به امام فقرا اختر هشتم صلوات

به امام فقرا اختر هشتم صلوات

به رضا معنی لبخند وتبسم صلوات

دلم از داغ رضا کرببلایی شد ورفت

چون کبوتر لب بام تو هوایی شد ورفت

به لبم نام محمد نخورد میمیرم

به دلم قرعه ی مشهد نخورد میمیرم

دل دیوانه ام امروزپرازداغ رضاست

هوس کنج حرم کرده ومشتاق رضاست

دل هوایی شده آن گنبد وباروهارا

تا ملاقات کند ضامن آهوها را

برود مشهد وبنشیند وزاری بکند

اشک از دیده ی افروخته جاری بکند

کاش می شد به طواف تو بیاییم آقا

پیش تو عقده ی دل را بگشاییم آقا

امشب از داغ تو سحن حرمت بارانیست

دل دیوانه ی ما از غم تو توفانیست

تو فقط با خبری ما چقدر تنهاییم

چندسالیست که دلتنگ کبوترهاییم

حضرت عشق نگاهی کن وما را بطلب

اینهمه دست ودل غرق دعا را بطلب

بطلب تا بشود قسمت ما پابوست

همچنان رود بریزیم به اقیانوست

جانب طوس بگیریم وبه مشهد برسیم

دلمان سخت به تنگ آمده باید برسیم

خبر هجر تو غمنامه ی ویرانیهاست

جام زهریست که در کام خراسانیهاست

نه فقط اهل خراسان که جهان می نالد

امشب از اینهمه غم کون ومکان می نالد

گوشه ای نیست سکوتی به فغانم بدهد

رکعتی مانده اگر گریه امانم بدهد

حرمت کاش مرا می طلبیدی آقا

چون ندارد دل من جز تو امیدی آقا

حرمت کاش مرا در دل خود جا بدهد

ذره ای جا به من عاشق رسوا بدهد

تا بیایم کمی از دور تماشا بکنم

بلکه با دیدن تو عقده ی دل وابکنم

ای رضا زائر بیمار خودت را دریاب

عاشق زار وگرفتار خودت را دریاب

این دل سوخته ام را توبرانی چه کنم

تشنه ام تشنه جوابی نرسانی چه کنم

ای تو هم ثامن وهم ضامن تنهایی من

مرحمی باش بر این سینه ی شیدایی من

حرمت آمده ام غرق گناهم آقا

 نظر انداز براین روی سیاهم آقا

من که گمراه ترینم تو مرا راهم ده

کوره راهی به دل خسته وگمراهم ده

تاسحر از در ودیوار غمت می بارد

اشک از پنجره های حرمت می بارد

چشم زوار تو از داغ تو امشب خون است

مشهد از اینهمه غم تا به سحر گلگون است

دل من بسته ی آن پنجره فولادیهاست

هرکه شد بند تو یابنده ی آزادیهاست

نظری بر من خونین دل تنها بنداز

کشتی عشق مرا نیز به دریا بنداز

من دلسوخته را درحرمت راه بده

به شب غفلت من روزنه ای ماه بده

به تن خسته وپژمرده ی من جان برسان

دل بی تاب مرا سمت خراسان برسان

فرامرز عرب عامری