاشته می‌شود و تا دور دست‌ترین نقاط عراق رها می‌شود. عدد ۹۹ نیز از تعداد صفحات طرح عملیاتیگرفته شده بود

سین : تحریم ها در آن زمان چه تاثیری در عملکردشما گذاشت ؟

مادر طول هشت سال جنگ تحمیلیبا تحریم تسلیحاتی زیادی روبه رو بودیم . اما! با توکل به خداو باور به توانایی هایی مانتوانستیم ایستادگی کنیم . بسیاری از تسلیحات و قطعاتی که نیاز داشتیم با همت و توان دانشمندان در داخل کشور ساخته شد . ما در عملیاتهای هوایی باوجود کمبود امکانات با برنامه ریزی دقیق پیش می رفتیم . برای مثال عراق موقع حمله به پالایشگاه ها لوله های انتقال نفت را بمباران می کرد ولی ما با تعیین دقیق هدف سیستم مرکزی پالایشگاه را از کار می انداختیم .

سین : در شروع هر عملیات چه احساسی داشتید ؟

جیم : ماهرروز در حال عملیات بودیم ، برتری هوایی نقش موثری در عملکرد نیروهای زمینی دارد . عشق به مردم و عشق به وطن برای ما ارزشندترین توشه بود . مردم به ما لطف زیادی داشتند عشق مردم به ما حس می داد .فراموش نمی کنم پیرمرد دزفولی که بهترین گوسفندش را جلو پایگاه آورده بود تا جلوی خلبان ها قربانی کند هرکاری کردیم مانع اوشویم قبول نکرد . ما خلبان مردمی بودیم که عاشقانه به ما محبت می کردند. امید پیروزی در هر عملیات شیرین بود و شهادت افتخار ما بود .اما ! این افتخار نصیب من نشد شاهد رفتن عزیزان بسیاری در هر عملیات بودم .یادی می کنم از شهید دوران گل سر سبد شهدای خلبان ، همیشه می گفت منهدف را می زنم پیروز برمی گردم و اگر هواپیمای مرا زدند اسیر نمی شوم . و همین گونه به شهادت رسید

سین : اگر خلبان نبودید چه شغلی داشتید ؟

جیم : فضانورد ، البته در آن روزها امکانات فضانورد شدن در ایران نبود ،

من خدارا شکر می کنم که به رویایی که داشتم رسیدم .

سین : چند فرزند دارید ؟

جیم : دو پسر و یک دختر . خدا راشکر همه تحصیل کرده و موفق هستند

پسربزرگم لیسانس عمران و فوق لیسانس آی تی، پسر دومم فوق دیپلم عمران و لیسانس معماری و دخترم فوق لیسانس زبان است .

سین : آنها علاقه ای به خلبان شدن نداشتند؟

جیم : هرسهعاشق خلبانی بودند ، اما! همسرم راضی نبود. البته من همبه او حق می دهم. می دانمسراسر زندگی با من به دلیل شرایط کاریم برایش در استرس و نگرانی گذشت .البته همسرم در سخت ترین شرایطیار و همدم من بوده . زمانی که به پایگاه امیدیه اعزام شدم همسرم بنا به خواست خودش با من همراه شد . در آن زمان پایگاه وسط بیابان بود هنوز ساخته نشده بود . من شرایط را به او گفتم و حتی گفتم هیچ کس همسرش را به آنجا نمی آورد ولی او با من همراه شد . البته آمدنش سبب خیری شد که همسر بقیه خلبان ها هم برای زندگی به آنجا بیایند .

سین : شرط تان برای ازدواج چه بود ؟

جیم : من با توجه به شرایطی که داشتم کسی را می خواستم که همراه من باشد . به همسرم از امکان انتقال به دور افتاده ترین نقاط ایران گفتم و

او قبول کرد .

سین : سخن پایانی ! صمد ابراهیمی کیست ؟

جیم : یک بنده خدا .

گفتگو از راضیه جوینده

انتهای پیام/ح