به گزارش
باشگاه خبرنگاران، علی معلمدامغانی، شاعر و رییس فرهنگستان هنر در واکنش به حذف کتیبههای نظامی در آذربایجان، یادداشت مبسوطی نوشت.
متن این یادداشت بدین شرح است:
بنام خدای دانای توانا درود و آفرین بر پیامبر ما محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم. این سخن را روی در زمره حضور است که میراثدار فرّ و فرهنگ پیشینگان این سرزمینند.
سرزمینی که شمالشرق آن اترک و تجن است و جبال هزار مزکت و حد شمالغرب آن آراکس (ارس) و آرارات است و کوه قاف ( قفقاز) و در جنوب غربی آن دیگله (دجله) اروند واقع است و به روایت روشنتر دریاچه کسپین (قزوین) و جبال البرز در شمال و خلیج فارس و دریای عمان در جنوب به قامت گربهای یا شیر بچهای که چشم آن ارومیه است دریاچه کبود ارومیه این پس افکند و مرده ریگ ایران بزرگ از اعصار ماضی و مرکز و پایتخت ایران فرهنگی در همه ادوار حتی در این روزگار که پایدار باد در پگاه هر روز خورآیان آفتاب و خراسان خورشید زمین خاورانست ابوسعید گفت:
جانانا به زمین خاوران خاری نیست کش با من و روزگار من کاری نیست
و زمین خاوران به روزگار ما تورفان و سین کیانک است و کارز و کاشغر در وی پکنیک (پکن) را شنیدهای در چین که حتی به روزگار تاراج (زمان مغول) و فرمانروایی قوبیلای قاآن خان بالیغ یعنی شهر خان نامیده میشد و آن دروازه شرقی چین و مبداء جادة ابریشم در مشرق است تورفان این سوی آنست عرصة یادگاریهای مانی و مانویان و این سوی تر ترکستان و فرغانه است که نیمی از سرشت ما ترکستانی و نیم دیگر فرغانیست. یک گام بیشتر در این جانب دالان جاده ادویه است که از دره کشمیر و ایران کوچک گذشته به سغد و سپس به خوارزم میپیوندد با چندین ویهارا در مسیر (بخارا) و نشانههای بسیار از مدارس بودایی و روایت دیگری از بودا در سوگیانه (داستان بودا سغدی ترجمة خانم بدرالزمان قریب) و سرگذشت مرو و حقیقت افسانة خنگ بت و سرخ بت در افغانستان و تاریخ برامکه و سَدنه معابد بودایی و در جانب شمال خراسان خوارزم سرد دروازة زمین و زمان یخبندان تا ایرانویچ و ایران وئجه و گسترانیدن دشتها بوسیلة جم و فریدون و جیحون و ورجم کرت در جنب آن و ماورالنهر میان سیحون و جیحون سیردریا و آمودریا تا اترار تاریخی و فاریاب فارابی دانسته شود و عرفان خراسانیان با فهم قصة ابراهیم ادهم و امثال وی دانستهتر شود آنگاه با تکیه به شواهد منظوم و منثور فتوحات عرب و تجاوزگریهای غیر اسلامی قُتیبه بن مسلم باهلی و آل مُهَلَّّب روشن گردد و معلوم شود که چرا بلاساقون در جوار دریاچه اسی کول و جنوب تیانشان دورترین شهر شمالی خراسانیان در ادوار بعدی و عصر مولانا است.
گیرم به بلاساقون ترکی دو کمان دارد گر زان دو یکی گم شد ما را چه زیان دارد و به همین قیاس شمالغرب را که آذربایجان شمالی است و از ارس و روخانه کورا تا باکو و تفلیس و بابالابواب گسترانیده است و در عهد نظامی و خاقانی و مجیر بیلقانی خراسان کوچک است با گنجه و شروان و ارّان که گویش فشردهتری از ایران است و مسقطالراس اسپیدمان یعنی خاندان زرتشت وخشور ایرانیان است همانکه مادرش دغدو از مردمان ارومیه باستانی است همان دریاچهای که با دریاچه وان در کران و میان اصیلترین مردمان ایران را که در تاریخ تبار مادی دارند شامل و واجد است.
اینک اگر از ارومیه و وان به مغرب متوجه باشیم گذار ما به رود هالیس است که کوروش بزرگ از آن گذشته و کشور لیدی ( لودیه) را فتح کرد.
و اگر در خلاف جهت حرکت کوروش که در کولاک برف و بوران زاگرس را به جهت شمال درنوردید به جنوب متوجه شویم در جنوب غرب به دجله دیگله (تیگر) که به پارسی اروند است خواهیم رسید و در آن سوی اروند از مدائن و تیسفون عبور کرده به بینالنهرین باستانی و عراق فعلی پای خواهیم نهاد آنگاه شگفت زده خواهیم شد که بالای ارس ارّان است و در شرق اروند عراق است . همانکه در پارسی اراک گویند و اراک نیز گویش دیگری از ایران است ایران در شمال غربی و ایران در جنوب شرقی دریا فارس پائین تر از آن و ارومیه و وان که سرزمین گسترده مادهاست. پارسها در شمال دریای پارس تا سرزمین ماد که از بالا از عراق تا ارس و بالاتر از آن تا رود کورش و بابالابواب گسترانیده است و زبان و فرهنگ این جمله ایرانی بوده است و امروز فرهنگ غالب ایشانست اگر آذربایجان شمالی را به خراسان کوچک تسمیه می کنیم از آنجاست که فرهنگ بَرثوها پارتها در مشرق و مادها در شمالغرب همه ایرانی است و اینها حتی هنوز به نام و نشان ایرانند.
و اندوه بزرگ این است که آذریها که هرگز تبار ترکی نداشتهاند به جهت غلبه زبان ایلهای مهمان مدعی صحراگردی و توحش بعد از مدنیتاند. ناگهان جمله افتخارات و ارجمندی فرهنگ و تبار خویش را به هیچ می گیرند. خاقانی را که در خراسان انوری و رشید و مسعود سعد و فرخی رسیل اویند ترک تبار قلمداد میکنند و ترک زبان میانگارند و این قولی ناصواب و غیر علمی است که با مدعای خود شاعر نیز همخوانی ندارد چنانکه نظامی را که در خراسان به فردوسی میماند نهایت فردوسی در رزم و نظامی در بزم یگانه است ، ترک میپندارند و شاید نامسلمان. پس خط اسلامی کتبة گوراو را به خط وارداتی کریل تبدیل میکنند. همان خط که خاقانی آن را به حرکت خرچنگ مانند میکند.
جهان کژ روتر است از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا
و نظامی در جایی راجع به نام نشان خود میگوید :
یا رب تو مرا که ویس نامم در عشق محمدی تمامم
بهر حال نام و نشان نظامی به گفت او و تذکره نویسان آگاه
ویس یا الیاس بن یوسف بن زکی مؤید است ، با کنیه ابو محمد و او پارسی زبان پارسی گوی است و در گنجه غریب است .
نظامی ز گنجینه بگشای بند گرفتاری گنجه تا چند چند
چو دُر گرچه در بحر گنجه گمم ولی از قهستان شهر قمم
به تفرش دهی هست تا نام او نظامی از آنجا شده نامجو
دُر در صدف است و صدف در دریاهای بزرگ است
وَک در برکه و غدیر این پایه مایه چگونه شناسد؟!
چنین است که شعر او را به ترکی ترجمه میخواهند و خط اسلامی را تبدیل میکنند و اینگونه افتخاری را که به سالها به آن بالیدهاند از فرزندانشان دریغ میکنند و با خود میستیزند که اگر خاقانی و نظامی و مهستی و پسر خطیب گنجه و ابوالعلا و مجیر الدین بیلقانی و فضولی و فضل الله و دیگران را از آذربایجان شمالی بگیرند موسیقی ردیف و شعر کلاسیک مشرقی اسلامی و خط و نقاشی اسلامی و معماری و دیگر ارجمندیها را از وی گرفته آنگاه به گفته این ناخوانده دفترها حتی دده قور قود و سایر افسانه های ایلی نیز از ایشان سلب میشود و این همه دشمنی با خود نشانة جهل مرکّب است.
اما این مقامه را که شرحه شرحه است زیرا شرحه شرحه است صدا در باد از جهت تذکر و یادآوری نگاشتهام اگرچه زمرة حضور مخاطبند و لیکن آنها ازین مختصر برخوردارند که از تاریخ و فرهنگ مایهای دارند تا جهش مالابد و ناگزیر را عذر نهاده طرح متذکرانه مسائل را در بوم شرح مفصل دریابند مخصوصاً وزارت امور خارجه که برنامههای شکوهمند حفظ و احیاء و اشاعه آثار فرهنگی را پیش روی خود نهادهاند این پراکنده گویی را در پیوستگی حقیقی خود حکمت و جوهره کار ارجمند خویش قرار دهند.
بر گرانمایگان نژاده در وزارت امور خارجه و کتابخانه ملی آشکار است که فرهنگ مشرق زمین مادر همة فرهنگهاست و مادر فرهنگهای شرقی فرهنگ ایرانی است احاطه بر فرهنگ ایران حتی در سطح طرح و نه شرح کاری کارستان است تا دانسته شود چه مایه آثار که عتیق تلقی شده و در مجموعههای خصوصی و عمومی جهان از کتابخانهها و موزهها موجودند و چه بسیار آثار و هنجار که در کردار و گفتار مردمان گیتی اصالتاً متعلق به این سرزمین است و پیغمبران سیاسی خصوصاً مشاوران فرهنگی ایشان بایستی نسبت به این موارد و موضوعات حساس باشند و البته در این زمینه فهرستی از رفرنسها را میتوان توصیه کرد و نیز میتوان اثری تألیف کرد تا کار آسانتر صورت پذیرد.
چند سال پیش یکی از ادبای آنسوی ارس در طرح و شرح خاقانی و آثار وی مدعی شد که این شاعر سرآمد زبان و فرهنگ اسلامی و فارسی ترک تبار بوده است بلکه ترکی میاندیشیده و به فارسی شعر میگفته است این اثر بی جواب ماند و امروز با نفی نظامی و تحریف و تصرف در سخن او و خط فارسی و سکوت دانشگاهها و سایر مؤسسات فرهنگی داخلی چون اداره فرهنگ و ارشاد و فرهنگستانها و بعض مؤسسات فرهنگی جهانی چون یونسکو همراه شده و اقدام عاجل از ناحیة مؤسسات ذی ربط را میطلبد./ي2