برای چشم به خوبی زیبایی، برای گوش به خوبی لالایی، و برای دل به خوبی هدیه ...، تو از کجا می‌آیی ای پری؟....

باشگاه خبرنگاران-

باید به موقع می‌خوابیدم

برای چشم به خوبی زیبایی
برای گوش به خوبی لالایی
و برای دل به خوبی هدیه ...
تو از کجا می‌آیی ای پری؟
راه گم کرده ای بر این خاک،
یا مسافری؟
و من باید به موقع می‌خوابیدم
تا خواب تو را می‌دیدم ...
پیامبر عشق تو
این همه که از تو می‌گویم
بیهوده نیست
هر کس که به چیزی یقین کند
می‌خواهد تمام عمر
و هر کجا
پیامبر این یقین باشد ...
 
 
تو بر می‌گردی

همه چیز 
از نبودن تو حکایت می‌کند
به جز دلم
که همچون دانه ای در تاریکی خاک
در انتظار بهار می‌تپید، 
تو بر می‌گردی، 
می‌دانم ...
از تولد و مرگ
زورد آمدی
و دلم، ناگهان پر از تو شد.
و این درد شیرینی بود
دردی چونان درد زادن
نه به سرعت
بلکه کم کم، از دلم رفتی
و جهان
ذره ذره از تو خالی شد
و این درد تلخی بود
دردی چونان درد مُردن ...
 
 
زمان ِ غارتگر

هر ثانیه می‌گذرد
چیزی از تو را با خود می‌برد
زمان غارتگر غریبی است
همه جیز را بی اجازه می‌برد
و تنها یک چیز را
همیشه فراموش می‌کند ...
حس « دوست داشتن ِ » تو را ...
 
 
مزاحم شما شدم
 

مزاحم شما شدم
نمی‌دانم!
تنها چراغ را روشن می‌کنم
گلها را در گلدان می‌گذارم
پنجره را باز می‌کنم
و بعد می‌روم ...
 
کلمات

کلمات
کلمات
کلمات ساده، چه قدرتی در دل نهفته دارند
با کلمات ساده می‌توان
بزرگترین عشق را
به دنیا آورد ...
برچسب ها: شعر ، اگزوپری ، ادبیات
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
پویا
۰۰:۰۵ ۱۰ فروردين ۱۳۹۳
آنتوان دستت درد نکنه...قشنگ بود!