صدای بالهای فرشتگان می آید .... انگار خبری در راه است .... نکند پرنده ای باز قصد رها کردن وسعت پرندگی اش را دارد .... نوای اذان می آید .... پرنده قدمهای عاشقانه اش را بر بالهای فرشتگان می گذارد .... زیباترین غزل خداوند در خلوت تلخ سحر قصد آسمان کرده .... سوار بر صدای ناب و مقدسی که او را می طلبید ، غریبانه راهی نور شده .... کمی گوش کن ..... صدای نبض زمان را که نگران است می شنوی .... آسمان هم بغضش را نتوانسته که نگه دارد .... خورشید را بگو که از شرمش ، چهره در نقاب تاریک شب کشیده و در پشت کوههای خجل ، پنهان شده .... ای کاش زمان می ایستاد .... قدم و قدم ، التماس و التماس .... در و پرنده ، خواهش و خواهش .... ای فرا تر از اسطوره .... ستاره ها که خاطراتی از ورودش به آسمان داشتند هم بیقرار بودند .... شب بود و سکوت مردمان نا آگاه و نامردان بیدار ..... این قوم را که هر روز آشفته تر می شود ، انگار خبری نیست از حس پرواز پرنده .... مرد بارانی ما همچنان که قدم بر می داشت ، خاک تشنه معرفت کوچه های نامرد کوفه را سیراب می کرد .... صداهایی می آید .... از دوردستها ..... از چاه های سنگ صبور ....
سجده ، دعا ، غم زهرا ..... ضربه ، خدا ، پیش زهرا .... دیگر صدایی نمی آید .... ای وای بر حال یتیمان .... نگاهها مظطرب و نگران شده ..... کاسه های شیر ، شرمسار شده اند .... انگار در محراب نور و در مهمانی ستاره ها آرام گرفته ..... مرغ خوش آهنگ کوفه دیگر از خیال مردم شهر به آسمان پر گرفته بود .... خدا حافظ سرزمین بی ستاره ...خدا حافظ چاههای نجیب شبانه .... خدا حافظ رازهای مانده در رودها .... خدا حافظ ای رمز دانه گندم .... خدا حافظ ای دلیل لبخندهای فرشتگان کوچک کوفه .... خدا حافظ ای حرارت ، قلبهای یخ زده ....خدا حافظ ای نور افشانی آسمان نخلستان ....خدا حافظ غربت دوری زهرا .... خدا حافظ شبهای خانه نشینی فاتح خیبر .... خدا حافظ ای غریب نخلستانهای کوفه .... خدا حافظ ای راز سر به مهر ولایت .... خدا حافظ ای پاسدار دین رسول الله .... خدا حافظ ای ندای مجسم کعبه .... خدا حافظ ای صدای ماندگار قرآن .... و سلام ای میزبان آسمانی علی ، ای عزیز علی ، ای هستی علی ، ای زهرای علی ..... و چه زیبا رستگار شدی ای زیبای آفرینش ....
بگذار تا بگریم ، چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران .....