شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
زن و شوهري 60 سال با يکديگر زندگي مشترک داشتند و بدون هيچ مشکلي همه چيز را به طور مساوي بين خود تقسيم کرده بودند. در مورد همه چيز با هم صحبت مي کردند و هيچ چيز را از يکديگر پنهان نمي کردند مگر يک چيز: يک جعبه کفش در بالاي کمد پيرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چيزي نپرسد. در همه اين سال ها پيرمرد آن جعبه را ناديده گرفته بود؛ اما بالاخره يک روز پيرزن به بستر بيماري افتاد و پزشکان از وي قطع اميد کردند. درحالي که با يکديگر امور باقي را رفع و رجوع مي کردند پيرمرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش برد. پيرزن تصديق کرد که وقت آن رسيده که همه چيز را در مورد جعبه به شوهرش بگويد. پس از او خواست تا در جعبه را باز کند. وقتي پيرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتني و پول زيادي به مبلغ 95 هزار دلار پيدا کرد.
پيرمرد در اين باره از همسرش سوال کرد. پيرزن گفت: هنگامي که ما قول و قرار ازدواج گذاشتيم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختي زندگي مشترک در اين است که هيچ وقت مشاجره نکنيد. او به من گفت که هر وقت از دست تو عصباني شدم ساکت بمانم و يک عروسک ببافم. پيرمرد به شدت تحت تاثير قرار گرفت و سعي کرد اشک هايش سرازير نشود؛ چون فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگي مشترکشان از دست او رنجيده بود از اين بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد و گفت اين همه پول چه طور؟ پس اينها از کجا آمده؟ پيرزن در پاسخ گفت: آه عزيزم اين پولي است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام!

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار