[بار الها] تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم (۵)
ما را به راه راست هدايت فرما (۶)
راه آنان كه گرامى شان داشته اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان (۷)
سوره ۲: البقرة
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الف لام ميم (۱)
اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است (۲)
آنان كه به غيب ايمان مى آورند و نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى داده ايم انفاق مى كنند (۳)
و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند (۴)
آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند (۵)
در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است [آنها] نخواهند گرويد (۶)
خداوند بر دل هاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده اى است و آنان را عذابى دردناك است (۷)
و برخى از مردم مى گويند ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده ايم ولى گروندگان [راستين] نيستند (۸)
با خدا و مؤمنان نيرنگ مى بازند ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمى زنند و نمى فهمند (۹)
در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت (۱۰)
و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى گويند ما خود اصلاحگريم (۱۱)
بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى فهمند (۱۲)
و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم
ايمان بياوريد مى گويند آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده اند ايمان
بياوريم هشدار كه آنان همان كمخردانند ولى نمىدانند (۱۳)
و چون با كسانى كه ايمان
آورده اند برخورد كنند مى گويند ايمان آورديم و چون با شيطان هاى خود
خلوت كنند مى گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط [آنان را] ريشخند مى
كنيم (۱۴)
خدا [است كه] ريشخندشان مى كند و آنان را در طغيانشان فرو مى گذارد تا سرگردان شوند (۱۵)
همين كسانند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت خريدند در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد و هدايت يافته نبودند (۱۶)
مثل آنان همچون مثل كسانى است كه آتشى افروختند و چون پيرامون آنان
را روشنايى داد خدا نورشان را برد و در ميان تاريكي هايى كه نمى بينند
رهايشان كرد (۱۷)
كرند لالند كورند بنابراين به راه نمى آيند (۱۸)
يا چون [كسانى كه در معرض] رگبارى از آسمان كه در آن تاريكيها و
رعد و برقى است [قرار گرفتهاند] از [نهيب] آذرخش [و] بيم مرگ سر انگشتان
خود را در گوشهايشان نهند ولى خدا بر كافران احاطه دارد (۱۹)
نزديك است كه برق چشمانشان
را بربايد هر گاه كه بر آنان روشنى بخشد در آن گام زنند و چون راهشان را
تاريك كند [بر جاى خود] بايستند و اگر خدا مى خواست شنوايى و بينايىشان
را برمى گرفت كه خدا بر همه چيز تواناست (۲۰)
اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بوده اند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد (۲۱)
همان [خدايى] كه زمين را
براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان
آبى فرود آورد و بدان از ميوه ها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا
همتايانى قرار ندهيد در حالى كه خود مى دانيد (۲۲)
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده ايم شك داريد پس اگر راست
مى گوييد سوره اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد
(۲۳)
پس اگر نكرديد و هرگز نمى توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد (۲۴)
و كسانى را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند
مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان
است هر گاه ميوه اى از آن روزى ايشان شود مى گويند اين همان است كه پيش
از اين [نيز] روزى ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود و در
آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند (۲۵)
خداى را از اينكه به پشه اى
يا فروتر [يا فراتر] از آن مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آورده
اند مى دانند كه آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر
گراييده اند مى گويند خدا از اين مثل چه قصد داشته است [خدا] بسيارى را
با آن گمراه و بسيارى را با آن راهنمايى مى كند و[لى] جز نافرمانان را با
آن گمراه نمى كند (۲۶)
همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى شكنند و آنچه را خداوند
به پيوستنش امر فرموده مى گسلند و در زمين به فساد مى پردازند آنانند كه
زيانكارانند (۲۷)
چگونه خدا را منكريد با آنكه
مردگانى بوديد و شما را زنده كرد باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى
كند [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى شويد (۲۸)
اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به
[آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست
(۲۹)
و چون پروردگار تو به
فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى
را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش
تو [تو را] تنزيه مى كنيم و به تقديست مى پردازيم فرمود من چيزى مى دانم
كه شما نمى دانيد (۳۰)
و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر
فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى گوييد از اسامى اينها به من خبر
دهيد (۳۱)
گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم (۳۲)
فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم]
ايشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و
زمين را مىدانم و آنچه را آشكار مى كنيد و آنچه را پنهان مى داشتيد مى
دانم (۳۳)
و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده درافتادند (۳۴)
و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد] و از هر كجاى
آن خواهيد فراوان بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران
خواهيد بود (۳۵)
پس شيطان هر دو را از آن
بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد
شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد
بود (۳۶)
سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست كه] توبه پذير مهربان است (۳۷)
فرموديم جملگى از آن فرود
آييد پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر
ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد (۳۸)
و[لى] كسانى كه كفر ورزيدند و نشانههاى ما را دروغ انگاشتند آنانند كه اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۳۹)
اى فرزندان اسرائيل نعمتهايم
را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به
پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد (۴۰)
و بدانچه نازل كرده ام كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست ايمان
آريد و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد و تنها از
من پروا كنيد (۴۱)
و حق را به باطل درنياميزيد و حقيقت را با آنكه خود مى دانيد كتمان نكنيد (۴۲)
و نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد و با ركوع كنندگان ركوع كنيد (۴۳)
آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خود را فراموش مى كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى خوانيد آيا [هيچ] نمى انديشيد (۴۴)
از شكيبايى و نماز يارى جوييد و به راستى اين [كار] گران است مگر بر فروتنان (۴۵)
همان كسانى كه مى دانند با پروردگار خود ديدار خواهند كرد و به سوى او باز خواهند گشت (۴۶)
اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد (۴۷)
و بترسيد از روزى كه هيچ كس
چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى كند و نه از او شفاعتى پذيرفته و نه
به جاى وى بدلى گرفته مىشود و نه يارى خواهند شد (۴۸)
و [به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ] فرعونيان رهانيديم
[آنان] شما را سخت شكنجه مى كردند پسران شما را سر مى بريدند و زنهايتان
را زنده مى گذاشتند و در آن [امر بلا و] آزمايش بزرگى از جانب
پروردگارتان بود (۴۹)
و هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات بخشيديم و فرعونيان را در حالى كه شما نظاره مى كرديد غرق كرديم (۵۰)
و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم آنگاه در غياب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد (۵۱)
پس از آن بر شما بخشوديم باشد كه شكرگزارى كنيد (۵۲)
و آنگاه كه موسى را كتاب و فرقان [=جداكننده حق از باطل] داديم شايد هدايت يابيد (۵۳)
و چون موسى به قوم خود گفت
اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم كرديد پس به درگاه
آفريننده خود توبه كنيد و [خطاكاران] خودتان را به قتل برسانيد كه اين
[كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذيرفت كه
او توبه پذير مهربان است (۵۴)
و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت (۵۵)
سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد كه شكرگزارى كنيد (۵۶)
و بر شما ابر را سايه گستر كرديم و بر شما گزانگبين و
بلدرچين فرو فرستاديم [و گفتيم] از خوراكيهاى پاكيزهاى كه به شما روزى
داده ايم بخوريد و[لى آنان] بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم روا مى
داشتند (۵۷)
و [نيز به يادآريد] هنگامى
را كه گفتيم بدين شهر درآييد و از [نعمتهاى] آن هر گونه خواستيد فراوان
بخوريد و سجده كنان از در [بزرگ] درآييد و بگوييد [خداوندا] گناهان ما را
بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود (۵۸)
اما كسانى كه ستم كرده بودند [آن سخن را] به سخن ديگرى غير از آنچه
به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند به
سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند عذابى از آسمان فرو فرستاديم (۵۹)
و هنگامى كه موسى براى قوم
خود در پى آب برآمد گفتيم با عصايت بر آن تخته سنگ بزن پس دوازده چشمه از
آن جوشيدن گرفت [به گونهاى كه] هر قبيله اى آبشخور خود را مى دانست [و
گفتيم] از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و[لى] در زمين سر به فساد برمداريد
(۶۰)
و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى
خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى روياند از [قبيل] سبزى و خيار و سير
و عدس و پياز براى ما بروياند [موسى] گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز
پست تريد پس به شهر فرود آييد كه آنچه را خواسته ايد براى شما [در آنجا
مهيا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا
گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانه هاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران
را بناحق مى كشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده
بودند (۶۱)
در حقيقت كسانى كه [به
اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده اند و ترسايان و صابئان هر كس به
خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش
پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد
(۶۲)
و چون از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما
افراشتيم [و فرموديم] آنچه را به شما داده ايم به جد و جهد بگيريد و آنچه
را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد (۶۳)
سپس شما بعد از آن [پيمان] رويگردان شديد و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود مسلما از زيانكاران بوديد (۶۴)
و كسانى از شما را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند نيك شناختيد پس ايشان را گفتيم بوزينگانى طردشده باشيد (۶۵)
و ما آن [عقوبت] را براى حاضران و [نسلهاى] پس از آن عبرتى و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم (۶۶)
و هنگامى كه موسى به قوم خود گفتخدا به شما فرمان مىدهد كه ماده
گاوى را سر ببريد گفتند آيا ما را به ريشخند مى گيرى گفت پناه مى برم به
خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم (۶۷)
گفتند پروردگارت را براى ما
بخوان تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى] است گفت وى مى فرمايد آن
ماده گاوى است نه پير و نه خردسال [بلكه] ميانسالى است بين اين دو پس آنچه
را [بدان] ماموريد به جاى آريد (۶۸)
گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است گفت
وى مى فرمايد آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص كه رنگش بينندگان را شاد
مى كند (۶۹)
گفتند از پروردگارت بخواه تا
بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى] باشد زيرا [چگونگى] اين ماده گاو بر
ما مشتبه شده و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدايت
خواهيم شد (۷۰)
گفت وى مى فرمايد در حقيقت آن ماده گاوى است كه نه رام است تا
زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند بى نقص است و هيچ لكه اى در
آن نيست گفتند اينك سخن درست آوردى پس آن را سر بريدند و چيزى نمانده بود
كه نكنند (۷۱)
و چون شخصى را كشتيد و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد و حال آنكه خدا آنچه را كتمان مى كرديد آشكار گردانيد (۷۲)
پس فرموديم پاره اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد
[تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما
مى نماياند باشد كه بينديشيد (۷۳)
سپس دلهاى شما بعد از اين
[واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سخت تر از آن چرا كه از برخى سنگها
جويهايى بيرون مى زند و پاره اى از آنها مى شكافد و آب از آن خارج مى
شود و برخى از آنها از بيم خدا فرو مى ريزد و خدا از آنچه مى كنيد غافل
نيست (۷۴)
آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از
آنان سخنان خدا را مى شنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مى كردند و
خودشان هم مى دانستند (۷۵)
و [همين يهوديان] چون با
كسانى كه ايمان آورده اند برخورد كنند مى گويند ما ايمان آورده ايم و
وقتى با همديگر خلوت مى كنند مى گويند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده
است براى آنان حكايت مى كنيد تا آنان به [استناد] آن پيش پروردگارتان بر
ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمى كنيد (۷۶)
آيا نمى دانند كه خداوند آنچه را پوشيده مى دارند و آنچه را آشكار مى كنند مى داند (۷۷)
و [بعضى] از آنان بى سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى دانند و فقط گمان مى برند (۷۸)
پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشده اى] با دستهاى خود مى نويسند
سپس مىگويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى
بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به
دست مى آورند (۷۹)
و گفتند جز روزهايى چند هرگز
آتش به ما نخواهد رسيد بگو مگر پيمانى از خدا گرفته ايد كه خدا پيمان خود
را هرگز خلاف نخواهد كرد يا آنچه را نمى دانيد به دروغ به خدا نسبت مى
دهيد (۸۰)
آرى كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در ميان گيرد پس چنين كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۸۱)
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند (۸۲)
و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و
به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم [به
زبان] خوش سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد آنگاه جز
اندكى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتيد (۸۳)
و چون از شما پيمان محكم
گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد سپس
[به اين پيمان] اقرار كرديد و خود گواهيد (۸۴)
[ولى] باز همين شما هستيد كه يكديگر را مى كشيد و گروهى از خودتان
را از ديارشان بيرون مى رانيد و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به يكديگر
كمك مى كنيد و اگر به اسارت پيش شما آيند به [دادن] فديه آنان را آزاد مى
كنيد با آنكه [نه تنها كشتن بلكه] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است
آيا شما به پارهاى از كتاب [تورات] ايمان مى آوريد و به پاره اى كفر مى
ورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى
نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سخت ترين عذابها باز برند و خداوند
از آنچه مى كنيد غافل نيست (۸۵)
همين كسانند كه زندگى دنيا را به [بهاى] جهان ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند (۸۶)
و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را
پشت سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه هاى آشكار بخشيديم و او را
با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما
نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد
(۸۷)
و گفتند دلهاى ما در غلاف
است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه
ايمان مى آورند چه اندك شماره اند (۸۸)
و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است
برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى
مى جستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش
كردند پس لعنت خدا بر كافران باد (۸۹)
وه كه به چه بد بهايى خود را
فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا
خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى] فرو مى فرستد
پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفت آور است
(۹۰)
و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مى
گويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى آوريم و غير آن را
با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مى كنند
بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مى كشتيد (۹۱)
و قطعا موسى براى شما معجزات آشكارى آورد سپس آن گوساله را در غياب وى [به خدايى] گرفتيد و ستمكار شديد (۹۲)
و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما
برافراشتيم [و گفتيم] آنچه را به شما داده ايم به جد و جهد بگيريد و [به
دستورهاى آن] گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان
[مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد [بدانيد كه] ايمانتان شما
را به بد چيزى وامى دارد (۹۳)
بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم پس اگر راست مى گوييد آرزوى مرگ كنيد (۹۴)
ولى به سبب كارهايى كه از پيش كردهاند هرگز آن را آرزو نخواهند كرد و خدا به [حال] ستمگران داناست (۹۵)
و آنان را مسلما آزمندترين
مردم به زندگى و [حتى حريصتر] از كسانى كه شرك مىورزند خواهى يافت هر يك
از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به
او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مى كنند بيناست
(۹۶)
بگو كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست] چرا كه او به
فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى]
پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است (۹۷)
هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل است [بداند كه] خدا يقينا دشمن كافران است (۹۸)
و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم و جز فاسقان [كسى] آنها را انكار نمى كند (۹۹)
و مگر نه اين بود كه [يهود]
هر گاه پيمانى بستند گروهى از ايشان آن را دور افكندند بلكه [حقيقت اين است
كه] بيشترشان ايمان نمى آورند (۱۰۰)
و آنگاه كه فرستادهاى از جانب خداوند برايشان آمد كه آنچه را با
آنان بود تصديق مى داشت گروهى از اهل كتاب كتاب خدا را پشت سر افكندند
چنانكه گويى [از آن هيچ] نمى دانند (۱۰۱)
و آنچه را كه شيطان[صفت]ها
در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر
نورزيد ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى آموختند و
[نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود
[پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمىكردند مگر
آنكه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس
زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مى آموختند كه به
وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمى
توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مى آموختند كه
برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمى رسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته
بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهره اى ندارد وه كه چه بد
بود آنچه به جان خريدند اگر مى دانستند (۱۰۲)
اگر آنها گرويده و پرهيزگارى كرده بودند قطعا پاداشى [كه] از جانب خدا [مىيافتند] بهتر بوداگر مى دانستند (۱۰۳)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد نگوييد راعنا و بگوييد انظرنا و [اين توصيه را] بشنويد و [گر نه] كافران را عذابى دردناك است (۱۰۴)
نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شدهاند و نه مشركان [هيچ كدام] دوست
نمىدارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد با آنكه خدا هر كه را
خواهد به رحمت خود اختصاص دهد و خدا داراى فزونبخشى عظيم است (۱۰۵)
هر حكمى را نسخ كنيم يا آن
را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مى آوريم مگر
ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست (۱۰۶)
مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد (۱۰۷) آيا مى خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلا از موسى خواسته
شد و هر كس كفر را با ايمان عوض كند مسلما از راه درست گمراه شده است (۱۰۸)
بسيارى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى
كه در وجودشان بود آرزو مى كردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند
پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا بر هر كارى
تواناست (۱۰۹)
و نماز را به پا داريد و
زكات را بدهيد و هر گونه نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا
باز خواهيد يافت آرى خدا به آنچه مى كنيد بيناست (۱۱۰)
و گفتند هرگز كسى به بهشت درنيايد مگر آنكه يهودى يا ترسا باشد اين
آرزوهاى [واهى] ايشان است بگو اگر راست مى گوييد دليل خود را بياوريد
(۱۱۱)
آرى هر كس كه خود را با تمام
وجود به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى
بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد (۱۱۲)
و يهوديان گفتند ترسايان بر حق نيستند و ترسايان گفتند يهوديان بر
حق نيستند با آنكه آنان كتاب [آسمانى] را مى خوانند افراد نادان نيز
[سخنى] همانند گفته ايشان گفتند پس خداوند روز رستاخيز در آنچه با هم
اختلاف مى كردند ميان آنان داورى خواهد كرد (۱۱۳)
و كيست بيدادگرتر از آن كس
كه نگذارد در مساجد خدا نام وى برده شود و در ويرانى آنها بكوشد آنان حق
ندارند جز ترسان لرزان در آن [مسجد]ها درآيند در اين دنيا ايشان را خوارى و
در آخرت عذابى بزرگ است (۱۱۴)
و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنيد آنجا روى [به] خداست آرى خدا گشايشگر داناست (۱۱۵)
و گفتند خداوند فرزندى براى
خود اختيار كرده است او منزه است بلكه هر چه در آسمانها و زمين است از آن
اوست [و] همه فرمانپذير اويند (۱۱۶)
[او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است] و چون به كارى اراده فرمايد فقط مى گويد [موجود] باش پس [فورا موجود] مىشود (۱۱۷)
افراد نادان گفتند چرا خدا
با ما سخن نمى گويد يا براى ما معجزه اى نمى آيد كسانى كه پيش از اينان
بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مىگفتند دلها [و افكار]شان به هم
مىماند ما نشانه ها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن
گردانيده ايم (۱۱۸)
ما تو را بحق فرستاديم تا بشارتگر و بيم دهنده باشى و [لى] درباره دوزخيان از تو پرسشى نخواهد شد (۱۱۹)
و هرگز يهوديان و ترسايان از
تو راضى نمىشوند مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها
هدايت خداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل
شد باز از هوس هاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت
(۱۲۰)
كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان دادهايم [و] آن را چنانكه بايد
مى خوانند ايشانند كه بدان ايمان دارند و[لى] كسانى كه بدان كفر ورزند
همانانند كه زيانكارانند (۱۲۱)
اى فرزندان اسرائيل نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد (۱۲۲)
و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى
كند و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود و نه او را ميانجيگرى سودمند
افتد و نه يارى شوند (۱۲۳)
و چون ابراهيم را پروردگارش
با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو
را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان
من به بيدادگران نمى رسد (۱۲۴)
و چون خانه [كعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار
داديم [و فرموديم] در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به
ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و معتكفان و
ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد (۱۲۵)
و چون ابراهيم گفت پروردگارا
اين [سرزمين] را شهرى امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز
بازپسين ايمان بياورد از فرآورده ها روزى بخش فرمود و[لى] هر كس كفر
بورزد اندكى برخوردارش مى كنم سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ]
مىكشانم و چه بد سرانجامى است (۱۲۶)
و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايههاى خانه [كعبه] را بالا
مى بردند [مىگفتند] اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى
دانايى (۱۲۷)
پروردگارا ما را تسليم
[فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب
دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبه پذير مهربان (۱۲۸)
پروردگارا در ميان آنان فرستادهاى از خودشان برانگيز تا آيات تو
را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند زيرا
كه تو خود شكست ناپذير حكيمى (۱۲۹)
و چه كسى جز آنكه به سبك
مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمیتابد و ما او را در اين دنيا
برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود (۱۳۰)
هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم (۱۳۱)
و ابراهيم و يعقوب پسران خود
را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران
من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد
(۱۳۲)
آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد حاضر بوديد هنگامى كه به پسران
خود گفت پس از من چه را خواهيد پرستيد گفتند معبود تو و معبود پدرانت
ابراهيم و اسماعيل و اسحاق معبودى يگانه را مى پرستيم و در برابر او تسليم
هستيم (۱۳۳)
آن جماعت را روزگار به سر
آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان
مىكرده اند شما بازخواست نخواهيد شد (۱۳۴)
و [اهل كتاب] گفتند يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت يابيد بگو نه بلكه [بر] آيين ابراهيم حقگرا [هستم] و وى از مشركان نبود (۱۳۵)
بگوييد ما به خدا و به آنچه
بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسماعیل و اسحاق و يعقوب و اسباط
نازل آمده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همه پيامبران از
سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده ايم ميان هيچ يك از ايشان فرق
نمیگذاريم و در برابر او تسليم هستيم (۱۳۶)
پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ايمان آورده ايد ايمان آوردند
قطعا هدايت شدهاند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و
جدايى ] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايتخواهد كرد كه او
شنواى داناست (۱۳۷)
اين است نگارگرى الهى و كيست خوش نگارتر از خدا و ما او را پرستندگانيم (۱۳۸)
بگو آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىكنيد با آنكه او پروردگار
ما و پروردگار شماست و كردارهاى ما از آن ما و كردارهاى شما از آن شماست و
ما براى او اخلاص مى ورزيم (۱۳۹)
يا مى گوييد ابراهيم و
اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [دوازدهگانه] يهودى يا نصرانى بوده اند
بگو آيا شما بهتر مى دانيد يا خدا و كيست ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از
خدا را در نزد خويش پوشيده دارد و خدا از آنچه مى كنيد غافل نيست (۱۴۰)
آن جماعت را روزگار سپرى شد براى ايشان است آنچه به دست
آوردهاند و براى شماست آنچه به دست آوردهايد و از آنچه آنان
میكردهاند شما بازخواست نخواهيد شد (۱۴۱)