شخصيتي پرافتخار در تاريخ ايران؛

توصيفات امام(ره) و رهبري از اميرکبير

ميرزاتقي خان، در ايام جواني به سر مي برد که ماجراي قتل گريبايدوف روي داد. فتحعلي شاه تصميم گرفت هيئتي به روسيه براي تجديد مناسبات اعزام کند و قائم مقام، ميرزاتقي خان را به عنوان يک ديپلمات لايق، همراه با خسروميرزا به سن پترزبورگ فرستاد.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،

« سال بدى بود براى اينکه مفتضح شد هيئت حاکمه؛ مفتضح شد دستگاه جبار؛ و ما نمىخواستيم. ما نمىخواهيم که مملکت ما در خارج معرفى بشود که همچو عناصر خبيثى سرِکارند؛ ما نمىخواستيم اين را. ما مىخواهيم که مملکت ما از آن نقطه اولىاش تا آن آخرش، جورى باشند، طورى سلوک بکنند که مايه افتخار يک مملکتى باشد. بگويند آقا، ما اميرکبير داريم ...»

(بخشي از بيانات حضرت امام(ره) عليه رژيم ستمشاهي در مسجد اعظم قم، در تاريخ 12 ارديبهشت سال 1342 – صحيفه نور، ج1، صص 211 و 212)

«يکى از نام هاى داراى افتخار در تاريخ ما - به همان اندازه اى که واقعيت دارد - اميرکبير است. اميرکبير در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم مى شود سه سال وقت خيلى زيادى است. همه  کارهايى که اميرکبير انجام داده و همه  خاطرات خوبى که تاريخ و ملت ما از اين شخصيت دارد، محصول سه سال است. بنابراين چهار سال، وقت کمى نيست - وقت خيلى زيادى است - به شرط اين که از همه  اين وقت به نحو درست استفاده شود.»

(بخشي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 1383.3.27)

«اميرکبير که يک چهره  ماندگار در تاريخ ماست و واقعاً کارهاى بزرگى هم کرده، همه  حکومت او سه سال بود؛ يعنى يک سال از مدتى که بناست على العجاله شما در اين مسئوليت مشغول باشيد، کمتر است؛ اما آن قدر اين کار، مهم و بزرگ و جدى بود که تاريخ اميرکبير را فراموش نمى کند؛ والّا قبل از اين که بيايد در رأس صدارت قرار بگيرد و بعد که به کاشان تبعيد شد، ديگر چيزى در پرونده  او وجود ندارد.»

(بخشي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي هيئت دولت در تاريخ 1384.6.8)

ميرزا تقي خان اميرکبير، دولتمرد توانمند و وطن دوست ايراني، در سال 1186 هـ.ش در هزاوه اراک در خانواده اي محروم متولد شد. شايد اگر پدرش از خدمتگزاران مردي فرهيخته چون قائم مقام فراهاني نبود، نبوغ ذاتي اين مرد بزرگ، هرگز منشاء خدمات سترگش به ايرانيان نمي شد. امّا تقدير اين بود که کودک باهوش و در عين حال شجاع «کربلايي قربان آشپز» و «فاطمه خانم»، مورد توجه قائم مقام اول قرار گيرد و به عنوان منشي رسمي وي مشغول به کار شود. قائم مقام که در ناصيه او استعدادي شگرف و همتي بلند مي ديد، به آموزش او همت گماشت و در اندک زماني از ميرزاتقي خان، ديپلماتي کارکشته و سياستمداري هوشيار تربيت کرد.

فراست و توانايي او سبب شد بعدها در دستگاه قائم مقام دوم نيز جايگاهي والا داشته باشد؛ تا جايي که قائم مقام درباره او به يکي از دوستانش نوشت:«اين پسر خيلي ترقيات دارد و قوانين بزرگ به روزگار مي گذراند، باش تا صبح دولتش بدمد.»

نخستين فعاليت هاي سياسي

ميرزاتقي خان، در ايام جواني به سر مي برد که ماجراي قتل گريبايدوف روي داد. فتحعلي شاه تصميم گرفت هيئتي به روسيه براي تجديد مناسبات اعزام کند و قائم مقام، ميرزاتقي خان را به عنوان يک ديپلمات لايق، همراه با خسروميرزا به سن پترزبورگ فرستاد. اين نخستين مأموريت سياسي امير بود و لياقت و تدبيري که در اين سفر از خود نشان داد، باعث شد چند سال بعد، به ارزنةالروم، در عثماني، فرستاده شود و به مدت 2 سال، رياست هيئت مذاکره کننده را براي تعيين مرزهاي ايران و ايجاد توافق بين دو کشور، بر عهده بگيرد.

او که با تبحر خاصي اين ماموريت حساس را به پايان رساند، پس از بازگشت، از سوي شاه با لقب اميرنظام، مسئول تربيت وليعهدي شد که بعدها با عنوان ناصرالدين شاه تاجگذاري کرد. اميرکبير با اندوخته اي از تجربه هاي ناب و هزاران اميد و آرزو براي سعادت ايرانيان، در 28 مهر سال 1227 هـ.ش، مسئوليت صدراعظمي را بر عهده گرفت و گام در مسير اصلاح و ترقي ايران گذاشت.

اميرکبير و دگرگوني دستگاه سياست خارجي

دولت ايران تا پيش از صدارت اميرکبير، تقريباً فاقد نهاد فعال در عرصه سياست خارجي و روابط ديپلماتيک به شکلي منسجم بود.

اميرکبير در دو کشور انگليس و روسيه، سفارت دائمي ايجاد کرد و کوشيد با اجراي اجباري عرف ديپلماتيک، رابطه با سفراي اين دو دولت را، که در هر موضوع مرتبط با مصالح کشور، خود را مدعي مي دانستند، بر عهده وزارت امورخارجه بگذارد. اين اقدام غرورآفرين اميرکبير را مي توان به نوعي، احياي حيثيت بين المللي ايران دانست. او مي کوشيد با ايجاد توازن در روابط خارجي و برقراري روابط با کشورهايي که نسبت به ايران موضع استعماري نداشتند، سياست هاي خائنانه روس و انگليس در ايران را تضعيف کند.

قراردادهايي که او با دولت هاي خارجي، از جمله انگليس منعقد کرد، تنها قراردادهاي بين المللي در دوره قاجار هستند که در آنها ايران از منافعي نسبتاً برابر با ساير دولت ها برخوردار است. نمونه اين قراردادها را مي توان در عهدنامه نظارت بر کشتي راني خليج فارس براي مقابله با تجارت برده مشاهده کرد. امير از کسب اطلاعات لازم نيز غفلت نمي کرد و سيستم قدرتمند کسب اطلاعات او حتي تا جلسات مخفي سفارت انگليس نفوذ کرده بود.

تلاش هاي اميرکبير براي ساماندهي اوضاع داخلي

امير در حوزه سياست داخلي، انتظام بخشيدن به امور و دستيابي به فناوري هاي نوين را سرلوحه فعاليت خود قرار داد. به همت او قوانين مالياتي تغيير کرد و انسجامي مناسب يافت. او ارتش را از نيرويي راکد و مورد سوءاستفاده درباريان فاسد، به خدمتگزار واقعي ملت بدل کرد و توانست به مدد آن، نظم و امنيت را در مدت کوتاهي برقرار کند.

در دوره او حقوق درباريان فاسد به شدت کم و در برخي مواقع قطع شد. اميرکبير تلاش کردبراي ايجاد ظرفيت مناسب درراستاي رشد علوم جديد، دارالفنون را تأسيس کند و به همين دليل مسيوجان داوود را براي استخدام استاد به اروپا فرستاد، اما به او تأکيد کرد که اين استادان نبايد از اتباع روس و انگليس باشند. با کشف واکسن آبله، توسط ادوارد جنر در انگلستان، اميرکبير فورا دستور ورود آن را به ايران داد و به اين ترتيب ايران نخستين کشوري در خاورميانه بود که از امکان واکسيناسيون بهره مند  شد.

اميرکبير و مبارزه با انحرافات

آغاز صدارت اميرکبير همزمان با فعاليت فرقه انحرافي بابيه بود. بابي ها با حمايت عناصر مرموز و وابسته، هر روز در گوشه اي بلوا به پا مي کردند و مماشات حکومت هاي گذشته، بر جسارت آنها براي انجام اين اقدامات افزوده بود. امير ابتدا با محاکمه علي محمدشيرازي، مشهور به باب و اعدام او و سپس شناسايي عوامل اين فرقه به اين غائله خطرناک در کشور پايان داد. حميت ديني امير همچنين سبب مي شد در انديشه رونق دين و مکتب اهل بيت(ع) نيز باشد.

نقل است که به شاعري به منظور سرودن اشعار معتبر براي مراسم تعزيه سفارشي داده بود که به سبب شهادتش به ثمر نرسيد. امير در ايام محرم نيز آداب عزاداري را به طور کامل انجام مي داد.

سرانجام دسيسه گران داخلي، با محوريت مهدعليا، مادر شاه و حمايت سفارت خانه هاي روس و انگليس که از سياست هاي اميرکبير خشمگين بودند، شاه را به او بدبين کردند و حکم عزل امير را از او گرفتند. چندي بعد، از بيم تمايل دوباره شاه به او، با فريب و نيرنگ حکم قتلش را نيز گرفتند و مأموران ميرزاآقاخان نوري، او را در حمام فين کاشان، با قطع رگ دست، به شهادت رساندند. پس از شهادت امير، همسرش، عزت الدوله، خواهر شاه، پيکر او را به کربلا برد و در جوار مرقد مطهر حضرت امام حسين(ع) به خاک سپرد.

منابع:

۱ - «اميرکبير يا قهرمان مبارزه با استعمار»، مولف: آيت ا... هاشمي رفسنجاني

۲ -«دين و دولت در ايران»، جلد اول، مولف: حامد الگار

۳ - «اميرکبير و ايران»، مولف: فريدون آدميت

۴ - «تاريخ مفصل ايران»، مولف: عباس اقبال آشتياني

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار