محمدعلی نژادیان نویسنده کتاب موفقیت شناسی در گفتگو با خبرنگار
حوزه ادب باشگاه خبرنگاران با اشاره به مطالبی در خصوص ماهیت عشق در این کتاب گفت: عشق در لغت یعنی دوست داشتن به حد افراط،شیفتگی،دلدادگی،دلبستگی و دوستی مفرط،محبت تمام و کامل، علاقه بسیار شدید و خداوند که به تمام نیازهای مادی و معنوی انسان آشنایی دارد،به همین دلیل عشق را در وجود انسان ها قرار داد تا از این راهانسان ها نیازهای خود را برطرف نمایند و شروعی شود برای درک و رسیدن انسان به حقیقت...
وی ادامه داد: استاد شهید مرتضی مطهریدر خصوص عشق می گوید: " عشق چیزی است مافوق محبت که فقط مخصوص انسان است در حیوانات علائق حداکثر در حدودعلائقی است که انسانها به فرزندانشان دارندیا همسرها به همسرها دارند در حیوانات تعصب و غیرت کم و بیش وجود دارد ولی عشق مخصوص انسان است".
نژادیان افزود: عشق یک جور از خودگذشتگی است،عشق یعنی من نباشم ولی او باشد، عشق یعنی من خواسته های خود را زیر پا بگذارم برای معشوق. عشق باعث پرواز انسان می شود. جان آدمی چون مرغی است که در قفس تن زندانی است، همیشه سعی می کند از این قفس رهایی یابد به همین خاطر دائما عاشق می شود تا پرواز کند و از طریق عشق از قفس تن بیرون می آید. می توان گفت عشق یعنی قفس خود را فراوش کردن و باخیال از آن بیرون آمدن.
اما در عشق های زمینی روح و جان از قفس ما آزاد می شود ولي در قفسی دیگر می رود و باز پس از مدتی بالبال می زند که از آن قفس بیرون آید و به قفسی دگر رود. لذا زمانی این جان، آزاد یابدکه به قفس دیگری نرود و به سمت اصل جان برگردد ...(؟)
وی با ارائه توضیحاتی در خصوص نظریه عشق خاطر نشان کرد: انسانها در این دنیا عاشق میشوند، یکی عاشق پول و ثروت، یکی عاشق زیبایی و صورت، یکی عاشق مقام و قدرت و ... این عشقها در خود دارای حقیقتی هستند و آن شروع و بهانه رسیدن انسان به خواسته اصلی درونش یعنی عشق ازلی و ابدی است. اگر این عشقها با معرفت همراه نباشند و زندگی را در خود خلاصه و تمام کنند، میشوند عشق مجازیو اگر با معرفت پیش روند انسان را در مسیر حقیقت قرار می دهند و میتوان به آنها گفت عشق حقیقی و نهایت این مسیر عشق الهی می باشد که عین حقیقت است.عشق حقیقی باعث بیداری، آزادی، بزرگی و بقای انسان میشود و عشق ظاهری و مجازی باعث غفلت،اسیری،کوچکی و فنای انسان میشودزیرا موقت و زودگذر هستند.ماهیت عشق یک چیز بیشتر نیست و آن حقیقت است. پس عشق واسطهرسیدن انسان به حقیقت میباشد ودر واقع این حقیقت است که انسان را آزاد میکند.عشق حقیقی چیزی است که روح را ازعقیمی و بی ثمری رها میکند و باعث دریافتن و فهمیدن زندگی جاودانی میشود و انسان را به مبداء حقیقت یعنی خداوندمیرساند و زمانی که انسان به این نقطه رسید، چنان معرفت و معانی او را احاطه میکنند که صورت و ظاهر در مرتبه دومقرار میگیرند و اینجاست که انسان خود را آرام میبیند.
وی با اشاره به اشعاری از مولانا در خصوص رابطه عشق و ازادی عنوا ن کرد:
از نظر اسلام،انسان موجودی مختار و آزاد آفریده شده و بین انتخاب "خود نفسانی و حیوانی " و "خود انسانی" آزاد است. خود نفسانی در نفس اماره تجلی میکند و خود انسانی در نفس مطمئنهکه ندای خدا را دائم در درون انسان زمزمه میکند.زمانی انسان به شناخت و درک حقایق آفرینش پی میبرد که از قید و بند نفس اماره و خواسته ها و میلها که از حد اعتدال خارجمیشوند، خود را آزاد کند.
آزادی انسان در به تعادل رساندن همه امور زندگی است. آزادی انسان وقتی است که بر نفس اماره چیره میشود. آزادی انسان زمانیاست که به فانی بودن این دنیا و باقی بودن جهان آخرت پی ببرد.آزادی انسان زمانی است که از بند شهوت رها می شود.... فردی که خود را چنین دریابد، غرق خوشی و لذت این دنیا نمیشود و از ناراحتی و سختی دنیا نا امید نمی گردد. ثروت و فقر در او تاثیری ندارد و در هر صورت توجه اش به حقایق معطوف است و چنین فردی در مسیر حق پیش میرود.یکی از دلایل مهمی که انسان آزادی خود را از دست میدهد،زمانی است که مرکز توجه خود رابجای خداوند، به بنده خداوند، معطوف میکند و دچار خطا میشود.
نویسنده کتاب موفقیت شناسی تصریح کرد:زیرا وقتی انسان به این فکر میکند که نظر دیگران در مورد او چیست،گرفتار نفس اماره و امیال میشود و این حالت همیشهباعث به وجود آمدن نگرانی او میگردد؛ این موضوع بر همه امور زندگیش تاثیر میگذارد و بجای اینکه در درجه اول کارهای خود را با رضایخداوند پیش ببرد،می خواهد با رضایت مردم پیش رود و غافل از اینکه نمیشود همه انسانها،با این همه تفکرات متفاوت را جذب و راضینمود و درنتیجه به عنوان یک انسان دو رو، در جامعه مطرح میشود. چنین فردی تمام توجه اش معطوف به مادیات است.حتی امور معنوی فرد تحت تاثیر مادیات و ظواهر قرار میگیرد ولی زمانی که انسان به مقام رضا و تسلیم در برابر خداوند میرسدو عاشق خالق خود میشود، آن عشق نگاه او را از امور ظاهری به امور باطنی جلب مینماید. چنین فردی به منزلتی نزد مردم خواهد رسید که حتی دشمنان و مخالفان وی از او به سلامت یاد میکنند و او را فردی قابل اعتماد و یک رنگ مینامند.لذا زمانی که انسان عاشق خداوند میشود خود را از ترس و نگرانی آزاد می کند.زیرا مقام عاشقی به انسان آرامش و اطمینان میدهد. بر خلاف عشقهای زمینی که انسان را دچار ترس میکند، ترس از دست دادن معشوق،ترس جدایی از معشوق ،ترس پذیرفته نشدن و... البته عشق بین انسانها هم مقدس است و باعث همبستگی و استحکام روابط میشود.عشق باعث میشود فشار سختیها برای انسان کم شود.
وی اضافه کرد:عشق به زندگی معنا میدهد عشق الهی انسان را آزاد میکند و عشق زمینی اگر با معرفت همراه نباشد ،انسان را گرفتار میکند. همچنین قابل ذکر استعشق و نفرت متضاد هم نیستند. عشق اگر به وجود بیاید اگر عشق حقیقی باشد، چنان انسان را به عظمت و بزرگی میبرد و به نوریمیرساند که هیچ تاریکی و نفرتی در آن پیدا نخواهد بود.اگر خداوند با عظمت و بزرگ است، یکی از دلایلش بخاطر این است که هم عاشق است و هم معشوق. پس عشقی حقیقی است که باعث آزادی و بزرگی انسان شود نه اسیری و کوچکی انسان. لذا عشق جدا از عقل نیست چون معرفت بدون عقل حاصل نمیشود.
استاد شهید مرتضی مطهری می گوید : باید ببینیم آن چیزی که آزادی را به اصطلاح حق مسلم بشر قرار می دهد چیست ؟
وی بیان کرد: بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن می گردد،میل و هوی و اراده فرد نیست، بلکه استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است،اراده بشر تا آنجا محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر است، هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقیو تعالی بکشاند، اما آنجا که بشر را بسوی فنا و نیستی سوق می دهد و استعدادهای نهانی را به هدر می دهد احترامینمی تواند داشته باشد.کسانی که درباره آزادی بحث می کنند، منظورشان آزادی حیوانی نیست، بلکه آن واقعیت مقدسی است که آزادی انسانی نام دارد.انسان استعدادهائی دارد برتر و بالاتر از استعدادهای حیوانی، این استعدادها یا از مقوله "عواطف و گرایشها و تمایلاتعالی انسانی" است و یا از مقوله "ادراکها و دریافتها و اندیشه هاست" به هر حال، همین استعدادهای برتر منشاء آزادیهای متعالیاو می شوند.
این نویسنده در رابطه با عشق پیامبران و اولیای خدا خاطر نشان کرد::
پیامبران و اولیای خدا به اینصورت نیستند که نیمی از قلبشان به سوی خدا باشدو نیمی دیگر بسوی خلق خدا. قرآن میفرماید: خداوند در سینه بشر دو دل قرار نداده که به دو جا بسپارد.
مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ (الاحزاب 4)
خداوند دو دل را در درون كسي قرار نداده است ( همان گونه كه كسي دو پدر و يا مادر ندارد ).
با یک دل دو دلبر نمیتوان داشت.پیامبران به ذره ذره این جهان عشق می ورزند، از آن جهت که همه از او و مظاهر اسماء و
صفات او هستند.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست (سعدی)
عشق اولیای حق به جهان ،پرتوی از عشق به حق است نه عشقی در برابر عشق به حق.
شایان ذکر است که کتاب موفقیت شناسی، تالیف محمدعلی نژادیان از سوی انتشارات مهرآمین به چاپ رسیده است و این توضیحات در خصوص نظریه عشق به عنوان مبحث اخر این کتاب را در صفحات 320-342-343-344-586، این کتاب می توان جستجو کرد./ي2