به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مثل جملهای است کوتاه، استعاری، برگرفته از تجربیات روزانه، با مضمونی حکیمانه، حاوی اظهارنظر یا عقیدهای کلی و پندآموز که به دلیل روانی الفاظ، روشنی معنی و موسیقی کلام میان مردم مشهورشده و آن را با تغییر جزئی یا بدون تغییر در گفتار خود به کار میبرند و به آن استناد میکنند.
ضربالمثلها آیینه تمامنمای فرهنگ، هنجارهای اجتماعی، عقاید و اندیشهها، طرز زندگی، منش، مناسبات، تمدن، اخلاق و ... ملتها هستند.
مثلها عامل حفظ و بقای واژگان، کنایات و اصطلاحات زبان و باعث توانمندی و غنای آن نیز میشوند که از این حیث مثل، همان جایگاه شعر را در غنای فرهنگی ملتها مییابد (ذوالفقاری، 1387).
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «پهلوان پنبه» میپردازیم.
ایرانیها از دیرباز به مناسبتهای مختلف جشنهای همگانی را برپا میکردند، جشن نوروز در بهار، تیرگان در تابستان، مهرگان در پاییز و بهمنگان در زمستان از جمله این جشنها بود.
در این میان جشنهای دیگری هم بودند که به مناسبت و فراخور زمان برگزار میشدند. در برخی از این جشنها، مردم لباسهای خاصی را به تن میکردند، مثلاًً در یکی از این جشنهای مردمی، دلقکی لاغراندام و نحیف بود که لباسی بر تن میکرد و در آن پنبه کار میگذاشت و از خود هیکلی پهلوانی میساخت و به نمایش حرکات پهلوانان در نزد مردم میپرداخت.
در کنار آن، مردی بود که شعر میخواند و همزمان کمانداری با تیر و کمان خود پهلوان قلابی را نشانه میگرفت و آن قدر تبر به سمت او روانه میکرد که نهایتاً همه پنبههایش را میزد. در نهایت اندام نحیف و لاغر دلقک را مردم میدیدند و پس از آن پهلوانان واقعی وارد میدان میشدند.
از آن زمان بود که اصطلاح «پهلوان پنبه» و «پنبهاش را زدند» در میان مردم رواج یافت. «پهلوان پنبه» از آن به بعد به فردی اطلاق میشود که چیزی در چنته ندارد اما ادعای فراوانی دارد و بعد از مدتی بر همگان مسجل میشود که هر آنچه گفته و انجام داده همه برای عرضاندام بوده است.
گزارش از: مریم محمدی
انتهای پیام/
به ورزش کار و صنعت کار و هر کسی خلاصه