یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)/ 62

شما می‌توانید یک نماز بی‌نیت انجام دهید؟! / خلاف دستور خدا برای خدا؟!

در تاریخ 66/3/19 بعد از کارهای روزانه به عرض حضرت امام(ره) رساندم:«سالانه حساب وجوهاتم را کرده و پرداخت نموده‌‌ام ولی از شما تقاضا می‌کنم احتیاطا بنده را برئ الذّمه فرمایید.» فرمودند: برئ الذّمه کردم.

به گزارش خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، عظمت و شخصیت حضرت امام(ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی،‌ وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش،‌ چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می‌نمود.



عظمت شخصیت امام(ره) و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک ترین افراد و برجسته ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیق نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست، با این همه هر کس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بعد ظاهری و اثباتی،‌ قطره ای از دریای حکمت و فرزانگی امام(ره) را چشیده است و با جمع آوری این قطره‌هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه کامان تاریخ و نسل‌های آینده، جاری می‌شود.
 
"محمد حسین رحیمیان" نویسنده کتاب "یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره" می‌نویسد: این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری،‌ در کنار گل بی خار وجودش سر کردم، ولی به دلیل قابلیت، کمتر از طراوت و زیبایی ملکوتیش بهره مند شدم و بی گمان آنچه از او نصیبم شد، قطره ای بود از دریا و در عین حال آنچه از درک احساسم با قلم شکسته در قالب الفاظ ناقص می‌آید باز هم قطره ای است از دریا!

آنچه در زیر می‌آید هرگز نمی‌تواند معرف شخصیت والای حضرت امام(ره) باشد، بلکه فقط گوشه‌ای است از داستان آشنایی "محمد حسن رحیمیان" و خاطراتی چند از آنچه مستقیما شاهد و مرتبط با آن بوده است و البته در چند موردی که نقل صدها خاطره‌ای است که از دیگران شنیده است.

علاقه مندان به خواندن خاطرات می‌توانند هر روز راس ساعت 6 صبح با مراجعه به سایت باشگاه خبرنگاران، ‌چند مورد از این خاطرات را مطالعه کنند و البته روند نقل این خاطرات در رسانه مذکور تا زمان رحلت جانگداز بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت.

به شک‌هایتان اعتنا نکنید

در تاریخ پنج‌شنبه 14/3/66 خدمت امام(ره) عرض کردم:«بنده از نجف نیابتأ به حج مشرف شدم و چند برابر اعمال حج را انجام دادم و در اثر وسواسی که به خصوص در نیت داشتم، سختی زیادی را متحمل شدم، الان ظاهرا مستطیع هستم و شبیه به همان حالت و زمینه‌ آن در من وجود دارد. با توجه به عسر و حرج، آیا می‌توانم حج را به تآخیر بیندازم.» فرمودند:

نباید این‌طور باشید. به شک‌هایتان اعتنا نکنید. حتی به قطع خودتان نباید ترتیب اثر بدهید. شما که اهل فضل هستید، نباید این‌گونه باشید.

در این‌جا متبسم شدند و ادامه دادند:

گرچه بعضی از علما و بزرگان هم وسواسی بوده‌اند! شما می‌توانید یک نماز بی‌نیت انجام دهید؟! اصلا کار بی‌نیت نمی‌شود انجام داد.

خلاف دستور خدا برای خدا؟!

در تاریخ 19/3/66 بعد از کارهای روزانه به عرض حضرت امام(ره) رساندم: «سالانه حساب وجوهاتم را کرده و پرداخت نموده‌‌ام ولی از شما تقاضا می‌کنم احتیاطا بنده را برئ الذّمه فرمایید.»
فرمودند:

برئ الذّمه کردم.

سپس مبلغ حدود سی هزار تومان که بخشی مخمّس و بقیه عیدی یا از درآمد سال جاری بود به معظّم له تقدیم و معروض داشتم که این‌ها هدیه‌اند و... فرمودند که هدیه‌ها خمس ندارد. ادامه دادم که این‌ها را خدمت حضرت‌عالی تقدیم می کنم و شما برای رفتن به حج به بنده بذل فرمایید. حضرت امام(ره) آن‌ها را گرفتند و در حالی‌که جواب مثبت دادند، به حقیر مسترد داشتند و آن‌گاه فرمودند:

شما از این وسواس دست بردار. زندگی خودتان را خراب می‌کنید. با این کارها شما خلاف شرع و دستور خدا انجام می‌دهید، برای خدا!!!

این کار برای آن بود که اگر کسی در واقع مستطیع نباشد در صورتی که شخصی دیگر هزینه‌ انجام حج را به بذل کند طبق حکم فقهی حج بر او واجب و مجزی می‌شود.

حضرت امام(ره) ضمن انجام درخواست حقیر چون احساس کردند این کار از روی وسواس است با لحنی محبت‌آمیز اما قاطع اینجانب را از وسواس نهی فرمودند.

دعای سفر

در تاریخ سه شنبه 6/5/66 بعد از انجام کارها، جناب آقای رسولی با اشاره به اینجانب به عرض حضرت  امام(ره) رساند که: «فلانی امروز عازم مکه است.» و حقیر که برای دست‌بوسی خداحافظی جلو رفتم، با صحنه‌ای مواجه شدم که هرگز در مخیله‌ام خطور نمی‌کرد. حضرت امام(ره) به جای آن که دستشان را جلو بیاورند، صورت مبارکشان را جلو آوردند برای معانقه! در حالی که  از شدت هیجان و شوق می‌لرزیدم و سر از پا نمی‌شناختم، صورت خود را بر صورت منور امام(ره) یافتم و امام(ره) شروع کردند به خواندن آیه‌ مبارکه‌ی «انّ‌الذّی فرض علیک القرآن لرادّک إلی معاد‍ »فاالله» خیر حافظأ و هو ارحم الراحمین» و باز هم دعا کردند. درحالی که دستشان را می‌بوسیدم، با تفقد و مهربانی و در عین حال قاطعانه فرمودند:

شما در اعمالتان احتیاط نکنید.

جالب این‌که این جمله گویی یک تصرف تکوینی بود که در طول سفر و مناسک حج در گوشم طنین‌انداز بود. آن‌چه را غیرممکن می‌پنداشتم، ممکن بلکه محقق کرد و به طور کلی وسواس برطرف شد.

انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار