مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، عظمت در رسالت و دعوتدر بين دعوت كسانيكه در تاريخ بشر براي اصلاحات اجتماعي يا انقلابات بنيادي قيام كردهاند. دعوتي عاليتر و رسالتي انقلابيتر و جامعتر از رسالت پيغمبر اسلام نبوده است.
اساس عظمت دعوت پيغمبر اسلام دعوت به توحيد و يكتاپرستي است كه در كلمهي طيّبهي (لا اله الاّ الله) خلاصه ميشود.كلمهاي كه از آن ارزندهتر و آزادي بخشترو روشنتر و نجات دهندهتر نيست. كلمهاي كه در آن تمام برابريها و برادريها و الفاز امتيازات پوچ و موهوم نهفته است. كلمهاي است كه بهگفتهي كوستاولوبو دانشمند مشهور فرانسوي (در كتاب تمدن اسلام و عرب) در بين اديان تاج افتخاري است كه فقط بر سر اسلام قرار دارد.
كلمهاي كه استثمار و استضعاف را محكوم و ريشهكن ميسازد و هر اطاعتي را كه در اطاعت خدايي و قانون خدايي درج نباشد ناروا و غيرمجاز قرار ميدهد.كلمهاي كه اعلان آزادي بشر و حقوق انسانها است.كلمهاي كه مستبدان را به زانو در آورد و اعلان جنگ داد و بشريت را عليه آنها بسيج كرد.آري حكم مخصوص خدايي است و غير از او كسي كه سزاوار پرستش باشد نيست. همه بايد شعارشان كلمهي (لا اله الاّ الله) باشد. شعاري كه يك فرد عادي را با بزرگترين امپراطوريهاي عالم برابر ميسازد و شعاري كه هر كس آن را فهميد و درك كرد خدايي را با كسري و قيصر مساوي و برابر و بلكه در ارزش انساني برتر يافت.
عظمت در اراده و تصميمدومين عظمت از عظمتهاي پيامبر اسلام عظمت در اراده و تصميم است انجام كارهاي بزرگ و قيام و انقلاب محتاج به اراده قوي و عزم راسخ و تصميم محكم و استوار است. هر چه كاري كه شخص ميخواهد انجام بدهد عظيمتر باشد تصميم بزرگتر و قويتر ميخواهد.
بسياري از مردم هستند كه سخن از كار بزرگ و عمل خطيري به ميان ميآورند و به ظاهر خدايي را مصمّم بر انجام آن كار نشان ميدهند اما در وسط كار تطميعات مالي و يا شهواني يا جاه و مقام يا تهديدات و سختيها و دشواريها و مصائب آن را از كار منصرف و تصميمشان را ضعيف و باطل مينمايد.
پيغمبر اسلام به حق در ميان مردان بزرگ تاريخ در تصميم عظيم و يگانه وقتي مأموريت رسالت جهاني در غار حرا به عهده او واگذار شد، وقتي مبارزه با تمام گردنكشان و استثمارگران دنيا و مذاهب باطله و منسوخه و عادات سخيفه و زورمندان وحشي و غارتگران و آدمكشان و العاء رسوم شرك و بتپرستي از جانب خدايي جهان به او پيشنهاد شد بدون درنگ پذيرفت و از غار حرا براي انجام آن قيام و انقلاب بزرگ و تاريخي قدم بيرون گذارد و مأموريتي را كه احدي جرأت اظهار آنرا در برابر يك نفر نداشت مصمّمانه بدوش گرفت و در مكه مركز بتها و بتپرستها و كساني كه فرخ و افتخارشان آدمكشي و قتل و غارت بود، اعلان كرد و بدون خوف و بيم فرياد:(قولوا لا اله الا الله تفلحوا) را بلند فرمود.
در اينجا شخص بايد تاريخ را مطالعه كند تا از زبان گوياي تاريخ مصائب و دشواريها و زحمات و رنجهايي را كه به پيغمبر در راه اعلام عقيدهي توحيد و ابلاغ احكام اسلام رسيد، بشنود.
فشارها و رنجهايي كه پيغمبر ديد هر يك از آن ها براي اين كه يك مرد مصمّم را از كار خدايي باز دارد كافي بود او را اذيت ميكردند توهين مينمودند، سنگباران ميكردند، دروغگو و ساحر و مجنون ميخواندند.
كساني را كه به او ايمان ميآوردند مورد شكنجه و تعذيبات سخت قرار ميدادند. سه سال او را و كسان و يارانش را درشعب ابي طالب كه درّهاي بود محصور ساخته و با آنها قطع رابطه كردند. ولي محمد صلي الله عليه و آله در تصميم خدايي باقي ماند متزلزل نشد عقب ننشست به آينده اطمينان داشت اميدوار و خوش بين بود كه بر تمام اين موانع و شدائد پيروز ميشود. و
قتي ديدند تهديد و شكنجه و قطع مواد خوراكي و قطع رابطه، كاري انجام نميدهد و محمد صلي الله عليه و آله را در رسالتش سست نميسازد از راه تطميع جلو آمدند. به ابوطالب گفتند پيشنهاد ميدهيم اگر محمد صلي الله عليه و آله مال ميخواهد به قدري مال به او بدهيم كه از همهي ما ثروتمندتر شود و اگر زن زيبايي ميخواهد زيباترين دوشيزگان را به ازدواج او در ميآوريم و اگر رياست و حكومت ميخواهد او را بر خدايي حاكم و رئيس قرار ميدهيم، خلاصه هر چه بخواهد در اختيار او ميگذاريم و اين انقلاب ديني و اجتماعي را كه شروع كرده است تعقيب ننمايد.
وقتي ابوطالب پيشنهاد آنها را به عرض برادر زاده عزيزش رساند و فراهم شدن تمام شئون دنيايي و لذائذ مادي را به او خبر داد و تاريخ را با اين پيشنهاد بر سر دو راهي قرار داد. چه جواب شنيد؟ لحظه خطيري بود كه هر كلمهاي بر زبان محمد صلي الله عليه و آله جاري ميشد در سرنوشت تاريخ اثر ميگذاشت. اگر ابوطالب جواب مثبت ميشنيد بتها باقي ميماند و زنده بگور كردن دخترها ادامه مييافت، رياخواري، ظلم و ستم و استضعاف رژيمهاي فاسد سلب حقوق ضعفا، همه آزاد ميشد و محمد صلي الله عليه و آله هم با گرفتن حق السكوت در خانه مينشست و به عيش و لذتراني سرگرم ميشد و از نظر سران بتپرستها عزت و احترامش فوق العّاده ميگشت.
اما محمد صلي الله عليه و آله مأموريتش خدايي بود و تصميمش آسماني بدون ترديد و بدون درنگ به عمويش فرمود اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپم بگذارند كه از دعوت خدايي دست بردارم قبول نخواهم كرد.
آري دنيا و آنچه در آن است از زر و زيور و مال و ثروت و مقام و رياست در چشم مرد حق و بنده حق پشيزي ارزش ندارد و مرد خدايي را فريب نميدهد.
تاريخ زندگي پيغمبر اسلام در همه حالات نمايشگر تصميم و عزم راسخ و پايداري و استقامت او است.
در جنگ احد كه آن چشم زخم بزرگ به سپاه اسلام رسيد محمد صلي الله عليه و آله فقط خدايي را ميخواند در جنگ بدر كه قريش و لشگر كفر با ساز و برگ و عِدّه و عُدّه كافي آمده بودند و به ظاهر بر حسب قواي مادي فتح خدايي و شكست مسلمانان را قطعي ميدانستند به درگاه خدايي عرض ميكرد.
اللهم ان تهلك هذه العصابة لا تعبد
همه جا و در هر ايستگاه عظمت تصميمش نمايان و درخشان بود و در هيچ كجا سست نشد.
عظمت در زهد و بياعتنايي به دنيادر اين عظمت پيامبر گرامي اسلام نمونه و يگانه و سرآمد تمام زهاد بود.
از نشانههاي زهد آن حضرت اين بود كه در آن وقتي كه در اوج عظمت ظاهري و قدرت مادي قرار گرفته بود با دست خدايي نعلين خدايي را ميدوخت و لباس خدايي را وصله ميكرد و از تجمّلات دنيا پرهيز داشت و اگر زيوري از زيورهاي دنيا را در خانه ميديد ميفرمود آنرا از نظر من پنهان كنيد. مبادا كه به ديدن آن مشغول شوم و به ياد دنيا افتم.
بسيار اتفاق ميافتاد كه روزها و بلكه ماه ميگذشت و در خانه آن حضرت غذايي طبخ نميشد و فقرا و مسمتندان را بر خودش و فاطمه عزيزش و حسن و حسينش مقدم ميداشت.
در آن عصر محرومترين طبقات كه از هر جهت حالشان تأسفانگيز بود و مورد استضعاف بودند و تحميلات طاقتفرسا به آنها ميشد. غلامان و بردگان بودند كه افتادگان اجتماع بودند. پيامبر عزيز اسلام كه رسالت و دعوتش در جهت كمك به آنها و آزاد كردن آنها و حفظ حقوقشان قرار داشت و در قرآن مجيد درباره آنها به طور مؤكّد سفارش شده و برنامهاي براي آزادي آنها مقرر شده است.
در منظر خارجي و خوراك و پوشاك و نشست و برخاست مانند غلامان بود. غذايش از غذاي غلامان خوردنيتر و لذيذتر نبود و لباسش از لباس آنها بهتر نبود و مانند آنها مينشست. پول و درهم ذخيره نميفرمود آنقدر روي حصير نشسته بود كه بر بدنش اثر گذاشت بود.
پيغمبران ديگر مانند عيسي بن مريم علي نبيّنا و آل و عليه السلام هم زاهد بودند. اما تفاوت عيسي مسيح با پيغمبر اسلام اين است كه عيسي مال و مقامي در اختيار نداشت ولي پيغمبر اسلام قبل از اينكه به رسالت مبعوث شود و در آغاز بعثت ثروت سرشار خديجه را در اختيار داشت و در سالهاي پايان عصر تمام شبه جزيره عربستان را و آنچنان زاهد و بياعتنا به دنيا بود. به جوع و گرسنگي عادت داشت و روزه بسيار ميگرفت.
عظمت و رعايت مساوات و برابري انساني با مردمدر اين عظمت پيغبمر عظيم الشان اسلام يگانه معلم مساوات و برابري بود علاوه بر آنكه به وسيله وحي الهي و آيات قرآن مجيد برابري و مساوات انسانها را اعلام داشت عملاً نيز آنرا به مردم تعليم داد.
در مجالسي كه داشت بالا و پايين نبوده و از چگونگي نشستن آن حضرت و اصحابش پيغمبر شناخته نميشد كه كسي بگويد آنكه مقدم بر همه و بالاي مجلس نشسته است پيغمبر است يا اينكه اغنيا و اقويا به او نزديكتر بنشينند اين حرفها كه هنوز هم در دنياي به اصطلاح متمدّن هوادار دارد در مجلس پيغمبر و مكتب تربيتي او وجود نداشت. فقير و غني و شاه گدا همه ازچشم پيغمبر يكسان بودند.
در جنگ بدر كه مراكب و اسب و شتر مسلمانها كم بود و مطابق نفرات مركب نداشتند و مراكب را بين نفرات به طور متعادل تقسيم كردند به هر دو يا سه نفر يك مركب رسيد كه به تناوب سوار و پياده شوند. از جمله به پيغمبر صلي الله عليه و آله و دو نفر ديگر كه يك نفر از آنها علي عليهالسلام بود يك مركب رسيد هر وقت نوبت پياده رفتن پيغمبر و فرمانده كل قوا ميشد علي عليه السلام و نفر ديگر ميگفتند يا رسول الله شما سوار باشيد پياده نشويد ما پياده ميآييم اما پيغمبر قبول نميفرمود و پياده ميشد و قريب به اين مضمون ميگفت نه شما از من در پياده رفتن تواناتريد و نه احتياج من به اجر و ثواب و رحمت خدايي از شما كمتر است. در يكي از غزوات و جنگها ميخواستند گوسفندي را ذبح و طبخ نمايند هر كدام از اصحاب كاري را عهدهدار شدند پيغمبر فرمود من هم هيزم جمع ميكنم. گفتند ما شما را از كار بينياز ميسازيم فرمود نميخواهم برشماها امتياز داشته باشم.
ميفرمود:لافضل لعربي علي عجمي، الناس كلهم من آدم و آدم من تراب، الناس كلهم سواسيه كاسنان الشط
همه مردم با هم برابرند كسي را بر كسي برتري نيست.
عظمت در اصلاحات بنيادي اجتماعيدر تاريخ رهبران اصلاحات و انقلابات بزرگ احدي نيست كه مانند پيغمبر اسلام در مدتي كوتاه اين همه انقلاب فكري و عملي و اجتماعي بوجود آورده باشد منفلوطي ميگويد مردي خدمت رسول خدايي عرض كرد يا رسول الله ما نميدانيم با چه زبان از شما تقدير و تشكر نماييم. شما بر ما حقوق و منتهاي بزرگ داريد ما را از زير بار سنگين عادات زشت و غلها و زنجيرهايي كه خدايي را به آن گرفتار كرده بوديم نجات دادي. سپس داستان دختر هفت سالهاش را كه زنده به گور كرده بود به عرض رسانيد و گفت فراموش نميكنم كه وقتي ميخواستم دختر زيبا و شيرين زبانم را چال كنم و خاك برويش بريزم دامنم را گرفته بود و التماس ميكرد و ميگفت پدر چرا با من اين گونه رفتار ميكني. اما هرچه گفت و التماس نمود و گريه و زاري كرد نتوانست مرا از آن عمل و جنايت بزرگ و ننگين باز دارد و من با دست خدايي دختر شيرين زبان هفت سالهام رازنده بگور كردم. تو اي پيغمبر بر ما منّتها داري كه ما را از اين عادات پليد و غير انساني نجات دادي.
تولستوي ميگويد: شك نيست كه محمد صلي الله عليه و آله از بزرگترين رجال و مرداني است كه خدمات بزرگ به اجتماع كردند. همينقدر در فخر او بس است كه امتي را به نور حق هدايت كرد و از خونريزي و زنده به گور كردن دختران و قربان كردن انسانها بازداشت و مردي مانند او سزاوار احترام و اكرام است.
پيغمبر از دنيا نرفته بود كه آئين بتپرستي در شبه جزيره عربستان از بين رفت و از بتها اثري نماند و خداپرستي و نماز و روزه و زكات و ساير فرايض و برنامهاي اسلام عملي شد و رباخواري موقوف گرديد. مينوشي و ميگساري كه در نهايت رواج بود به محض نزول آيه تحريم خمر متروك گرديد و يك نفر لب به شراب نگذارد و قطرهاي از آن يافت نميشد در روز اعلام تحريم خمر تمام خمرهاي شراب را خدايي مردم روي زمين ريختند. قماربازي موقوف شد. زنان و دختران عزّت يافتند و به حقوق واقعي يك انسان نايل شدند. بردگان احترام انساني پيدا كرده از ظلم و تحميلات مصونيّت يافتند و برنامهاي آزادي آنها با سرعت شروع شد. معاملات بازرگانيها بر اساس صحيح قرار گرفت. از بيعفتيها و ناپاكيها و زنا و رفيق گرفتنهاي زنها و كارهاي نكوهيده ديگر اثري باقي نماند. تكبر و استبداد ننگ و عار گشت و تواضع و فروتني افتخار شد. قوانين و مقررات ارث و ازدواج و طلاق و جهاد و صلح و وصيت و همه و رهن و مزارعه و مساقات و احياء موات و قضاء و شهادات و غيرها ا جرا شد و ديگر حقوق مالي ايتام پايمال نميشد. ديگر بانوان جزء متروكات مرد شمرده نشدند و با طلاقهاي مكرر و نامحدود و رجوعهاي پي در پي بلا تكليف و سرگردان نشدند. فقرا و زيردستان اجتماع در مجمتع انساني اسلام در صف اغنياء قرار گرفته و بلكه بر اساس صلاحيّت و شايستگي بر اغنياي امارات مييافتند.
شرح عظمت پيغمبر در اصلاحات بنيادي اجتماعي و انقلاب بيتوقف هر زمان و هر مكاني اسلام بسيار طولاني است و الحق كه تاريخ احدي از رجال اصلاح و انقلاب را در اين همه رشتههاي گوناگون مادي و معنوي و روحي و جسمي و فردي و اجتماعي در اين مدت كوتاه مانند آن حضرت موفق و پيروز نشان نميدهد.
عظمت در تشريع قوانين و احكام و شرايعدر بين مشرعين بزرگ و قانونگذاران توفيقي كه نصيب پيغمبر اسلام شد نصيب احدي نشده است.
علاوه بر آنكه قوانيني كه قانونگذاران و مجالس بزرگ مقننه با آن همه عرض و طول وضع مينمايند جامع و كامل و خالي از عيوب و نواقص نيست و موسمي و موقّت است. پس از مدّت كوتاهي به تجديد نظر و اصلاح و بلك الغاء آن محتاج ميشوند قانونگذاري كه بتواند در مدت بيست و سه سال با اشتغالات خطير گوناگون كه هر يك براي اينكه تمام وقت شخص را بگيرد و او را از پرداختن نماز و روزه و حج و دعا و معاملات و تجارت و اقتصاد و كشاورزي و دامداري و باغداري و همسرداري و فرزند داشتن و ارث و سياست و داوري و حل و فصل دعاوي و اختلافات و كيفر و مجازات و اخلاق و آداب حتي آداب غذا خوردن و لباس پوشيدن و خوابيدن و راه رفتن و نشستن و بيمارداري و بهداشت و احكام اموات و غيره و غيره با گفتار و عمل هزاران هزار مواد جامع و كامل قانون و برنامهاي زندگي به بشريت عرضه كند غير از پيغمبر اسلام روي صفحه تاريخ و دنيا ظاهر نشده است. هر كس اين موضوع را باور نميكند ميتواند شخصاّ قوانين اسلام را بررسي نمايد و ميتواند به نتايج تحقيقات محققان منصف غير مسلمان رجوع نمايد.
اهميت اين موضوع وقتي بيشتر ظاهر ميشود كه به وضوح قانونگذاريها و همكاريها و همفكريها و مطالعات و مباحثات دامنهداري كه پيرامون يك ماده قانوني ميشود و بالاخره به مجالس مقننه ارجاع ميگردد و تحت شورها و بررسي واقع ميشود توجه نماييم.
آيا اين عظمت نيست كه شخصي بدون مشاور و معاون و بدون سابقه مطالعات قانوني و ديدن دانشكدههاي حقوق و بدون سابقه بررسيهاي بهداشتي و اجتماعي و تجارب قضائي و مالي و غيره در تمام جهات و حقوق مردم قوانيني عرضه بدارد كه هنوز پس از چهارده قرن زنده و انسانيترين قانون اجتماع و اصول و مواد آن مورد تصديق و حمايت حقوق دانان جهان و به عقيدهي اهل تحقيق و انصاف يگانه راه حل مشكلات كنوني بشريت باشد.
واقعا اين عظمت حيرت انگيز است و دليل به روحي الهي و رسالت آسماني است.
عظمت در علوم و معارفاسلام دين علم است. دين معارف است. يكي از عظمتهاي حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله اين است كه معارفي كه در قسمت الهيات و خداشناسي و مبداء و معاد و رشتههاي ديگر عرضه داشته است استوارترين و منطقيترين معارف است.
پيغمبر اسلام مسلم است كه درس نخوانده بود و اصلاً شبه جزيره عربستان محل درس نبود و اگر كسي هم ميتوانست چند كلمهاي بنويسد چيزي نبود و او را از علوم و معارف بهرهمند نميكرد مانند ميليونها افرادي كه سواد خواندن و نوشتن دارند اما از حقايق و معارف بهرهاي ندارند. اين علومي كه از پيغمبر اسلام ظاهر شده و در كتاب آسماني او شرح و بيان گرديده است با سالها تحصيل در دانشگاههاي الهيات و تحقيق در رشتههاي مختلف فلسلفه و حقوق و علوم فراهم نميشود.
صحيحترين و محكمترين عقايد را در قسمت الهيات و فلسفه نظري و در قسمت اخلاق و حكمت عملي در اختيار بشر گذارد. و در رشتههاي مختلف علوم كه بسياري از آن سالها و قرنها بعد كشف و بر بشر معلوم شده مثل جنين شناسي، نبات شناسي، معرفت اعضاء، كيهان شناسي، عدد ستارگان، مسئله تسخير فضا، طرز جلوگيري از بيماريهاي مسري و موجودات ذرهبيني و و و، آنقدر در قرآن مجيد و احاديث شريف بيانات و مطالب ارزنده موجود است كه شرحش را در كتابهايي كه دانشمندان مطلع در اين موضوع نوشتهاند بايد خواند و بهتر اين است كه در اين موضوع چون هر چه كلام را مبسوط كنيم مختصر كردهايم به دو شعر حافظ شيرازي اكتفا نماييم.
ستــــاره بدرخشيــــد و ماه مجــــلس شد
دل رميــــده ما را انيــــس و مونــــس شد
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشـت
به غمـــزه مسئلـــه امور ضــد مـدرس شد
در اينجا براي اينكه مقاله طولاني نشود سخن را كوتاه ميكنيم و از بيان ساير نواحي عظمت رسول گرامي اسلام مانند عظمت استقامت و شجاعت و تقوا و عبادت و صداقت و امانت و عفو و گذشت و خلق عظيم و معجزات آن حضرت و عظمتهاي قرآن مجيد كه معجزه جاودان و دليل صحت نبوت تمام انبياء است صرف نظر مينماييم.در جايي كه بيگانگان زبان به تعظيم و اعتراف بگشايند. و شاعر دانشمند مسيحي در قصيدهاي كه در مدح پيغمبر اسلام ميسرايد ميگويد.
اني مسيـــحي اهل محمدا
و اراه في سفز العلا عنوانا
من مسيـحي هستم و محمد را تجليل ميكنم
و او را سرآغاز علو و بلنـــدي مقام ميدانم
و دكتر شبلي شميل طبيعي در قصيدهاي كه عظمتهاي آن حضرت را ستوده است بگويد.
من دونه الا بطال في كل الوري
من حاضــــر او غائــب ادات
يعني تمام مردان بزرگ دنيا و قهرمانان گذشته و حال و آينده مقامشان و شأنشان و شخصيتشان مديون مقام اعلاي محمد صلي الله عليه و آله است.
معلوم است كه مسلمانان بايد چه قدر حق شناس زحمات و هدايتها و راهنماييهاي آن حضرت باشند.
اميد است در اين عصر مسلمانان آگاه و فداكار خصوص نسل جوان رسالت اسلام را به مردم دنيا برسانند و تمام نقاط را به انوار هدايت آن متصل سازند و اعصار طلايي ايمان و عمل را متعهدانه تجديد نمايند.
منبع: نداي اسلام از اروپا؛ تأليف حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مدظله العالي